برخى از شعارهاى حسينى - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سبط بن جوزى از مجاهدنقل مى كند: درروزقيامت ازمحبّت على(عليه السلام) سؤال مى شود.

ـ اهل بيت معصومين(عليهم السلام) عِدل كتاب خدايند; چنان كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديث «ثقلين» به آن اشاره فرمود: «انّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى».

ـ محبّت اهل بيت(عليهم السلام) شرط ايمان است; همان طورى كه در احاديث صحيح از طرق فريقين وارد شده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «اى على! دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن نيست با تو مگر منافق».

ـ اهل بيت(عليهم السلام) كشتى نجات امّتند; همان گونه كه به طريق صحيح از فريقين نقل شده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مثل أهل بيتى فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجى، و من تخلّف عنها غرق».

[(1)1 . شورى (42) آيه 23.

(2)2 . الصافات(37) آيه 24.

(3)3 . تذكرة الخواص، ص 10.

]

ـ حبّ اهل بيت(عليهم السلام) شرط قبولى اعمال و طاعات است; چنان كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «اگر امّت من روزه بدارند تا آن كه به مانند كمان ها كمرشان خم شده و دل ها فرو رود، و نماز بدارند به حدّى كه مانند تارها گردند، ولى تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را با صورت در آتش جهنّم مى اندازد.»

ـ اهل بيت(عليهم السلام) امان اهل زمينند، همان گونه كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «... و اهل بيت من امانند براى اهل زمين...».

شايان ذكر است كه محبّت به مثابه نيروى محركه اى است كه قواى انسان را تحريك كرده و به فعليت مى رساند تا به سوى محبوب و مقتدايش پر كشد.

در جمع بندى مطالب به اين نتيجه مى رسيم كه اقامه عزادارى جلوه اى از جلوه هاى محبّت به محبوب است، زيرا از طرفى مى دانيم كه مردم در درجات محبّت مختلفند. از طرفى ديگر، اثر محبّت تنها اقبال نفس و تحريك نفسانى نيست، بلكه ظهور و بروز داشته و به بيرون از نفس هم خواهد رسيد. هم چنين تنها اثر بيرونى آن اطاعت از محبوب نيست. اگر چه اطاعت يكى از آثار مهمّ و اساسى محبّت است، آثار ديگرى نيز دارد كه اطلاق ادله لزوم محبّت تمام آنها را شامل مى شود مگر آن كه با دلايل ديگر معارضه داشته باشد، مثل قتل نفس در محبّت محبوب، يا كارهاى خلاف شرع ديگر.

جلوه هاى حبّ در زندگى انسان

ـ اطاعت و انقياد;

ـ زيارت محبوب;

ـ تكريم و تعظيم محبوب;

ـ برآورده كردن حاجت هاى محبوب;

ـ دفاع از محبوب به انحاى مخلتف;

ـ حزن و اندوه در فراق محبوب، همانند حزن يعقوب در فراق يوسف;

[(1)1 . تاريخ مدينة دمشق، ج 12، ص 143.

]

ـ حفظ آثار محبوب;

ـ احترام به فرزندان و نسل محبوب;

ـ بوسيدن آنچه به او مرتبط است;

ـ برپايى مراسم جشن و مولودى خوانى در ميلاد محبوب.

نتيجه اين كه اقامه عزادارى از لوازم حبّ اهل بيت است.

ـ احياى فرهنگ عاشورا و ياد اولياى الهى(عليه السلام) مطابق با عقل است

در آغاز اين فصل پيرامون اين موضوع كه عزادارى مظهر حبّ و بغض است مطالبى را مطرح كرديم. با مراجعه به عقل سليم پى مى بريم كه برپايى مراسم عزاى اولياى الهى، خصوصاً سرور و سالار شهيدان امام حسين عليه السلام موافق با عقل است، زيرا احيا و تكريم آنان در حقيقت تكريم شخصيت عظيم و شعارهاى آنان است و هر امّتى كه بزرگان خود را تكريم نكند محكوم به شكست و فنا و نابودى است. بزرگانند كه تاريخ امّت ها را ترسيم كرده و آنان را مى سازند.

برخى از شعارهاى حسينى

امام حسين(عليه السلام) مى فرمايند:ـ «انّى لا أرى الموت إلاّ سعادة، و الحياة مع الظالمين إلاّ برماً;(1) من «در چنين شرايطى مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و نكبت نمى دانم».

ـ «ليس الموت فى سبيل العزّ إلاّ حياة خالدة، و ليست الحياة مع الذلّ إلاّ الموت الذى لاحياة معه. مرگ در راه عزت جزء زندگانى جاويدان نيست. و زندگانى با ذلّت جزء مرگ نيست».

ـ «ألا و إنّ الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنتين، بين السلّة و الذلّة و هيهات منّاالذلّة... ; آگاه باشيد كه زنازاده، پسر زنا زاده (ابن زياد) مرا بين دو چيز مخيّر ساخته است. يا با شمشير كشيده آماده جنگ شوم و يا لباس ذلت بپوشم و با يزيد بيعت كنم، ولى ذلت
[
1 . تاريخ دمشق: ج14 ص218.

]

از ما بسيار دور است».

ـ «إنّا لله و إنّا إليه راجعون و على الاسلام السلام إذ قدبليت الأمة براع مثل يزيد;.ما براى خدا و به سوى رجوع خواهيم كرد. هنگامى كه امت به رهبرى مانند يزيد مبتلا است بايد با اسلام وداع كرد».

ـ «... إنّى لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، و إنّما خرجت لطلب الاصلاح فى أمة جدّى(صلى الله عليه وآله)، أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدّى و ابى على بن ابى طالب(عليه السلام)... ;.(2) من به جهت طغيان گرى و ايجاد تفرقه بين مسلمين و فساد و ظلم قيام نكردم، بلكه براى اصلاح در امّت جدّ خود خروج نمودم، مى خواهم امرِ به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره جد و پدرم على بن ابى طالب عمل كنم».

ـ ارتباط عاطفى امّت با اولياى الهى

يكى از راه هاى اساسى و مهمّ در توجيه مسائل عقيدتى و سياسى و اجتماعى مردم، راه تحريك عاطفه در وجود انسان است. انسان از اين سو، بيشتر تأثيرپذير است تا جنبه عقلى و جوانب ديگر. به تعبيرى ديگر، اين روش مؤثرتر از ديگر جوانب است. حال با توجه به قضيه شهادت اولياى الهى خصوصاً سرور و سالار شهيدان، تذكر و توجه دادن مردم به آن واقعه سبب تحريك احساس هاى مردم خواهد شد و از اين طريق مى توانيم آن بزرگواران را الگو معرفى كرده و شعارها و دستورهايشان را ـ كه همان شعارها و دستورهاى خداوند است ـ به مردم برسانيم. بدين دليل است كه امام زين العابدين(عليه السلام) بعد از واقعه عاشورا تا بيست سال براى شهداى كربلا، خصوصاً پدرش امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.

اين مطلب با در نظر گرفتن مدح پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در مورد آن حضرت بيشتر مشخص مى شود:
پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «حسين منّى و أنا من حسين، أحبّ الله من أحبّ حسيناً;(3) حسين از
[(1)1 . مقتل خوارزمى، ج 1، ص 184.

2 . بحار الانوار، ج44، ص 328.

3 . سنن ابن ماجه، ج 1، ص 51، فضائل اصحاب رسول الله(صلى الله عليه وآله).
]

من و من نيز از حسينم، خداوند دوست بدارد هر كس كه حسين را دوست دارد.»

هم چنين پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة;(1) حسن و حسين سرور و سيد جوانان اهل بهشتند.»

ـ دليل نقلى بر اقامه عزادارى

با مراجعه به روايات و مشاهده سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و صحابه پى مى بريم كه اين بزرگواران از اولين كسانى اند كه به اين موضوع مهمّ توجه داشته و برپا كننده آن بوده اند.

حاكم نيشابورى به سند صحيح از أم الفضل نقل مى كند كه فرمود: روزى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شده، عرض كردم: اى رسول خدا! شب گذشته خواب بدى ديدم. حضرت فرمود: آن خواب چيست؟ عرض كردم: بد خوابى است. حضرت فرمود: چيست؟ عرض كردم: در عالم رؤيا ديدم گويا قسمتى از بدن شما جدا شده و در دامن من قرار گرفت. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: خوب خوابى ديدى، فاطمه «دخترم» اگر خدا بخواهد پسرى به دنيا خواهد آورد كه در دامن تو بزرگ خواهد شد.

امّ الفضل مى گويد: فاطمه زهرا عليها السلام حسين(عليه السلام) را به دنيا آورد و او در دامن من بود، همان گونه كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود; تا آن كه بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد شده و او را در دامانش قرار دادم. آن گاه به آن حضرت توجه كردم، ناگهان ديدم كه اشك از چشمانش سرازير شد. عرض كردم: اى نبى خدا! پدر و مادرم بفداى تو باد. چه شده است كه شما را گريان مى بينم؟ حضرت فرمود: جبرئيل(عليه السلام) بر من نازل شد و خبر داد كه امّتم به زودى اين فرزندم را به شهادت مى رسانند. عرض كردم: اين فرزند؟ فرمود: آرى، آن گاه قسمتى از تربت خونين آن حضرت را به من داد.

حافظ طبرانى به سند صحيح از شيبان نقل مى كند: من با على(عليه السلام) بودم كه آن حضرت وارد سرزمين كربلا شد، آن گاه فرمود: در اين موضع شهدايى خواهند بود كه براى آنان همانندى غير از شهداى بدر نيست.

[
1 . صحيح ترمذى، ج 5، ص 617; مسند احمد، ج 3، ص 369.

(2)2 . المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 176; كنزالعمال، ج 6، ص 223.

(3)3 . مقتل خوارزمى، ص 162.
]

ترمذى به سند صحيح از سلمى نقل مى كند: بر امّ سلمه، وارد شدم، در حالى كهگريان بود. به او عرض كردم: چه چيزى تو را به گريه وا داشته است؟ فرمود: در عالم رؤيا رسول خدا را ديدم در حالى كه سر و صورت مبارك آن حضرت(صلى الله عليه وآله) خاك آلود بود. عرض كردم: چه شده است، اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)؟ فرمود: الآن شاهد قتل حسين بودم.

/ 120