شبهه پنجم: عموميت عترت - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شبهه پنجم: عموميت عترت

برخى مى گويند: اگر حديث دلالت بر مرجعيت اهل بيت(عليهم السلام) و حجيت سنت آنان داشته باشد، لازمه اش آن است كه اين حجيت را به تمام اقربا و خويشاوندان او نسبت دهيم، زيرا عنوان عترت و اهل بيت شامل تمام آنان مى شود، درحالى كه شيعه اماميه چنين عقيده عمومى ندارد .

جواب

1 ـ عترت در لغت به معناى مطلق خويشاوندان نيست، بلكه تنها شامل نزديكان و خواص از خويشاوندان مى شود.

جوهرى مى گويد: عترت شخص، نسل و قوم نزديك او است. همين تعريف از فيروز آبادى و زبيدى نيز رسيده است.

ابن اثير مى گويد: عترت شخص، اخصّ خويشاوندان او را گويند.

2 ـ حديث ثقلين دلالت دارد بر اينكه عترتى كه عدل كتاب است از هرگونه خطا وگناه معصوم مى باشد. در نتيجه شامل تمام نزديكان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نمى شود.

علامه مناوى در شرح حديث ثقلين مى گويد: «اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) همان اصحاب كسا هستند كه خداوند متعال رجس و پليدى را از آنان دفع نموده و آنان را پاك كرده است»

4 ـ احاديث دوازده خليفه، در حقيقت مصداق عترت و اهل بيت پيامبرند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ذيل آن مى فرمايد: همه آنان از قريش اند و بنابر نقل قندوزى: همه آنان از بنى هاشم اند از همين رو سبط بن جوزى حديث ثقلين را با عنوان «ذكر الائمه» آورده است.

[(1)1 . صحاح اللغة، ماده عتر، تاج العروس، قاموس المحيط.

(2)2 . النهاية، ماده عتر.

(3)3 . فيض القدير، ج 3، ص 14.

(4)4 . تذكرة الخواص، ص 322.
]

امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد، «... ما حزب خداييم كه رستگار شده اند، و ما عترت رسول او هستيم كه از هر رجس و پليد پاك شده است. و ما اهل بيت طيب و طاهر او و يكى از دو ثقل اوييم كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در ميان شما به وديعت گذاشته است....(1)»

در ذيل برخى از احاديث ثقلين مى خوانيم: «عمر بن خطاب ـ با حالت غضب ـ از جا بلند شد و گفت: اى رسول خدا! آيا به تمام اهل بيت تو تمسك نماييم؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: خير، بلكه به اوصياىِ اهل بيتم: اول آنها برادر و وزير و وارث و خليفه ام در ميان امّت و آن كسى كه ولىّ هر مؤمنى است. پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسين است. آن گاه نُه نفر از فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى....(2)»

فهم علماى اهل سنت از حديث

عده زيادى از اهل سنت مى گويند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) قصدش از عترت، عموم نزديكانش از بنى هاشم نبوده است و تنها اراده جماعتى خاص از آنها را نموده است.

شيخ عبد الحقّ دهلوى مى گويد: «مقصود به عترت اقوام و عشيره نزديك شخص است. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عترت را به اهل بيت تفسير نمود، به جهت اشاره به اين نكته كه مقصود به عترت اخصّ عشيره و اقارب او است....(3)»

علامه مناوى مى گويد: «وعترتي أهل بيتى»، تفصيل بعد از اجمال است به عنوان بدل يا عطف بيان و مقصود به آن اصحاب كسا است كه خداوند رجس و پليدى را از آنان دور كرده و پاكشان نموده است.(4)»

حكيم ترمذى مى گويد: «گفتار رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كه فرمود: «ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا» مربوط به امامان از اهل بيت است، نه غير آنان....(5)»

[
1 . همان، ص 198.

2 . فرائد السمطين، ج 1، ص 317.

3 . اشعة اللمعات، ج 4، ص 681.

4 . فيض القدير، ج 3، ص 19.

5 . نوادر الأصول، ج 1، ص 259.
]

ابوبكر علوى شافعى مى گويد: «علما مى گويند: كسانى كه به تمسك آنان از اهل بيتنبوى و عترت طاهره سفارش شده است، عالمان به كتاب خداوند عزّوجلّ اند، زيرا تنها به تمسك عالمان امر مى شود و آنان كسانى اند كه هرگز بينشان و كتاب خدا افتراق و جدايى حاصل نمى شود، تا در كنار حوض بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شوند.»

5 ـ در ميان نزديكان و اقوام پيامبر(صلى الله عليه وآله) افرادى جاهل، معصيت كار و خطاكار بوده اند، با اين حال چگونه ممكن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين حديث به طور مطلق به تمسك آنان امر كرده باشد؟.

شبهه ششم: تذكر نه تمسك

ابن تيميه مى گويد: «حديث در صحيح مسلم فقط دلالت بر امر به تمسك به كتاب خدا دارد، ولى در حقّ عترت تنها به تذكر دادن به اهل بيت خود اكتفا كرده است، لذا سه بار مى فرمايد: «أذكّركم الله في أهل بيتي» و به تمسك آنها امر نكرده است.(2)»

جواب

1 ـ مسلم، حديث را از زيد بن ارقم نقل كرده است و او از آن جا كه از عبدالله بن زياد مى ترسيد، حديث را به تمامه نقل نكرده بلكه امر به تمسك به عترت را از آن حذف كرده است. دليل آن اين است كه زيد بن ارقم در موارد ديگر حديث را نقل كرده و در ذيل آن، حديث را به طريق مشهور آورده كه در آن به تمسك به عترت امر شده است و مسلم، مع الأسف در ذيل حديث زيد بن ارقم نياورده است.

فهم علماى اهل سنت از حديث ثقلين

الف: سندى از بزرگان محدّثان اهل سنت، در شرح روايت مسلم مى گويد: «در اين حديث، پيامبر(صلى الله عليه وآله) از قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) به «ثقلين» تعبير مى كند. «ثقل» شىء نفيسى
[(1)1 . رشفة الصادى، ص 72.

2 . منهاج السنه، ج 4، ص 104.

]

است كه بايد حفظ شود واضح است كه اهل بيت، افراد نفيس و ارزش مندى اند كه بايد حفظ شوند; همان گونه كه كتاب خدا اين چنين است، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) بين آن دو جمع كرده است و ما مى دانيم كه عمده اين اوصاف براى قرآن به افاده علوم الهى و احكام شرعى باز مى گردد. همين اوصاف در مورد اهل بيت(عليهم السلام) نيز به دليل مرجعيت شان در علوم الهى و احكام شرعى موجود است. و مؤيد آن، اين است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)مردم را در ابتدا از رسيدن مرگش آگاه مى كند و بعد مى فرمايد:من در ميان شما دو چيز گران بها مى گذارم. از اين جا استفاده مى شود كه پيامبر بر كتاب و عترت به عنوان خليفه و جانشين خود در معارف الهى و احكام شرعى وصيت كرده است. سپس مى گويد: اين آن معنايى است كه از ظاهر حديث استفاده مى شود، لكن با مراجعه به روايات ديگر پى مى بريم كه آن روايات همين معنا را تأييد مى كند، زيرا در آنها به طور صريح امر به تمسك به كتاب و عترت شده است، خصوصاً در حديثى كه احمد بن حنبل نقل كرده عين عبارات مسلم آمده است، ولى با اضافه ذيلى در آن به تمسكِ عترت امر شده است....(1)»

ب: تفتازانى بعد از نقل حديث مى گويد: «از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه اهل بيت بر تمام مردم ـ چه عالم و چه غيرعالم ـ برترى دارند... آيا نمى بينى كه چگونه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنان را به كتاب خداوند متعال مقرون ساخته در اين كه تمسك به آن دو، انسان را از ضلالت نجات خواهد داد. تمسك به كتاب به اين معنا است كه به آنچه از علم وهدايت در آن است، اخذ كرده و به آن عمل نماييم. هم چنين است عترت...»

ج: شوكانى نيز در ردّ كسانى كه معتقدند آل پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه امّت اند، مى گويد: « از حديث ثقلين ـ كه در صحيح مسلم و ديگر كتاب ها آمده ـ خلاف اين مطلب استفاده مى شود، زيرا اگر مقصود از آن تمام امّت باشد لازم مى آيد كه مردم به خود تمسك كنند كه اين معنا قطعاً باطل است».

د: محب الدين طبرى بابى را در «ذخائر العقبى» با عنوان «باب فضل اهل البيت
[
1 . دراسات اللبيب فى الاسوة الحسنة بالحبيب، ص 231 ـ 237.

(2)2 . شرح المقاصد، ج 2، ص 221.

(3)3 . نيل الاوطار، ج 2، ص 328.
]

والحثّ على التمسك بهم وبكتاب الله عزّ وجلّ والخلف فيهما بخير» مطرح كرده و درذيل آن، حديث ثقلين را از سنن ترمذى و صحيح مسلم نقل كرده است.

2 ـ حديث ثقلين با سندى كه ترمذى نقل كرده و در آن امر به تمسّك به اهل بيت شده، به طرق مختلفى رسيده كه عده زيادى از علماى اهل سنت آن را تصحيح نموده اند.

ناصر الدين البانى امام وهابيان در حديث، بعد از نقل حديث ترمذى به سندش از زيد بن ارقم ـ كه در آن به تمسك كتاب وعترت امر كرده است ـ مى گويد: «حديث صحيح السند است.»(2) وى حديث را در كتاب صحيح الجامع الصغير نيز تصحيح نموده است.

ابن حجر عسقلانى بعد از نقل حديث ثقلين ـ كه در آن مردم را به تمسكِ كتاب وعترت امر و تشويق كرده مى گويد: «سند حديث صحيح است.»

جلال الدين سيوطى در مسند امام على(عليه السلام) از محاملى در كتاب الامالى نقل مى كند
[(1)1 . ذخائر العقبى، ص 16.

2 . صحيح سنن الترمذى، ج 3، ص 543، ح 3788.

(3)3 . صحيح الجامع الصغير، ج 1، ص 842، ح 2457.

(4)4 . المطالب العاليه ج 4 ص 65، ح 3972.

(5)5 . الصواعق المحرقة، ج 2، ص 428.

6 . اتحاف الخيرة المهره، ج 9، ص 279.

7 . المعرفة والتاريخ، ج 1، ص 536.

8 . ينابيع الموده، ج 1 ص 120،رقم45.

9 . مختصر التحفه، ص 52.

مى گويد: «حديث ثقلين نزد فريقين اهل سنت و شيعه ثابت است.»

بنابر نقل متقى هندى در كنزالعمال، ابن جرير طبرى نيز حديث را تصحيح نموده است.]

/ 120