ديدگاه پيشوايان اهل سنت - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشكل ابوزهره اين است كه امامان اهل بيت(عليهم السلام) را در حدّ يك مجتهد فرض كرده
[
1 . ابوزهره، الامام الصادق(عليه السلام)، ص 540.
]

است، همان گونه كه ديگران در احكام، مجتهد بودند. در حالى كه شيعه از زاويه ديگر به اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى نگرد. شيعه اماميه، سنت اهل بيت(عليهم السلام) را از مصادر و منابع تشريع و استنباط مى داند كه احكام توسط آن از منبع اصلى خود استخراج شده است; همان معنايى را كه براى سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قائل اند، زيرا شيعه، اهل بيت را همانند پيامبر(صلى الله عليه وآله) از هرگونه عيب و نقص و سهو و اشتباه مصون مى داند.

بنابراين اصولى را كه اهل بيت(عليهم السلام)ترسيم نموده اند از خطوط اصيل اسلام است كه از طريق پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به آنان رسيده است. ولى ديگران هرگز به اين حدّ و درجه نرسيده اند، لذا به طور حتم اجتهاد اهل سنت منتسب است، ولى اجتهاد شيعه مطلق است و از هر گونه فكر كوته بينانه بشرى رها است. و اگر ابوزهره در مبنا اشكال دارد و عصمت و حجيت سنت اهل بيت(عليهم السلام)را قبول ندارد، اين مطلب ديگرى است كه در جاى خود به اثبات آن پرداخته ايم.

بررسى ادله بسته بودن باب اجتهاد

عجيب است كه برخى مى خواهند تا اين اشتباه را توجيه نمايند، كه ما به برخى از آن توجيهات پرداخته و هركدام را نقد خواهيم كرد:1 ـ استدلال به اجماع:ابن صلاح اين اجماع را به برخى از علماى محقق نسبت داده است.(1) ولى شيخ مراغى ـ از دعوت كنندگان آزادى انديشه ـ اجماع را از جهت صغروى و كبرى مردود دانسته است:الف) از جهت صغروى او مى گويد: «برخى از علما تشكيل اجماع و نقل آن را بعد از سه قرن اوّل محال مى دانند، زيرا علما در مشرق و مغرب زمين پراكنده شده بودند و امكان نداشت به تمام آنها احاطه و دسترسى پيدا كرده و از نظرشان مطلع شد. اگر مجتهدان كه تعدادشان از محققان كمتر است، اين چنين وضعى طبيعتاً دسترسى به
[
1 . مراغى، الاجتهاد فى الشريعه، ص 357.

]

محقّقان مشكل تر است، زيرا تعدادشان به مراتب بيشتر است. چگونه ممكن است كه رأى تمام محققان يك عصر را جمع نمود؟

ب) از حيث كبروى در صدد انكار دليل بر حجيت مثل اين گونه اجماع برآمده مى گويد: «اجماع محققان بين ادله شرعى جايگاه و ارزش خاصى ندارد، زيرا اين ادله محصور به كتاب خدا و سنت رسول و اجماع مجتهدان و قياس منصوص العله است. و هيچ كس اجماع محققان را از جمله ادله شرعى ندانسته است....(1)»

2 ـ انضباط مذاهب و كثرت پيروان:برخى نيز مضبوط و محدود شدن مذاهب فقهى از طرفى و كثرت جمعيت مقلدان را از طرفى ديگر عامل ديگرى براى حصر مذاهب و سدّ باب اجتهاد معرفى كرده اند.

در جواب مى گوييم: از چه زمانى كثرت مقلدان و تابعان و انضباط مذاهب از ادله اى قرار گرفته كه ما را از عمل به قول خود باز مى دارد؟ چه بسا كسانى باشند كه از پيشوايان فقهى مذاهب چهارگانه اعلم باشند كه قطعاً و به طور حتم در طول تاريخ بعد از عصر آنان تا اين زمان پيدا شده اند. چه كسى مى تواند ادعا كند قابليت ها براى استنباط و اجتهاد تنها در يك عصر معينى بوده است؟ با اين كه حقيقت خلاف اين را نشان مى دهد، زيرا نسل آينده بشر با استفاده از نتايج فكرى بشر پيشين و به كار بردن انديشه خود به نتايج جديد و پربارترى خواهد رسيد.

استاد مراغى مى گويد: «من با احترامى كه براى مخالفان خود در اين مسئله قائل ام، رأى آنان را نمى پذيرم، زيرا در بين علماى حوزه هاى دينى مصر كسانى را مى بينم كه به طور حتم شروط اجتهاد در آنان پديد آمده و تقليد برايشان حرام است.(3)»

3 ـ تأثير سياست:احمد امين مى گويد: «بسته شدن باب اجتهاد با اختيار و ميل علماى اسلامى نبوده است، بلكه ضرورتى پيش آمد كه آنان را به چنين تصميمى واداشت; زيرا علماى
[
1 . همان.

(2)2 . الاصول العامة، ص 83.

3 . مراغى، الاجتهاد فى الشريعه، ص 357.
]

مسلمان خود را در مقابل حمله اى عظيم از طرف تاتارها به مراكز اسلامى يافتند، لذا در صدد بر آمدند كه تراث فرهنگى مسلمانان را از هجوم آنان در امان نگه دارند، به اين جهت مذاهب را محدود نمودند.(1)»

حقّ مطلب اين است كه حيات و حفظ فقه و فقاهت و شريعت در حصر مذاهب فقهى خلاصه نشده است بلكه بر عكس عامل اساسى حفظ و بقاى شريعت و فقاهت، پويايى آن است كه با انطباق بر شرائط زمان و مكان حاصل مى شود.

فتح باب اجتهاد نزد متفكران اهل سنت

بعد از فاش شدن به مفاسد و زيان هاى بسته شدن باب اجتهاد، برخى از متفكّران اهل سنت شديداً باآن به مخالفت پرداخته اند، اينك به اسامى برخى از آنان اشاره مى كنيم:1 ـ قاضى باقلانى مى گويد:«اگر كسى مى خواهد تقليد كند تنها از زنده تقليد كند و زيرا تقليد از مرده جايز نيست.(2)»

2 ـ شيخ عبد الوهّاب شعرانى مى گويد:«از پيشينيان خبرى به ما نرسيده كسى را به تعبّد به مذهبى معيّن امر كرده باشند، اگر بر فرض چنين امرى شده، قطعاً اشتباه بوده است.(3)»

3 ـ ابن قيّم جوزيه:«واجب، تنها چيزى است كه خدا و رسول به آن امر كرده باشند و مى دانيم كه آنان كسى را به پيروى از مذهبى خاص امر نكرده اند بهترين عصر كه همان عصر سلف صالح است از اين نسبت مبرّا هستند... اين بدعت قبيحى است كه در اين امّت حادث شده كه هيچ يك از پيشوايان اسلام به آن قائل نبودند. آنان بزرگ تر از اين بودند كه مردم را به اين كار ملزم نمايند عجيب است كه بگوييم: همه مذاهب اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و تابعان
[
1 . احمد امين، رسالة الاسلام، شماره دوّم از سال سوّم.

2 . ابن حزم، الاحكام، ج 6، ص 97، به نقل از باقلانى.

3 . الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج 1، ص 176، به نقل از او.
]

و ساير امامان، باطل و تنها اين چهار مذهب است كه بايد زنده بماند. آيا يكى از اين چهار امام فقهى چنين حرفى زده است يا كسى را به تقليد از خود دعوت كرده است؟ هر چه خداوند بر صحابه و تابعان واجب كرده بر مسلمانان بعد از آنان نيز تا روز قيامت واجب كرده است.(1)»

4 ـ رشيد رضا:«.. زيان هاى زيادى با بستن باب اجتهاد بر فقه اسلامى وارد شد، كه بازگشت همه آنها به اهمال عقل و قطع راه علم و محروميّت از استقلال فكرى است....(2)»

5 ـ عبد المتعال الصعيد

او كه از شيوخ ازهر مصر است مى گويد: «معتقدم منع از اجتهاد، ظالمانه و از طريق فشار دستگاه حاكم جور و فريب دادن مردم بوده است، حال كه چنين زورى در كار نيست بايد اين حصر برداشته شود....(3)»

6 ـ علامه عبيدى:«اجتهاد در برگيرنده سهل و آسانى است و آسانى و سهولت از بزرگ ترين مقاصد و اهداف شريعت اسلامى است. حوادث غير متناهى و عصرها پر از حوادث است، حال اگر جمود فكرى حاكم شود، هرگز نمى توانيم پاسخگوى نيازهاى جامعه اسلامى باشيم. سدّ باب اجتهاد، خود با اجتهاد عده اى انجام گرفته است، به كسانى كه قائل به آنند بگو: چيزى مى گوييد كه خودتان به آن عمل نمى كنيد....(4)»

7 ـ محدّث وهابى ناصر الدين البانى:«چه قدر گمراهند كسانى كه مى گويند: دين تنها در مذاهب چهارگانه فقهى خلاصه مى شود. شكى نيست در اين صورت قرآن ضايع و تباه خواهد شد... ما با اين حوادث فراوانى كه هر كدام از آنها امروزه حكم خدا را طلب مى كند، چه كنيم؟ ...اعتراف
[
1 . ابن قيّم، اعلام الموقعين، ج 4، ص 263 ـ 262.

2 . الوحدة الاسلامية، ص 99.

3 . ميدان الاجتهاد، ص 14.

4 . النواة فى حقل الحياة، ص 124.
]

مى كنم كه باب اجتهاد بايد مفتوح باشد، همان گونه كه در عصر گذشته باز بوده است....(1)»

8 ـ دكتر محمّد دسوقى:او كه استاد دانشكده شريعت در قطر است مى گويد: «در عين حال مشاهده مى كنيم كه پيشوايان چهار مذهب فقهى، شاگردان خود را به اجتهاد تشويق مى كردند و به بحث آزاد و نظر مستقل وادار مى نمودند. و هميشه آنان را از دنباله روى و تقليد باز مى داشتند....(2)»

9 ـ ابن تيميه:«حقّ آن است كه نبايد امامان در فقه را محصور به عدد معينى نماييم....(3)»

همو در جايى ديگر مى گويد: هيچ كدام از امامان فقه مردم را دعوت به پيروى از خود ننمودند، بلكه آنان مردم را به پيروى از كتاب و سنت تشويق مى كردند... هيچ يك از اهل سنت نمى پذيرند كه حق، منحصر در اين چهار مذهب است و هر نظرى كه خارج از اين چهار مذهب است باطل مى باشد....(4)»

10 ـ شيخ محمود شلتوت:«اسلام هرگز بر كسى واجب نكرده كه پيرو مذهب معينى باشند....(5)»

11 ـ جاد الحق على جاد الحق:«دليلى نيست كه دلالت بر وجوب تقليد از يكى از امامان فقه: ابوحنيفه، مالك، شافعى و احمد بن حنبل داشته باشد.(6)»

ديدگاه پيشوايان اهل سنت

هيچ يك از امامان فقهى اهل سنت كسى را به تقليد و پيروى از خود دعوت
[
1 . سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 1 ص 173 ـ 174، ذيل حديث 87.

2 . الاجتهاد والتقليد فى الشريعة الاسلامية، ص 220.

3 . منهاج السنة، ج 2، ص 85.

4 . همان ص 91 ـ 92.

5 . مجله رسالة الاسلام، عدد 13 از سال 11، ص 227.]

/ 120