ضرورت بررسى احاديث - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(1)1 . اعلام الموقعين، ج 4، ص 218 و سنن دارمى، ج 1، ص 52.

(2)2 . سنن دارمى، ج 2، ص 365.

(3)3 . تفسير طبرى، ذيل آيه كلاله.


ديگر حرام مى دانند.»

ـ درباره عقل، ديدگاه هاى گوناگونى است:الف ـ ديدگاه ايجابى: در مسائل اعتقاد اعتماد بر عقل است. و اين نظر اهل بيت(عليهم السلام)و شيعيان و معتزله مى باشد.

ب ـ ديدگاه سلبى: حكم عقل به طور كلّى بى اعتبار است. لذا معتقدين به آن در مسائل اعتقادى تنها به ظواهر كتاب و سنت اعتماد مى كنند، كه اين نظر اهل حديث، حنابله و اخباريين از شيعه است.

ج ـ ديدگاه تجزيه اى: اين گروه در برخى از مسائل اعتقادى به عقل تكيه و اعتماد مى كنند; از قبيل: اثبات وجود خدا و شناخت صفات ذاتى او، ولى در باب عدل و شناخت صفات و افعال خداوند بر عقل اعتمادى نداشته و حسن و قبح عقلى را انكار مى نمايند. اشاعره از همين گروه اند.

در بين اين اقوال; حقّ با شيعه اماميه و معتزله است، زيرا ـ همان گونه كه عرض شد ـ عقلِ بديهى نور است و قطعاً انسان را در مسائل اعتقادى به حقّ و حقيقت مى رساند. در صورتى كه خالى از شوائب و پيش فرض هاى تطبيقى باشد. و از آن جا كه خداوند متعال و رسولش عقل بالفعل و عقل كل اند قطعاً حرفى خلاف عقل سليم و بديهى نمى زنند، لذا اگر عقل بديهى در مسئله اى از مسائل اعتقادى به نتيجه اى رسيد، بايد به آن اعتقاد پيدا كرد.

از اين جهت قرآن كريم نيز به تعقل توجهى خاص داشته و كسانى كه از عقل استفاده نكرده و از آن بهره نمى برند، بدترين جنبنده ها معرفى كرده است: {إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ;(2) «همانا بدترين جنبنده ها نزد خداوند كرها و گنگ هايى هستند كه تعقل نمى كنند».

در جايى ديگر آنان را مذمت كرده و مى فرمايد: {وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ
[(1)1 . الإحكام فى أصول الأحكام، ج 6، ص 83.

2 . انفال(8) آيه 22.
]

لا يَعْقِلُونَ;(1) «و قرار مى دهد پليدى را بر كسانى كه تعقل نمى كنند».

امام صادق(عليه السلام) در وصف عقل مى فرمايد: «همانا اوّل امور و مبدأ آن و قوت و عمارت آن كه بدون او هيچ چيز نفع نمى دهد، عقلى است كه خداوند آن را زينت خلق قرار داده است. به خاطر عقل است كه بندگان، خالق را شناخته و خود را مخلوق او مى دانند و او را مدبّر و خود را تربيت شده او مى دانند.»

هم چنين در تفسير عقل مى فرمايد: «عقل چيزى است كه به وسيله او خداى رحمان عبادت شده و بهشت كسب مى شود.»

ضرورت بررسى احاديث

شكى نيست كه سنّت نبوى داراى منزلت عظيمى نزد مسلمين است و بايد چنين باشد، ولى اين بدان معنا نيست كه هر حديثى را بدون استثنا بپذيريم و به آن اعتقاد پيدا كرده يا عمل نماييم، زيرا:اولاً: مى دانيم كه عوامل و انگيزه هاى كذب و دروغ در ميان صحابه و ديگران و نسبت خلاف واقع به پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا صحابه زياد بوده است. ما البته منكر زحمات علما و محدثين در جمع احاديث صحيح نيستيم، ولى معتقديم كه تهذيب حقيقى احاديث كارى بس دشوار است. لذا ابوداود در سننش چهار هزار و هشت صد حديث از مجموعه پانصد هزار حديث نقل كرده است.

ثانياً: بعد از وفات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به احبار يهود و رهبان نصارا كه در ظاهر اسلام آورده بودند، اجازه نشر حديث داده شد و در نتيجه اسرائيليات فراوانى به نام حديث نبوى در جامعه اسلامى منتشر گرديد.

شهرستانى مى گويد: «مشبّهه رواياتى را به دروغ وضع كرده و آن را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)
[
1 . يونس(10) آيه 100.

(2)2 . أصول كافى، ج 1، ص 29، كتاب العقل و الجهل، حديث 34.

(3)3 . همان، حديث 3.

(4)4 . سنن ابى داود، مقدمه، ص 10.
]

نسبت دادند، كه اكثر آنها از يهود گرفته شده بود.»

ثالثاً: برخى از صحابه و تابعين نيز با جعل حديث، تجارت كرده و از اين راه نفقه زندگانى خود را به دست مى آورند.

ابن ابى الحديد از استادش ابى جعفر نقل مى كند: معاويه به سمرة بن جندب صحابى، صد هزار درهم داد تا روايت جعل كند كه آيه: {وَمِنَ النّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ، در مذمّت على(عليه السلام)نازل شده و در مقابل، آيه {وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ، در شأن ابن ملجم مرادى نازل شده است. او اين مبلغ را نپذيرفت. قول دويست هزار دينار داد، باز هم قبول نكرد. قول سيصد هزار دينار داد، قبول نكرد. پيشنهاد چهارصد هزار دينار داد، آن گاه قبول كرد.»

رابعاً: مشاهده مى شود كه اين مسئله در ميان عامه سنّت است كه در تأييد مذهب خود حديث جعل كرده و به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دهند; همان گونه كه علامه امينى(رحمه الله)در الغدير اسامى آنان را به طور مفصل نقل كرده است. لذا مشاهده مى كنيم كه چگونه احاديث در شأن ائمه مذاهب چهارگانه جعل كرده، و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت داده اند.

حال وظيفه ما در مقابل اين احاديث جعلى چيست؟ آيا علما وظيفه ندارند كه احاديث را از حيث سند و دلالت بررسى و تنقيح كنند؟ خصوصاً در مواردى كه دروغ گويان و جاعلين حديث مضامينى را جعل كرده و با ساختن سندهاى معتبر حديثى به جامعه اسلامى تحويل مى دادند كه اين خود ضربه اى بسيار سنگين بر پيكره حديث اسلامى بوده است.

بنابراين وظيفه علماى اسلامى است كه احاديث را از راههاى مختلف مورد بررسى و بازنگرى قرار دهند; مثل:ـ عرض حديث بر كتاب خدا، تا با آن مخالفت نداشته باشد.

[(1)1 . ملل و نحل، شهرستانى، ج 1، ص 106.

(2)2 . شرح ابن ابى الحديد، ج 4، ص 73.

(3)3 . ر.ك: به تاريخ بغداد، ج 2، ص 98، و الغدير ج 5 و 6.
]

فخر رازى از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: «اگر حديثى از من بر شما نقل شد، آن را بر كتاب خدا عرضه كنيد، اگر موافق آن بود، قبول كرده وگرنه رد نماييد.»

ـ عرضه كردن حديث بر سنت متواتر، زيرا سنت متواتر قطعى السند است.

ـ ارائه حديث به عقل بديهى كه خالى از هرگونه پيش فرض تطبيقى و شائبه وهمى است.

تأويل، ضرورتى بنيادين

يكى ديگر از اصول فكر سلفى، نهى از تأويل و صرف لفظ از ظاهر آن است. ابن تيميه در كتاب درء تعارض العقل و النقل(2) مى گويد: «اين عمل ـ تأويل ـ ، امرى حادث و جديد است كه در كتب لغت پيشينيان بر آن اصلى نيست و در عصر سلف نيز استعمال نشده است. لذا سلفيّون آن را رها كرده اند.»

در جواب عرض مى كنيم كه قرآن براى خود در تفهيم معارفش روش مخصوصى ندارد، بلكه از همان اسلوب و روش عرب در تفهيم مطالب استفاده كرده است. و مى دانيم عرب فصيح در محاوراتش از تمام نكات فصاحت، بلاغت و بديع استفاده مى كند و قرآن نيز از اين قانون مستثنا نيست; و به عنوان معجزه الهى مطرح است. مثلا كلمه «يدالله» كنايه از قدرت است; همان گونه كه عرب اين گونه كنايات را به كار مى گيرد.

[(1)1 . تفسير فخر رازى، ج 3، ص 259.

2 . درء تعارض العقل و النقل، ج 1، ص 201.

]



بررسى افكار ابن تيميه

يكى از كسانى كه در طول چندين قرن، مورد توجه خاص وهابيون قرار گرفته و براى او ارزش فراوانى از نظر علمى قائل اند; تقى الدين احمد بن عبدالحليم معروف به «ابن تيميه» است. او كسى است كه افكار وهابيون از او سرچشمه مى گيرد.

وهابيون براى او كنگره هاى علمى گرفته و كتاب هايى در مدح و منزلت و شخصيت علمى اش تأليف نموده اند. و در حقيقت او را مؤسس مذهب خود مى دانند; اگر چه آنان در ظاهر اين مطالب را اظهار نكرده و خود را سلفى مى نامند.

به هر حال جا دارد كه عقايد و افكار او را بررسى نماييم:

نسب ابن تيميه

صاحبان كتب تراجم درباره نسب او چنين گفته اند: او احمد بن عبدالحليم بن عبد السلام بن عبدالله بن خضر، تقى الدين، ابوالعباس، ابن تيميه، الحرانى، الحنبلى، است.

در شهر حرّان در سال 661 (هجرى) متولد شد و در سال 728 (هجرى) در دمشق وفات يافت. در خانه اى پرورش يافت كه اعضاى آن بيش از يك قرن پرچم دار مذهب حنبلى بوده اند.

[(1)1 . تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1496 و الوافى با لوفيات، ج 7، ص 15 و شذرات الذهب، ج 6، ص 80.

]

/ 120