پاسخ به شبهات
سؤال اول
خداوند جهان هر چيزى را طبق حكمت و نظم با برنامه اى معيّن آفريده است، و ديگر جايى براى نيايش باقى نمى ماند... .[(1)1ـ مستدرك الوسائل، ج 1، ص 171.
(2)2ـ راه و رسم زندگى، ص 98.
(3)3ـ دكتر فرانگ لاباخ، دعا بزرگ ترين نيروهاى جهان، ص 80.
]
جواب:بى ترديد مقدّرات پروردگار روى علم و حكمت است، ولى نكته آن است كه بسيارى از مقدّرات الهى مشروط به وجود يا عدم يك يا چند شرط است، و نيايش در پاره اى از مواقع شرط تحقق آن مطلوب است; به تعبير ديگر، دعا قسمتى از تقدير الهى است، همانند مريضى كه تقدير بر آن است كه اگر مداوا نكند بميرد، ولى اگر همان مرض را مداوا كرده و دارو بخورد بهبود يافته و به حيات خود ادامه مى دهد.
سؤال دوم
خداوند متعال به نهان و آشكار جهان مطلع است و تمام مصالح بندگان را مى داند، پس بايد تسليم و خاموش بوده و لب از نيايش فروبنديم.جواب:بى شك خداوند متعال به نهان و آشكار همه موجودات، حتّى از افكار درونى ما آگاه است و آنچه را مصلحت بداند انجام مى دهد، اما بايد توجه داشت كه ممكن است بدون دعا مصلحت در عطاى چيزى نباشد، و مصلحت مشروط به دعا باشد.
ميسر بن عبدالعزيز نقل مى كند كه امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: «اى ميسر! با پروردگار خود نيايش كن، و مگو هرچه مى بايست بشود به قلم تقدير و مشيت خداوندى انجام خواهد شد، زيرا نزد خداوند منزلت و مقامى است كه جز از طريق درخواست به آن نخواهى رسيد و اگر فردى لب از نيايش فروبندد و درخواست نكند، چيزى به او عطا نخواهد شد، پس سؤال و نيايش كن كه مورد عطا و بخشش قرار خواهى گرفت. اى ميسر! هيچ درى كوبيده نمى شود مگر آن كه سرانجام به روى انسان گشوده شود.»
سؤال سوم
برخى ديگر دعا را جسارت به درگاه الهى دانسته و مى گويند: دعا در حقيقت مسخره كردن خدا و عملى شرم آور است.[(1)1ـ كافى، ج 2، ص 466.
(2)2ـ الكسيس كارل، نيايش، ص 24.
]
جواب:در پاسخ اين افراد بايد گفت: آيا شخصى كه با كمال خضوع و انكسار با چشمى اشك بار به درگاه پروردگار دست به دعا بلند مى كند جسور و بى ادب است؟!
آيا كسى كه كوچكى و كمال احتياج خود را اعلان داشته و از حضرتش استمداد مى نمايد، براى خدا تكليف معين مى كند؟ يا برعكس; وظيفه اشخاص نيازمند درخواست از شخص بى نياز، بهويژه از پروردگار جهان است!
اگر ـ بر فرض محال ـ دعا هيچ تأثيرى براى درمان دردها يا اصلاح امور افراد و اجتماع نداشته باشد، آيا نمى توان آن را وسيله ارتباط با خداى بزرگ و كسب تكليف و طلب راهنمايى براى يافتن راه صحيح از نادرست دانست؟ يعنى از پروردگار درخواست تشخيص طريق كامل و نزديك تر براى كشف معماى پيچيده زندگى نمود، و پس از يافتن راه عمل با كمال آرامش خاطر براى انجام دادن آن گام هاى استوارى برداشت.
آرى، نيايش راه هاى پنهان را به روى فكر انسان ها باز كرده و از هر نوع انحراف و لغزش فكرى و عملى پيش گيرى مى كند.
آثار دعا و نيايش در فرد و اجتماع
1 ـ ارتباط با خداوند متعال
يكى از آثار و بركات دعا و نيايش ارتباط تنگاتنگ با خداوند متعال در همه زمينه هاست. براى روشن تر شدن مطلب مثالى آورده مى شود: در بيابانى نزديك دريا حوضچه اى است. اين آب اگر همين طور بماند بعد از مدتى به جهت ميكروب ها مى گندد و يا به جهت شدت گرماى آفتاب معدوم گشته و تبخير مى شود.
ولى اگر در صدد وصل به دريا برآيد و خود را هيچ ببيند، كم كم برايش راهى به درياى بى كران حاصل مى گردد، و بعد از آن كه به دريا متصل و در آن، فانى شد ديگر بركه نيست، هرچه هست، دريايى بى كران است كه در آن فانى شده است. و همان گونه كه آب بى كران عاصم است و متنجس نمى شود او نيز چنان خواهد شد، و... .
حال در مورد امور معنوى ـ كه همان دعا و نيايش باشد ـ اگر انسانى كه در تمام زمينه ها محدود است از راه باطن، خود را به نامحدود متصل كند، مظهر صفات كمال و جمال او خواهد شد، و ديگر در تلاطم روزگار مضطرب نخواهد گشت... .
2 ـ آرامش روح و روان
يكى ديگر از آثار مهم دعا و نيايش، آرامش روح و اطمينان قلب است. بى ترديد جهان متمدّن با تمام پيشرفت هاى اعجاب آفرين و چشمگيرش در زمينه معنويات چندان پيشرفتى نداشته و قوس نزول را پيموده است. حال دعا و نيايش با خداوند متعال يكى از راه هاى مؤثّرِ درمان نگرانى و اضطراب خاطر و روح است. انسان نيايشگر هرگز خود را تنها و بى پناه نمى بيند، و با استقامتى شگفت آفرين، غم و تشويش را از خود دور كرده و هيچ گاه به خود اجازه نمى دهد كه لشكر نگرانى در سرزمين دل و مغزش خيمه زند.
ديل كارنگى مى گويد:«در صورتى كه ايمان به مذهب تا اين درجه صبر و شكيبايى مى بخشد، پس چرا وقت اضطراب و نگرانى به سوى خداوند نرويم؟ چرا به دستور «كانت» فيلسوف آلمانى توجه نكنيم كه مى گويد: به خدا توسل پيدا كنيد، زيرا احتياج به چنين چيزى داريد. حتّى اگر شما طبيعتاً و يا در اثر تربيت، آدم بى دينى باشيد، باز دعا به حال شما مفيد است. منظور من از اثرات عملى دعا چيست؟ مقصودم اين است كه به سوى خدا رفتن و دعا كردن سه اصل روان شناسى را كه همه ـ چه مشرك و چه ديندار و خداشناس ـ به آن نيازمندند در آنها زنده مى كند:الف) دعا و نيايش به ما كمك مى كند تا ناراحتى ها و گرفتارى هايى كه داريم به زبان آوريم.
ب) در اثر نيايش اين احساس به ما دست مى دهد كه شريكِ غمى پيدا كرده و تنها نباشيم.
ج) دعاء و نيايش انسان را به كار و كوشش وامى دارد، و نخستين گام به سوى عمل است. من نمى توانم به خود بقبولانم كه كسى براى انجام منظور خود به درگاه خداوند
نيايش نمايد و نتيجه نگيرد; به عبارت ديگر، در راه هدف خود گامى برندارد. الكسيس كارل مى گويد: نيايش بزرگ ترين نيرويى است كه انسان مى تواند توليد كند، پس چرا از آن بهره بردارى ننماييم؟»
دكتر الكسيس كارل مى گويد:«عباداتى است كه بايد طىّ مراسم خاصى انجام شود، ولى جاى نيايش هركجا باشد خدا با انسان سخن نمى گويد، مگر هنگامى كه آرامش بر درونش مستولى شود; در سكوت اين پناه گاه ها انسان مى تواند درحالى كه انديشه اش به سوى خدا در پرواز است، عضلات و اعضايش را آرامش بخشد، روحش را سبك بار كند و نيروى سنجش و تشخيص را خلوص و جلا دهد، و قدرت تحمل زندگى دشوارى كه تمدن جديد بر دوش او بار كرده و به زانويش درآورده است به دست آورد.»
همو در جاى ديگر مى گويد:«نيايش خصوصيات خود را با علامات بسيار مشخص و منحصربه فردى نشان مى دهد، صفاى نگاه، متانت رفتار، انبساط و شادى بى دغدغه، چهره اى پر از يقين، استعداد هدايت و نيز استقبال از واقعه ها، به سادگى به آغوش گرفتن يك سرباز يا يك شهيد مرگ را. چنين به نظر مى رسد كه نيايش، انسان ها را آن چنان رشد مى دهد كه جامه اى كه وراثت و محيط به قامتشان دوخته است برايشان كوتاه مى گردد. ملاقات پروردگار آنها را از صلح و آرامش درون لبريز مى سازد، به طورى كه شعشعه پرتو اين صلح از چهره اشان نمودار است، و آن را هرجا كه روند با خود مى برند.»
3 ـ جلوگيرى از جنون
سومين اثر نيايش، پيش گيرى از جنون است. گفتنى است كه فشار افكار پريشان و ناراحتى فكرى در دنياى امروز سرانجامى جز جنون و ناراحتى هاى روانى ندارد، ولى
[(1)1ـ آيين زندگى، ص 198.
(2)2ـ نيايش، ص 12.
(3)3ـ همان، ص 21.
]
بهترين دارو ـ به تصريح روان پزشكان ـ برگشت به سوى خدا و نيايش و ارتباط با اوست.
دانشمند و روان شناس معروف «ديل كارنگى» مى گويد:«هزاران نفر از كسانى كه اكنون در گوشه تيمارستان به سر مى برند اگر به قدرت مافوق «خدا و نيايش با او» رجوع كرده بودند و تنها به جنگ نگرانى نرفته بودند، به چنين روزى گرفتار نمى شدند.»
4 ـ پيش گيرى از انتحار
يكى ديگر از آثار نيايش جلوگيرى از انتحار و خودكشى است. همان گونه كه اشاره شد، هجوم لشكر اندوه و نگرانى ها در ميدان نبرد زندگى، تاكنون تلفات فراوانى داشته و در اين نبرد خونين تعدادى اندك مغلوب و اسير آن نشده اند. دانشمندان براى رهايى از چنگال آن، راه هايى را پيشنهاد كرده اند، ولى نيايش را يگانه تكيه گاه و پشتوانه اى شگفت انگيز دانسته اند.
ديل كارنگى مى گويد:«وقتى كه دردها و مصائب خود را مى توانيم با خداى خود در ميان گذاريم، چه لزومى دارد كه از مشكلات خود نگران شويم... .»
5 ـ نيايش و تهذيب اخلاق
يكى ديگر از آثار نيايش تهذيب اخلاق و تزكيه نفس است. گفتنى است كه دعا قلب و روح انسان را پاك و باصفا مى كند و از انحراف ها و ناپاكى ها پيش گيرى مى كند; يعنى اگر با شرايط ويژه، دعا و ارتباط با خدا درست صورت گيرد; هم چنين همگان به اين امر حياتى و زندگى ساز توجه كامل بكنند و پيوسته به ارتباط با آفريدگار جهان ونيايش و كسب تكليف از خدا اهتمام ورزند، مدينه فاضله اى كه آرزوى سقراط و ارسطو
[(1)1ـ آيين زندگى، ص 196.
(2)2ـ همان، ص 195.
]
و رهبران دينى بوده است بهوجود خواهد آمد. و به عكس، در صورت قطع رابطه باخداى بزرگ و ترك نيايش در منجلاب فساد و انحراف غرق شده و در اجتماع جز سقوء بدبينى، كينه توزى، اختلاف و هزاران نكبت اخلاقى ديگر، بهره اى نخواهد داشت.
راستى چرا زليخا نتوانست يوسف زيبا و جوان را از پاى درآورد؟ آيا ميل و هوس و نفس سركش، فقط در اندرون زليخا بود؟ حضرت يوسف(عليه السلام) نيز همانند ساير افراد داراى اين غريزه سركش و خانمان برانداز بود، ولى به خدا پناه برد، دعا و نيايش كرد، به نفس و غريزه جنسى خود لجام زد، چندين سال زندان و تنهايى و رنج را بر پيروى از هوس هاى زودگذر مقدم داشت و بدين صورت بر هواى نفس پيروز گشت.