توحید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بحر را ريزي اگر در كوزه اي خود چه گيرد قسمت يك روزه اي دريا را اگر انسان بخواهد در كوزه بريزد ، كوزه ظرفيتش اندازه همان يك كوزه است و بيشتر از آن نيست . اين آب صافي كه از آسمان مي آيد ، وقتي كه سرازير مي شود در اين واديها و رودخانه ها ، يك جا شما يك نهر كوچك ، يك جوي كوچك ، يك آب باريك مي بينيد يك جا يك آب زيادتر ، يك جا هم يك آبي كه به اندازه يك سيل ( 1 ) فراوان است . مثل حق و مثل خير و خوبي و وجود و هستي كه از ناحيه خداوند مي رسد مثل آبي است كه از آسمان فرود مي آيد . مثل اشياء از نظر تحويل گرفتن مقدار هستي و كمالات هستي مثل اين واديهاستكه هر كدام به اندازه ظرفيت خودشان مي گيرند و بيشتر از اين امكان پذير نيست ، و اين اختلاف و تفاوت ناشي از ظرفيت اشياء است نه از ناحيه دهنده ، دهنده تبعيض نكرده است ، يعني اين طور نيست كه اين واديها همه به طور متساوي مي توانستند از اين آب بگيرند ، او در ناحيه خودش آمد يك تبعيضي كرد و گفت به تو اين قدر مي دهم ، به تو اين قدر مي دهم ، . . . تبعيض و تفاوت پيدا مي شود ولي منشأ اين تفاوت ، ظرفيتها و اختلافات ذاتي قبول كننده هاست . پس خيرات و وجودات و هستيها و حقها و آنچه كه حق و ثابت و واقعيت دار است به اين شكل وارد مي شود ولي در اين ميان باطلها و بديها هم هست ، اينها چيست ؟ اينها هم از لابلاي آنها پيدا مي شود ، يعني لازمه پيدايش يك آبي كه در يك ظرفي از اين ظروف باشد و لازمه اين ظروف اين است كه كفهايي ( كه ناپايدار هم هستند ) پيدا بشود . باران و سيل بدون اينكه كفي پيدا بشود ، عملا وجود ندارد . بديها و باطلها هم خواه ناخواه در وجود و هستي پيدا مي شوند ولي اصل نظام عالم بر خوبي است و آن كه عالم را نگه مي دارد خوبيهاست ، بديها و باطلها يك سلسله امور عرضي و زايل شدني هستند . بعد مي فرمايد : " فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض " اين كفها جفاء مي شوند ، باد هوا مي شوند ، از ميان مي روند ولي آن چيزي كه نافع و مفيد است ( كه در مثل اول آب باشد و در مثل دوم خود آن فلز خالص باشد ) باقي مي ماند . اين مثل راز تفاوتها را بيان مي كند كه منشأ اين تفاوتها اختلاف ظرفيتهاست . اين يك گوشه اي است از مطلبي كه ما در جلسه هاي گذشته مي گفتيم .