تقويت حس خداجويي - توحید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توحید - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ما اينها را نقل كرديم براي اينكه معلوم باشد لااقل در دنياي قديم و جديد يك چنين نظريه اي وجود دارد ، يك چنين فكري وجود دارد كه در وجود انسان يك احساس اصيل نسبت به خدا وجود دارد .

تقويت حس خداجويي

خوب ، راجع به اين احساس ، يعني مذهب از آن جهت كه احساس است چه كار بايد كرد ؟ راه بسيار بسيار خوبش همين است كه آقاي اينشتين نشان داده . كار علم و كار هنر اين است كه اين احساس را تحريك كند . اين ديگر درس نيست ،مثل حس هنر در انسان است . حس هنر و حس زيبايي در هر كسي هست ولي اين را بايد تقويت كرد . با نشان دادن مظاهر هنر و آشنا كردن با مظاهر زيبايي ، اين حس را بايد تقويت كرد . عبادات همين حس را تقويت مي كند و مسلم اگر هر راه ديگري را بشرطي كند از اين راه بي نياز نيست ، يعني درست است آن راهها عقل انسان را اقناع مي كند ولي چيزي كه انسان را عملا موحد مي كند اين حس است ، به شرط اينكه انسان اين حس را پرورش بدهد . اين حس است كه اگر انسان عبادت را با شرايطش انجام بدهد ، مثلا صبح خيلي زود ، اول طلوع صبح لااقل بيدار بشود، خلوت باشد ، در وقتي است كه استراحت كرده ، شواغل و موانع ديگر مزاحم نيست ، با يك حال خلوص نيتي و با يك توجهي ، با يك حضور قلبي اگر دو ركعت نماز بخواند بلكه يك " سبحان ربي العظيم و بحمده " كه مي گويد ، يك " سبحان ربي الاعلي وبحمده " كه مي گويد، از آن عمق باطنش به موج و به لرزه و حركت درمي آيد . اين حرفهايي كه اين همه شنيده ايد هي مي گويند برو دلت را صاف كن ، قلب را تصفيه كن تا خدا را بشناسي ، صفاي نفس ايجاد كن ، مفهوم صحيحش همين است ، يعني در وجود تو يك چنين تمايل اصيلي وجود دارد، برو اين را تقويت كن . چون اين ميل به سوي بالاست موانعش اين است كه آن تمايلات به سوي پايين از براي آن مانع مي شوند ، موانع آن را برطرف كن . هر چه بيشتر اين حس را تقويت كني دلت و قلبت بيشتر به وجود خدا گواهي مي دهد . اين حس به قول مولوي :

همچو ميل كودكان با مادران سر ميل خود نداند در لبان بچه كه به دنيا مي آيد به حكم يك غريزه اصيل گردنش را كج مي كند ، لبهايش حركت مي كند ، در جستجوي پستان است ، پستاني كه او را از راه فكر و عقل و حس يعني تجربه و آزمايش نشناخته ، اصلا تا حالا با آن تماس نداشته ولي غريزه آن را مي كشاند ، خودش هم نمي داند ، كشيده مي شود بدون اينكه خودش بفهمد كه به كجا كشيده مي شود و چرا كشيده مي شود . خوب ، اين يك راه است كه ما اين را خيلي به طور اختصار شرح داديم و اگر بنا بشود اينها نوشته شود خيلي بايد به تفصيل بيشتر نوشته شود و به نظر من همين مقدار كافي است .

راه علمي يا شبه فلسفي

اما آن راههاي ديگر . يك راه را ما عرض كرديم راه علمي است ولي گفتيم شبه فلسفي . راه علمي كه علمي محض بخواهد باشد ، برخلاف نظريه بسياري از افراد محال است كه بتواند خدا را به انسان معرفي كند . يعني چه ؟يعني راهي كه علم به طور مستقيم بخواهد خدا را به انسان نشان بدهد [ وجود ندارد ] ، چرا ؟ چون علم كارش اين است كه پديده هاي عالم را به انسان مي نماياند ، يعني بايد شي ء كوچك باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد . علم مي تواند يك عنصر از عنصرهاي طبيعت را براي انسان كشف كند.

علم مي تواند مثلا براي انسان يك ستاره در منظومه شمسي كشف و پيدا كند ، اما علم ( 1 ) هرگز به طور مستقيم نمي تواند خدا را به انسان نشان بدهد . اگر يك چيزي اين جور محاط علم و تجربه و آزمايش دربيايد ، اين نمي تواند خدا باشد ، كمااينكه نمي تواند روح باشد ، كمااينكه نمي تواند زمان باشد ، يعني اين اموري كه محدود به يك حد معيني نيست ، از حدود تجربه و آزمايش خارج است . بله ، علم به طور كمك و معاون و غيرمستقيم مي تواند خدا را نشان بدهد و بسيار معاون و كمك خوبي است . به چه شكل ؟ همانجاست كه باز بايد [ علم ] با فلسفه يعني با عقل دست به دست يكديگر بدهند .

چطور ؟ اين راه ، شناختن خدا از طريق مخلوقات است يعني از طريق موجودات و واقعياتي كه ما مستقيم با آنها در تماس هستيم . اين ديگر به حس

1. مقصود ما از علم ، تجربه و آزمايش و مشاهده و از اين قبيل است .

/ 112