توحید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كار را بايد صورت بدهد ، خودكار - كه برايش عادت مي شود زيرا مجبور مي شود قسمتي از بدن خودش را به وضع مخصوصي به كار بيندازد - سبب مي شود كه اين حالت در او به وجود بيايد كه عضوي را زياد استعمال كند و عضو ديگري را استعمال نكند ، و اين تغييرات را در وضع بدنش به وجود مي آورد . بعد همين تغييرات به وجود آمده ، از راه ارث به فرزندان او منتقل مي شود . بعد در فرزند او همين تغيير متراكم به واسطه اينكه او هم در همان محيط قرار گرفته است كم كم بيشتر مي شود ، بعد در نسل او و همين طور [ نسلهاي بعدي ] ادامه پيدا مي كند . مثال معروفي كه ذكر كرده است موضوع زرافه است . مي گويد مثلا ما زرافه را مي بينيم كه قسمت قدامي بدنش از قسمت خلف بدنش بلندتر است و مخصوصا گردنش خ يلي درازتر است .علت اين بوده است كه اين حيوان در يك محيطي قرار گرفته كه در آن محيط آذوقه و علف روي زمين نبوده و مجبور بوده كه از درختها تغذي كند و برگ درختها را بخورد ، مجبور بوده گردن خودش را بكشد و قسمت قدامي بدن خودش را هميشه به طرف بالاكش بياورد .اين عمل مرتب تكرار شده است و در اثر تكرار ، خود به خود گردن اين حيوان در همان زمان حيات خودش يك مقدار كشيده تر شده است . ( مثل اينكه مي گويند واليبال بازي كردن قد انسان را بلند مي كند ) . او اين كار را كرده ، و گردنش يك ذره بلند شده است ، به شرط اينكه نر و ماده هر دو اين طور باشند ، او مي گويد انتقال از راه وراثت شرطش اين است كه اين خصوصيت در هر دو جنس باشد ، زرافه نر اين كار را كرده ، زرافه ماده هم اين كار را كرده است، بعد ايندو توالد كرده اند ، بچه اي كه از اينها به وجود آمده ، از همان ساعت اول با گردن مثلا يك سانتي متر بلندتر به دنيا آمده است . بچه او هم كه بزرگ شده ، در همين محيط بوده و باز مجبور بوده است از برگهاي درختها استفاده كند ، باز مجبور بوده گردن خودش را كش بياورد و مرتب كش آورده است ، گردن نسل بعدي مثلا دو سانتي متر از نسل پيشين درازتر بوده است و همين طور . . . تا به اينجا رسيده است . روي همين حساب خواسته است تمام تغييرات و اختلافاتي را كه ميان انواع موجودات زنده هست ،از همين راه توجيه كند . مثلا فرض كنيد ما انسان را حالا مي بينيم به اين شكل مستوي القامه است ، روي دو پا راه مي رود ، دستهايش اين جور و انگشتهايش اين جور است ، مي گويد اين انسان با آن گوسفند در ابتدا يك جور بوده اند ، اين محيطهاي مختلف است كه گوسفند را تدريجا به آن شكل خاص درآورده است و انسان را به اين شكل خاص ، و او نفي مي كند كه غير از محيط چيز ديگري هم تأثير داشته باشد ، مي گويد باور نكنيد كه غير از محيط چيز ديگري تاثير داشته باشد . حتي مدعي شده است طيوري كه تصوير آنها در معابد و مقابر قديم مصر هست با طيوري كه امروز در خود محيط مصر وجود دارد، يك شكل و يك وزن دارند ، هيچ گونه تغييري در آنها پيدا نشده است ، مي گويد بايد هم همين جور باشد ، اگر [ تغييري ] پيدا مي شد عجيب بود ، چرا ؟ مي گويد محيط كه همان محيط است ، چون محيط وضع ثابتي داشته است ، اينها وضعشان ثابت مانده ، اگر محيط تغيير مي كرد ، وضع آنها هم تغيير مي كرد . بنابراين لامارك معتقد است به يك سير صعودي در تشكيل ساختمان حيوانات ، و مي گويد اين يك امر غيرقابل ترديدي است . من قسمتي از حرفهاي لامارك را نوشته ام تا در اينجا برايتان بخوانم.لامارك گفته است: " به هر نسبت كه موقعيت ، آب و هوا ، طرز زندگي يا عادات افرادي از يك گونه دچار تغيير مي گردند ، به همان نسبت نيز اعضا و شكل و حتي ساختمان جانور يا گياه نيز تحول مي يابد .تا تغييري در شرايط يك محيط زيستي داده نشود ، موجودات زنده آن محيط تغيير ساختمان نخواهند داد " . بيشتر ايرادي هم كه بعدها افرادي مثل داروين به او گرفته اند ، به اين جمله منفي اوست كه : " تا تغييري در شرايط يك محيط زيستي داده نشود ،موجودات زنده آن محيط تغيير ساختمان نخواهند داد " . [ امثال ] داروين اين را قبول نكرده اند . لامارك گفته است : " با تغيير شرايط زيست ، نيازمنديهاي موجود زنده تغيير خواهد كرد ( محيط كه عوض شد ، احتياجات عوض مي شود ) . تغيير نيازمنديها عادات خاصي را فراهم مي كند .هر نوع احتياجاتي حيوان را به يك نوع كار بالخصوص وادار مي كند . بالاخره پس از زمان كافي ، تحول قابل ملاحظه اي در افراد ايجاد مي شود . ( 1 ) اگر جانوري را كه به دويدن يا پرواز نمودن عادت كرده ، در كنج قفسي محبوس كنيمناچار تحت تأثير محيط جديد زندگي ، جانور عادت تازه اي كسب نموده ، سرعت و چالاكي دويدن و يا قدرت پرواز كه يكي از مشخصات مهم جانور است تقليل فاحش خواهد يافت " .