او در جواب اين اشكال مى گويد: عصر امام زمان(عليه السلام) با امامان قبل از او به مراتب مختلف بوده است، زيرا آنچه از احوال امامان سابق بر آن حضرت استفاده مى شود آن
[(1)1 . كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 10.
]
است كه آنها در تقيه بوده و مأمور به قيام شمشير نبوده اند، به جهت اين كه مصلحت در آن نبوده است... و لذا به اين جهت از غيبت و استتار بى نياز شدند. ولى امام زمان(عليه السلام) از آن جا كه به قيام شمشير و جهاد در راه دشمنان خدا مشهور شده است، و اوست مهدى امّت كه زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود، لذا دشمنان در كمين او بوده و قصد نابودى حضرت را داشتند. و از آن جا كه ياران آن حضرت نيز آمادگى دفاع از او و كيانش را نداشتند، غيبت بر آن حضرت(عليه السلام) لازم شد. در غير اين صورت حضرت با ظهورش جان خود و شيعيان را در معرض خطر قرار مى دادند بدون آن كه ثمره اى بر آن مترتّب گردد...».
مقدمه هشتم: بيعت نكردن امام زمان(عليه السلام) با حاكمان
يكى از اسباب و عوامل غيبت امام زمان(عليه السلام) كه در روايات به آن اشاره شده، بيعت نكردن آن حضرت با حاكمان عصر خود است.شيخ صدوق در كمال الدين به سندش از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «يقوم القائم و ليس فى عنقه لأحد بيعة;(2) قائم(عليه السلام) قيام خواهد كرد، در حالى كه بيعت كسى بر گردن او نخواهد بود».
و نيز به سندش از امام علىّ بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «كأنّى بالشيعة عند فقدانهم الرابع من ولدى يطلبون المرعى فلا يجدونه». قلت: و لم ذلك يابن رسول الله؟ قال: «لأنّ إمامهم يغيب عنهم». فقلت: و لم؟ قال: «لئلاّ يكون لأحد فى عنقه بيعة إذا قام بالسيف».(3) امام رضا(عليه السلام) به حسن بن فضال فرمود: گويا حال شيعه را هنگام فقدان و غيبت فرزند چهارم خود مى بينم; يعنى غيبت امام مهدى(عج) كه چگونه مردم به دنبال او رفته و او را طلب مى كنند، ولى او را نمى يابند. آن گاه حسن بن فضال به آن حضرت عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! جهتش چيست؟ حضرت فرمود: تا اين كه
[(1)1 . مفيد، خلاصه الرسالة الثالثة فى الغيبه.
2 . إكمال الدين، ص 480، باب علت غيبت.
3 . همان.
]
هنگامى كه قيام به شمشير مى كند، براى كسى بر گردن او بيعتى نباشد.
اين مسئله امرى كاملا عادى و عرفى است، زيرا هر كسى كه درصدد اصلاح دنيوى يا دينى است طبيعتاً قراردادها و پيمان هايى را با بعضى از قدرتمندان مى بندد تا با كمك گرفتن از آن، امر اصلاح خود را به پيش برد. و لازمه اين عهد و پيمان، متعرّض نشدن آنان است تا امر اصلاح او به پايان رسد، و اين امر نيازمند تعطيل اجراى برخى از احكام و معامله خلاف واقع با آن كردن است، به جهت خوف و تقيه.
از همين رو خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: { إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ;«مگر آن گروه از مشركان كه با آنها عهد بسته ايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده، و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننموده اند. پس با آنها عهد را تا مدتى كه مقرّر داشته ايد نگاه داريد كه خدا پرهيزكاران را كه به عهد خود وفاكنند دوست دارد».
ولى امام مهدى(عليه السلام) ـ از آن جا كه هنگام ظهورش بهواقع تكليف كرده و از كسى تقيه نمى كند همان گونه كه از اخبار استفاده مى شود و از طرفى ديگر هر لحظه احتمال ظهورش وجود دارد ـ لازمه آن اين است كه بيعت هيچ كسى بر گردن آن حضرت نباشد.
مقدّمه نهم: انواع هدايت
هدايت بر چهار نوع است:
ـ هدايت فطرى: خداوند متعال مى فرمايد: { فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفًا فِطْرَةَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ;(3) «پس تو اى رسول [با همه پيروانت] مستقيم رو به جانب آيين پاك اسلام آور و پيوسته از طريق دين خدا كه فطرت خلق را بر آن آفريده است پيروى كن كه در خلقت خدا هيچ تغييرى نبايد داد. و [(1)1 . توبه(9) آيه 4.
(2)2 . ر.ك: سيد صدر الدين صدر، المهدى، ص 170 ـ 171.
3 . روم(30)، آيه 30.
]
اين است آيين استوار حقّ و لكن اكثر مردم از حقيقت آن آگاه نيستند».
ـ هدايت تشريعى: يعنى راهنمايى كردن كه متفرّع بر حضور امام در ميان جامعه است. خداوند مى فرمايد: { فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَمُنْذِرينَ;(1) پس خداوند رسولان فرستاد كه نيكان را مژده دهند و بدان را بترسانند.
ـ هدايت تكوينى: كه همان تصرف و تدبير در نظام آفرينش است. خداوند مى فرمايد: { قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّي;(2) «آن كس كه به علم كتاب الهى دانا بود [آصف بن برخيا يا خضر يا سليمان] گفت: من پيش از آن كه چشم بر هم زنى تخت را به اينجا مى آورم [و همان دم حاضر كرد]. چون سليمان سرير را نزد خود مشاهده كرد; گفت: اين توانايى از فضل خداى من است...».
ـ هدايت باطنى (ايصال به مطلوب): كه شعبه اى از ولايت تكوينى است. اين نوع هدايت متفرع بر وجود امام زمان(عليه السلام) است نه حضور او. خداوند متعال به اين نوع هدايت اشاره دارد: { وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا;(3) و آنان ـ انبياء ـ را پيشواى مردم قرار داديم تا خلق را به امر ما هدايت كنند.
پر واضح است كه انبياى الهى كه در آيه، نامى از آنها برده شده قبل از رسيدن به مقام امامت، مقام نبوت و هدايت تشريعى جامعه را دارا بودند.
از مجموع مقدماتى كه به صورت اختصار بيان شد، مسئله غيبت امام زمان(عليه السلام) به طور وضوح توجيه خواهد شد.
[
1 . بقره(2) آيه 213.
2 . نمل(27) آيه 40.
3 . انبيا(21) آيه 73.
]
رجعت
شيعه اماميه، اعتقاد خاصى به رجعت دارد; يعنى اين كه پس از ظهور مهدى موعود(عليه السلام) و تشكيل حكومت عدل الهى در سراسر جهان گروهى از اولياى الهى و دوست داران خاندان رسالت(عليهم السلام) و عده اى از معاندان و دشمنان خاندان وحى ـ كه از دنيا رفته اند ـ به دنيا باز خواهند گشت. اولياى الهى و صالحان با ديدن حاكميت حق و عدل در گستره گيتى شادمان مى شوند و پرتويى از ثمرات ايمان و اعمال صالح خود را در دنيا مشاهده مى كنند. معاندان و دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) نيز سزاى ظلم و ستم هايى را كه بر خاندان رسالت روا داشته اند در اين سرا مى بينند. البته پاداش و كيفر نهايى در قيامت تحقق خواهد يافت.قول به رجعت از عقايد اماميه
رجعت، از مباحث ريشه دارى است كه از زمان ظهور و پيدايش اماميه مطرح بوده است و اعتقاد به آن از امتيازها و خصوصيات مدرسه اهل بيت(عليهم السلام) شمرده شده است. لذا با مراجعه به كتاب هاى تراجم اهل سنت مى بينيم كه از اماميه با اين عقيده ياد مى كنند. در بين اصحاب ائمه(عليهم السلام) نيز مشاهده مى شود كه برخى از آنان در اين مسأله با مخالفان خود مباحثه هايى داشته اند; مانند مؤمن الطاق با ابوحنيفه. به همين دليل در طول تاريخ، علماى شيعه براى تثبيت اين عقيده آثارى نگاشته اند; از جمله مى توان از شيخ مفيد، سيد مرتضى، علامه مجلسى، شيخ حر عاملى و ديگران نام برد.مفهوم رجعت
رجعت در لغت به معناى بازگشت، و در اصطلاح به معناى بازگشت جماعتى از افراد به زندگى دنيا بعد از قيام جهانى امام مهدى(عليه السلام) و قبل از حلول روز قيامت است.1 ـ شيخ صدوق(رحمه الله) مى فرمايد: «ما درباره رجعت معتقديم كه اين حادثه در آينده اى نه چندان دور اتفاق خواهد افتاد».
2 ـ شيخ مفيد(رحمه الله) مى فرمايد: «خداوند متعال گروهى از امت محمد(صلى الله عليه وآله) را بعد از وفاتشان و قبل از روز قيامت محشور خواهد نمود و اين مذهب از مختصات آل محمد(صلى الله عليه وآله) است و قرآن نيز بر آن شاهد است».
3 ـ سيد مرتضى(رحمه الله) مى فرمايد: «از باورهاى شيعه اماميه آن است كه خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدى(عليه السلام) گروهى از شيعيان را كه از دنيا رفته اند بازمى گرداند تا به ثواب يارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمايند. هم چنين گروهى از دشمنان را بازمى گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند».
4 ـ شيخ محمدرضا مظفر(رحمه الله) مى فرمايد: «آن چه شيعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است كه خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قيامت در همان صورت هايى كه بوده اند بازمى گرداند: عده اى را عزيز و برخى ديگر را ذليل مى گرداند... و اين رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمد(صلى الله عليه وآله) است».
تقسيمى از رجعت
سيد محمد صدر(رحمه الله) در كتاب بحث حول الرجعة رجعت را به دونوع تقسيم كرده است:[(1)1 . اعتقادات صدوق.(2)2 . بحارالانوار، ج53، ص136 (به نقل از المسائل السروية، ص32).
(3)3 . بحارالانوار، ج53، ص138 (به نقل از رسائل المرتضى، ج1، ص25).
(4)4 . عقائدالامامية، ص108
]
1 ـ رجعت معنوى (اخروى): به اين معنا كه در فلسفه و حكمت ثابت شده كه تمام اشيا و موجودات، در حال رشد و تكاملِ مستمرند و دائماً به سوى كمال مطلق و نقطه آغازينى متوجه اند كه از آن جا به اين عالم آمده اند، خداوند متعال مى فرمايد:اين معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.
2 ـ رجعت مادى و ظاهرى (دنيوى): اين نوع رجعت ـ كه قرآن نيز بر آن اشاره دارد ـ عبارت است از رجوع اموات به دنيا براى از سرگيرى اعمال.
رجعت; اعتقاد ضرورى مذهب
1 ـ شيخ حرّ عاملى(رحمه الله) مى فرمايد: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفين مشهور از ضروريات مذهب اماميه است، بلكه حتى عامه نيز مى دانند كه اين عقيده از مذهب شيعه است».