اختلاف ، نه تبعيض
اين مقدار اختلافها و تفاوتها ميان اشياء پيدا مي شود ، اما همان طور كه عرض كرديم در خلقت اختلاف هست اما تبعيض وجود ندارد . تبعيض يعني اينكه دو شي ء كه براي هر دوي آنها امكاناتي وجود داشته باشد ، اين امكان را به يكي بدهند و به ديگري ندهند ، چنين چيزي [ در خلقت ] نيست . هر موجودي در هر مرتبه اي كه هست ، در هر حدي كه براي آن ممكن است خير از ناحيه پروردگار [ به او ] برسد ، مي رسد . اگر اختلافي در ميان اشياء هست ، اختلافي است كه از ناحيه امكانات ذاتي خود اشياء است ، تفاوتهاي ذاتي خود اشياء كه امكان ندارد آن در جائي كه هست بيش از آنچه دارد داشته باشد و اين در جايي كه هست بيش از آنچه دارد داشته باشد .راز اختلافها و تفاوتها
آيا در اين زمينه ( راز اختلافها و تفاوتها ) مطلبي در قرآن هست يا نيست ؟ آيه اي در قرآن است كه روي اين آيه علما از قديم الايام زياد بحث كرده اند . مطلب به صورت يك مثل ذكر شده است . آيه در سوره رعد است ، مي فرمايد : " انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا و مما يوقدون عليه في النار ابتغاء حلية او متاع زبد مثله كذلك يضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض " ( 1 ) . بعد در آخرش مي فرمايد : " كذلك يضرب الله الامثال " ( 1 ) . خداوند حقايق را به صورت تمثيل اين طور بيان مي كند . حال ترجمه آيه : آبي را از آسمان فرود آورد . سپس سيلها در واديها ( 2 ) روان شد ، ولي هر وادي به اندازه خودش از اين آب در برگرفت . [ به عبارت ديگر ] واديها و رودخانه هايي هر كدام به اندازه خودشان سيلان پيدا كردند ، يعني آب را گرفتند ،مثل باراني كه در كوهستان مي بارد ، بعد در جويها و رودخانه ها جاري مي شود . پس از آنكه آب به جريان و حركت مي افتد ، اين سيل و اين آب فراوان جاري كفي ( 3 ) را بر روي خودش ، به دوش خودش حمل مي كند ( 4 ) ، يك كفي از داخل اين سيل بالا مي آيد و روي اين سيل را مي گيرد نظير اين كف در اشياء و در فلزاتي كه شما از آنها زينت و زيور يا اسباب و آلات مي سازيد [ وجود دارد ] . زيور و زينت مثل طلا و نقره ، و اسباب و آلات مثل چيزهايي كه معمولا از آهن مي سازند ، اينها را هم وقتي كه مي گدازند . بر رويشان كفهايي مي ايستد ،يعني از نظر اينكه كفي بيايد روي ماده اصلي را بگيرد ، فلزات هم در حال ذوب شدن ، در حالي كه مي خواهند از آنها يك چيز مفيدي بسازند ، روي آنها را يك ماده زايدي مي گيرد كه از آن تعبير به " زبد " مي كردند . بعد مي فرمايد : " كذلك يضرب الله الحق و الباطل " . " يضرب " را در اينجا معني كرده اند : " يثبت " و درست است .خداوند حق و باطل را اين طور مي آفريند ، اين طور ايجاد مي كند ، نه اينكه اين طور مثل مي زند ، " كذلك يضرب الله الامثال " . بعدا مي آيد . خداوند حق و باطل را اين طور در عالم به وجود مي آورد : آن كه حق و حقيقت و خير و خوبي است ،مثلش مثل همان آبي است كه از آسمان مي آيد : خالص ، پاك . مثل اشياء از نظر مقداري كه از حق و از خير و خوبي داشته باشند ، مثل واديهاست كه ظرفيتها مختلف است ، هر كدام به اندازه ظرفيت خودش از اين آب مي گيرد ، نمي تواند بيشتر بگيرد . گفت :1. رعد / 17 .2. وادي يعني رودخانه ، جوي .3. " زيد " يعني كف ، كفي كه روي آب است . كره را كه در عربي مي گويند " زبد " ، از اين جهت است كه وقتي دوغ را مي زنند ، دوغ كه از چربي جدا مي شود ، چربي به حالت كف كردگي روي آن مي ايستد ، ولي اصل معني " زبد " همان كف است .4. " احتمل " از ماده " حمل " به معني به دوش گرفتن است .