توحید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
قرآن [ اصل هدايت را ] به نباتات و حيوانات و انسان اختصاص نداده است : " اعطي كل شي ء خلقه ثم هدي " هر چيزي را آن جوري كه بايد ساختمانش را ايجاد كند ايجاد كرده و آن را هم هدايت كرده است . قرآن عموميت قائل است .حالا ببينيم از نظر آن مقداري كه علوم بشر در جمادات كشف كرده ، چه كشف كرده ؟ آيا ضد اين را كشف كرده يا نه ؟ يا خودش را كشف كرده ؟ يا هنوز از اين نظر لااقل بگوييم براي ما مجهول است ؟ در جمادات كسي نمي تواندلااقل آن طرف را اثبات كند ، مثلا بگويد اين نظمي كه در منظومه ما وجود دارد ، اينكه خورشيد مثلا دور خودش بگردد ، زمين دور خودش بگردد ، بعد دور خورشيد بگردد ، بعد هم اين ستارگان ديگر هر كدام در يك مداري به دور خورشيد بگردند ، خورشيد خودش با منظومه خودش اگر يك حركت ديگري ( دوري يا مستقيم ) داشته باشد ، اين ديگر لازمه ساختن اين ماشين است ، ديگر خورشيد همين قدر كه خورشيد شد نمي تواند غير از اين باشد ، محال است غير از اين باشد عرض مي كنيم چنين چيزي نيست ، چنين چيزي لااقل ثابت نشده است .ببينيد يك خواصي براي اجسام و اجرام هست كه اينها را مي توان خواص ضروري و لاينفك دانست كه محال است غير از اين باشد و آن همان خواص مقداري و رياضي اشياء است ، مثلا اگر يك جرمي ، يك جسمي داراي فلان حجم است ، لازمه اش اين است كه اگر اين جسم را نصف كنيم ، حجم نصف هم نصف حجم كل باشد ، يا خواصي كه در رياضيات ذكر مي كنند كه مثلا يك مكعب داراي چه خواصي از نظر رياضي مي تواند باشد . بله ، اين خواص لازمه آن و غيرقابل تفكيك است ، همان طوري كه يك مربع مثلا اگر اضلاعش فلان مقدار بود ، مجموع سطحش حتما اين مقدار است غيرقابل تخلف ، در اجسام و اجرام اين جور چيزها هست ، ولي ما در حركات اشياء يك نظم بالخصوصي يعني يك جرياني را مي بينيم ، علم قانوني را كشف كرده ، اسم اين قانون را گذاشته " قانون جاذبه " تا مي گويند قانون جاذبه نيوتن ، خيلي افراد خيال مي كنند يعني رمز مادي حركات اشياء ، اصلا قانون جاذبه نيوتن در بيان بعضي افراد يعني رمز مادي حركات موجودات ، در صورتي كه ارزش قانون نيوتن فقط اين مقدار استكه خود آن مرد گفته است و آن اين است كه او همين قدر كشف كرده كه يك نوع كشش و جذب وانجذاب ميان اجرام عالم وجود دارد ، فرمولش را هم به دست داده ، اما آيا اين را تعريف كرده يا توانسته اين را تعريف كند كه چيست ؟ مي بينيد تعريفي كه مي كند مي گويد جاذبه يعني كشش ، كه از روي اثر تعريف كرده ، اين كه تعريف نيست ، اين كه حقيقت مطلب بيان نشده ، فيزيك همين قدر مي گويد چيزي [ وجود دارد ] ، اصلا خود نيوتن حرفش اين است ، مي گويد من چيزي مي بينم در ميان اجسام و اجرام كه عجالتا نامي ندارم رويش بگذارم، اسمش را مي گذارم جاذبه ، گويي اجسام خودشان همديگر را جذب مي كنند . اين را من يادم نيست در كجا ديدم ، ظن قوي دارم كه در سير حكمت در اروپا فروغي از نيوتن نقل مي كند ، مي گويد من نمي گويم اين چيست و چگونه است ، من يك چيزي مي بينم كه گويي اجسام خودشان همديگر را جذب مي كنند و مي كشانند .ما يك قدم بالاتر مي رويم ، مي گوييم نه " گويي " نه ، واقعا اجسام يكديگر را مي كشانند ، واقعا اجسام يكديگر را به همان تناسب خاصي كه در ميان جرمشان از يك طرف و فاصله شان از طرف ديگر هست ، مي كشانند اما " ما حقيقة هذه النيرو ؟ " حقيقت اين چيست ؟آيا كلمه اي كه به حقيقتش نزديكتر باشد از آنچه كه عرفاي خودمان " عشق " ناميده اند ( وجود دارد ؟ ) مثلا كلمه " جاذبه " از كلمه " عشق " كه آنها گفته اند رساتر و نزديكتر است ؟ نه . طبايع جز كشش كاري ندارند حكيمان ( 1 ) اين كشش را عشق خوانند نوعي عشق ، نوعي علاقه ، هر چه مي خواهيد بگوييد ، نوعي كشش در ميان اجرام وجود دارد كه با يك حساب معيني ، با يك فرمول معيني اينها يكديگر را مي كشانند و همين سبب اين انتظامات در كار خلقت شده است كه مثلا زمين در يك مدار معين حركت كند و ماه در يك مدار معين . اما حقيقت اين چيست ؟آيا كسي مي تواند بگويد اي آقا ! شما مي گوييد : " و اوحي في كل سماء امرها " نيوتن خلافش را ثابت كرد كه گفت " قانون جاذبه " ، شما مي گوييد " وحي " ؟ اين خيال كرده كه اگر " وحي " بگوييم يعني يك كسي مي آيد بيخ گوش اينها با اينها حرف مي زند و او كه گفته " جاذبه " يك چيز ديگري را گفته است ، هيچ كس هم نمي تواند بگويد با دليل عقل لازمه جرم بودن جرم همان طوري كه خواص رياضي آن هست اين خاصيت هم هست و اين ديگر خاصيت غيرقابل تخلف است . عرض كرديم ما اين را نمي توانيم بگوييم ، حتما غير از اين نيست ولي از كجا كه اين جور نباشد كه باز ساختمان خورشيد يك مطلب باشد ،