سندى نيز در شرح سنن نسايى مى گويد: «نهى از روشن كردن چراغ به اين جهت است كه تضييع مال بدون منفعت است و مفاد آن اين است: در صورتى كه بر آن نفعى مترتب شود از مورد نهى خارج است.»
شيخ على ناصف مى گويد: «روشن كردن چراغ بر سر قبور جايز نيست، زيرا ضايع كردن مال است، مگر در صورتى كه يكى از زنده ها بر سر آن قبور باشد كه در اين صورت روشن كردن چراغ اشكالى ندارد.»
ـ حديث دلالت بر حرمت ندارد، بلكه ممكن است كه بر كراهت حمل گردد.
ـ سيره مسلمين در طول تاريخ اسلام بر اين بوده كه بر سر قبورشان ; خصوصاً در صورتى كه شخصيتى بزرگ و از اولياى الهى است، چراغ روشن مى نمودند.
خطيب بغدادى به سند خود از شيخى از اهل فلسطين نقل مى كند: در پايين ديوار قسطنطنيه ساختمان روشنى را مشاهده نمودم، درباره آن سؤال كردم. گفتند: اين قبر ابى ايوب انصارى، صحابى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)است، كنار قبر او آمدم، قبرش را در آن ساختمان ديدم در حالى كه قنديل و لوسترى با زنجير از سقف آن آويزان بود.
ابن الجوزى مى گويد: «يكى از حوادث سال 386هـ اين است كه اهل بصره ادعا كردند كه به قبرى قديمى دست رسى پيدا كردند كه قبر معلوم شد زبير بن عوام است. آن گاه قنديل، ابزار، حصير و غيره آوردند وافرادى را نيز به عنوان حافظ و خدمت كار بر آن گمارده و زمين هايى بر آن وقف نمودند.»
[(1)1 . شرح جامع الصغير، ج 3، ص 198.
(2)2 . سنن نسايى، ج 4، ص 95.
(3)3 . التاج الجامع للاصول، ج 1، ص 381.
(4)4 . تاريخ بغداد، ج 1، ص 154.
(5)5 . المنتظم، ج 14، ص 383.
]
صفدى درباره قبر امام كاظم(عليه السلام) مى گويد: «قبر او در آن جا مشهور است، مردم به زيارتش مى آيند. مشهدى بزرگ بر آن قبر است و در آن مشهد قنديل ها و لوسترهايى از طلا و نقره موجود است. انواع ابزارها و فرش ها بدون حدّ و حصر وجود دارد.»
ـ حديث ابن عباس معارض دارد، زيرا ترمذى نيز از ابن عباس نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شبان گاه وارد بر قبرى شد، در حالى كه شخصى براى او چراغ روشن كرده بود.
[(1)1 . وفيات الاعيان، ج 5، ص 310.
(2)2 . الجامع الصحيح، ج 3، ص 372، باب 62.
]
شفاعت
يكى از اعتقادات عموم مسلمانان و معتقدان به اديان، مسئله شفاعت است. يعنى روز قيامت اولياى الهى، در حقّ گروهى از گناه كاران شفاعت كرده و آنان را از عقاب جهنّم نجات مى دهند. ويا بنابر تفسير برخى از شفاعت، اولياى الهى با شفاعتشان از شخصى سبب ترفيع درجه او مى شوند.ليكن در اندازه و ويژگى هاى آن اختلاف است; يهود براى اولياى خود بدون هيچ قيد و شرطى حق شفاعت قايل است كه قرآن به طور آشكار آن را باطل مى داند. در ميان مسلمانان، وهابيان معتقدند كه تنها مى توان از خدا طلب شفاعت كرد و اگر كسى از خود شافعان شفاعت طلب كند مشرك است، ولى عموم مسلمانان قائلند اين حقّى را كه خداوند براى شافعان قرار داده، مى توان از آنان طلب نمود، ولى با اعتقاد به اين كه: اصل اين حقّ از آنِ خداست و اوليا بدون اذن او شفاعت نمى كنند. در اين مقاله به اين موضوع مى پردازيم.
اجماع امت
علماى اسلام بر مشروعيّت شفاعت و اين كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)يكى از شفيعان روز قيامت است اجماع كرده اند، اگرچه در برخى از فروعِ شفاعت اختلاف نموده اند. اينك ديدگاه هاى بزرگان شيعه و سنى را نقل مى كنيم:1 ـ ابومنصور ماتريدى (ت 333 هـ ) در ذيل آيه شريفه { وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِارْتَضى(1) مى گويد: اين آيه اشاره به شفاعت مقبول در اسلام دارد.
3 ـ شيخ مفيد (336 ـ 413 هـ ) مى فرمايد: «اماميه اتفاق نظر دارند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در روز قيامت براى جماعتى از مرتكبان گناهان كبيره از امت خود، شفاعت مى كند. و نيز اميرالمؤمنين و امامان ديگر(عليهم السلام) براى صاحبان گناهان كبيره از شيعيان، شفاعت مى كنند. و خداوند بسيارى از خطاكاران را با شفاعت آنان از دوزخ نجات مى دهد.»
4 ـ شيخ طوسى(رحمه الله) (385 ـ 460 هـ ) مى گويد: «شفاعت نزد ما اماميه از آنِپيامبر(صلى الله عليه وآله)، بسيارى از اصحابش، تمام امامان معصوم و بسيارى از مؤمنان صالحاست.»
5 ـ ابوحفص نسفى (ت 538 هـ ) مى گويد: «شفاعت رسولان و خوبان از امّت اسلامى، در حق گنه كاران كبيره، به اخبار مستفيض، ثابت است.»
6 ـ تفتازانى در شرح اين عبارت، رأى نسفى را بدون هيچ ترديدى تصديق كرده است.
7 ـ قاضى عياض بن موسى (ت 544 هـ ) مى گويد: «مذهب اهل سنت بر جواز شفاعت است عقلا، و صريح آيات و اخبار نيز بر وقوع آن اذعان دارند.
8 ـ قاضى بيضاوى در تفسير آيه شريفه {وَاتَّقُوا يَوْماً لاَ تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً
[(2)1 . انبياء (4) آيه 28.
2 . تأويلات اهل السنة، 148.
2 ـ تاج الدين ابوبكر كلاباذى (ت 380 هـ ) مى گويد: «علما اجماع دارند كه اقرار به تمام آنچه خداوند در مورد شفاعت ذكر كرده و روايات نيز بر آن توافق دارد، واجب است....»
(3)3 . التعرّف لمذهب أهل التصوّف، ص 54 ـ 55.
(4)4 . اوائل المقالات، ص 15.
(5)5 . التبيان، ج 1، ص 213 ـ 214.
(6)6 . العقائد النسفية، ص 148.
(7)7 . همان.
(8)8 . نووى، شرح صحيح مسلم، ج 3، ص 35.
]
وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ مى گويد: «برخى، اين آيه را دليلِ نفى شفاعت از گناه كاران كبيره دانسته اند، ولى بايد دانست كه آيه مخصوص كافران است، زيرا آيات و روايات فراوانى دلالت بر تحقق شفاعت در امّت دارد.»
9 ـ فتّال نيشابورى مى گويد: «ميان مسلمانان اختلافى نيست كه شفاعت امرى است ثابت و مقتضاى آن اسقاط ضررها و عقوبات است.»
10 ـ ابن تيميه حرّانى (ت728هـ ) مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز قيامت سه نوع شفاعت دارد... نوع سوّم درباره كسانى است كه مستحقّ آتش جهنم اند.»
11 ـ نظام الدين قوشجى (ت879هـ ) مى گويد: «مسلمانان بر ثبوت شفاعت،به جهت قول خداوند متعال {عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً(4) اتفاق نظردارند.»
12 ـ شعرانى حنفى مى گويد: «همانامحمّد(صلى الله عليه وآله) اوّلين شفاعت كننده روز قيامت است....»
13 ـ علامه مجلسى (ت1110هـ ) مى فرمايد: «در مورد شفاعت، بين مسلمانان اختلافى نيست كه از ضروريات دين اسلام است; به اين معنا كه رسول در روز قيامت براى امّت خود، بلكه امّت هاى پيشين شفاعت مى كند...»
14 ـ محمّد بن عبدالوهاب (1115 ـ 1206هـ ) مى گويد: «شفاعت براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و سائر انبيا و ملائكه و اوليا و كودكان، از جمله امورى است كه مطابق روايات وارده، ثابت است... .»
[(1)1 . انوار التنزيل، ج 1، ص 152.
(2)2 . روضة الواعظين، ص 406.
(3)3 . مجموعة الرسائل الكبرى، ج 1، ص 403.
4 . اسرا (17) آيه 79.
(5)5 . شرح تجريد، ص 501.
(6)6 . اليواقيت والجواهر، ج2، ص170.
(7)7 . بحارالانوار، ج8، ص 29.
(8)8 . الهدية السنية، ص 42.
]