توحید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توحید - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نبود ، چرا ؟ براي اينكه خوبي آن وقت خوبي است كه انسان ، هم امكان خوبي را داشته باشد و هم امكان بدي ، از ميان خوبي و بدي ، خوبي را انتخاب كند ، اما اگر راه بدي در وجود انسان بسته باشد ، اگر به تعبير قرآن : " فالهمها فجورها و تقويها " ( 1 ) " الهمها تقويها " باشد ، ميل به تقوا در انسان باشد ولي ميل به فجور در انسان نباشد ،آن تقوا ديگر تقوا نيست . تقوا آن وقت تقواست كه انسان در حالي كه ميل به فجور و دعوت به فجور در او هست ، تقوا و عدالت را انتخاب مي كند . اطاعت كي محقق مي شود ؟ شما مي گوييد خداوند امر كند ، ما اطاعت كنيم . اطاعت در وقتي است كه ما مي توانيم اطاعت نكنيم ، مي توانيم اطاعت بكنيم، اما در جايي كه اجبارا بايد يك كاري را انجام بدهيم ، آن ديگر اطاعت نيست . اطاعت كه نبود ، مدح و ذمي نيست . مدح و ذمي كه نبود ، ثواب و عقابي نيست ، تكليفي نيست ، قانوني نيست ، اجتماعي نيست ، انساني نيست ، هيچ چيزي نيست . بنابراين اگر شيطان نباشد ، اگر دعوتهاي به بدي نباشد ، عمل صالحي خوبي [ و بدي مي گوييم ] . در احاديث ما هست كه براي قلب انسان دو گوش است ( گوش دل ) : " ان للقلب اذنين " ( 1 ) ، از يك گوش ملك هميشه به او القاء مي كند كه بياكار خير بكن ، و از گوش ديگر شيطان به او القاء مي كند كه بيا كار شربكن ، ولي خودش هميشه در ميان اين دو القاء وجود دارد .

پس اگر واقعا شيطان و نفس اماره اي وجود نداشته باشد ، اصلا عمل صالحي وجود ندارد ، و اگر عمل صالحي وجود نداشته باشد ، سعادتي كه ناشي از عمل صالح است وجود ندارد . فقط يك سؤال باقي مي ماند و آن اين است : پس شيطان وجودش براي زندگي بشر كه زندگي بشر هم او را از عالم ملائكه جدا كرد براي سعادت بشر و براي اينكه بشر اين راه اختياري خودش را طي كند ضرورت دارد ، اما شيطان خودش براي خودش چطور ؟مطلبي كه البته قرآن آن را توضيح نداده است ، شايد هم توضيح دادني نباشد ، اين است : قرآن مي گويد كه طبيعت شيطان طبيعت آتشين است " خلقتني من نار و خلقته من طين " ( 2 ) و مي گويد اساسا شيطان مثل انسان نيست كه در او تمايلات مختلف باشد ، در او جز اين يك ميل كه همان تمايل به مسائل مربوط به شهوات و همانهايي است كه ما به اصطلاح بدي مي گوييم كه بدي نسبي است چيز ديگري وجود ندارد . بسيار خوب ، شيطان به اصل خودش ملحق مي شود كه همان جهنم است ، آيا در جهنم همان طور كه اگر يك انسان برود معذب است ، او هم معذب است يا بهشت او همانجاست ؟ اين ديگر رازي است كه كسي كه مي گويد : " اني كفرت بما اشركتمون " آن يك چيز ديگري است . مولوي يك داستان خيلي عجيبي را آورده ( قصه شيطان و معاويه ) و قصه بسيار شيريني هست.

مي گويد معاويه خواب بود . يك وقت شيطان آمد پيدايش كرد و گفت : نماز دارد قضا مي شود ، پاشو نمازت را بخوان ! معاويه گفت : تو ديگر چرا دعوت به نماز مي كني ؟ ( قصه خيلي مفصل است ، آخرش البته به سرشكستگي معاويه تمام مي شود ) شيطان گفت تو تازه خدا را شناخته اي ، ما از قديم شناخته ايم :

ما هم از مستان اين مي بوده ايم ساكنان درگه وي بوده ايم آب رحمت خورده ايم اندر بهار روز نيكو ديده ايم از روزگار

1. بحارالانوار ، ج / 63 ص 206 .

2. اعراف / 12 .

/ 112