فتاواى وهابيون
1 ـ ابن تيميه مى گويد: «تمام احاديثى كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره زيارت قبرش وارد شده، ضعيف بلكه جعلى است.».عسقلانى از ابن تيميه نقل مى كند كه او به طور مطلق از زيارت قبور انبيا و اوليا منع كرده و آن را حرام نموده است; چه با شدّ رحال (بار سفر زيارت بستن) و چه بدون آن.
هم چنين ابن تيميه در كتاب التوسل والوسيلة مى گويد: «همه احاديث زيارت قبر
[(1)1 . منهاج السنه، ج2، ص441.
(2)2 . ارشاد السارى، ج2، ص329.
]
پيامبر(صلى الله عليه وآله) ضعيف و غير قابل اعتماد است. لذا صاحبان صحاح و سنن هيچ يك از ايناحاديث را نقل نكرده اند و تنها كسانى نقل كرده اند كه دأبشان نقل احاديث ضعيف است; مانند دارقطنى، بزار و ديگران.».
در جاى ديگر نيز مى گويد: «احاديث زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) كلاًّ ضعيف; بلكه دروغ است.».
2 ـ عبدالعزيز بن باز مى گويد: «امّا مردان: براى آنان زيارت قبور و زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و دو صاحبش مستحب است، البته بدون شدِّ رحال و قصد حركت براى زيارت، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «قبور را زيارت كنيد به جهت آن كه شما را به ياد آخرت مى اندازد»، ولى شدِّ رحال براى زيارت قبور جايز نيست.».
3 ـ اعضاى استفتاى دائمى وهّابيون در ضمن فتوايى چنين اعلام كردند: «شدّ رحال براى زيارت قبور انبيا و صالحين و غيرآنان جايز نيست، بلكه اين عمل بدعت است.».
از اين فتواها استفاده مى شود كه وهابيون در اين مسئله اختلاف دارند. مؤسس افكار آنان (ابن تيميه) قائل به حرمت زيارت قبور به طور مطلق است، به خلاف متأخرين از وهابيون كه در صورتى قائل به عدم جواز; بلكه بدعت شده اند كه حركت از وطن به جهت زيارت قبور باشد، امّا اگر كسى به حجّ آمده آن گاه وارد مدينه شود و به طور ضمنى قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نيز زيارت كند اشكالى ندارد.
قرآن و زيارت قبور
آيات مختلفى از قرآن با مضامين گوناگونى وجود دارند كه مى توان از آنها حكم جواز يا استحباب زيارت قبور اولياى الهى را به دست آورد كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:[(1)1 . التوسل و الوسيله، ص72.(2)2 . التوسل والوسيله، ص156.
(3)3 . مجموع فتاوى بن باز، ج2، ص754 و 755.
(4)4 . اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتا، رقم فتوا 423.
]
1 ـ خداوند متعال در نهى از حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) در كنار قبور منافقين مى فرمايد: {وَلا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ;(1) «و در كنار قبر يكى از منافقين توقف نكن».
آيه درصدد شكستن شخصيت منافقين است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از حضور در هنگام دفن منافق يا توقف هنگام زيارت قبور، منع كرده است.
2 ـ خداوند متعال در مورد اصحاب كهف و نزاع مردم در كيفيت تعظيم از آنان مى فرمايد: {إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً;(4) «تا مردمى كه ميانشان تنازع و اختلاف در امر آنها بود رفع نزاعشان بشود، با اين همه بعضى گفتند: بايد گرد آنها حصار و بنايى بسازيم. خدا به احوال آنها آگاه تر است. آنان كه برواقع احوال آنها اطلاع يافتند گفتند: البته برايشان مسجدى بنا كنيم».
مفسرين مى گويند: از اين كه برخى پيشنهاد ساختن مسجد داده اند كشف مى شود كه آنان مسلمان و موحّد بوده اند. لذا واضح است كه پيشنهاد مسجد به اين جهت است كه به طور مدام بر آن وارد شده تا مرقد اصحاب كهف مزار مردم گردد.
احاديث و زيارت قبور
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نه تنها به زيارت قبور امر نموده، بلكه خود نيز به زيارت قبور مى رفت[
1 . توبه (9) آيه 89.
2 . انوارالتنزيل، ج1، ص416.
3 . روح المعانى، ج10، ص155.
كرده اند كه مراد از اين آيه، نهى از توقف در كنار قبر منافق هنگام دفن يا براى زيارت است.
حال اگر نهى مربوط به منافقين و كفار است، پس توقف براى زيارت قبر مؤمن و مسلمان، مشروع بوده و اشكالى ندارد.
4 . كهف (18) آيه 21.
]
تا عملاً استحباب و جواز اين مسئله را تثبيت كند. ما نيز اين مسئله را در دو بخش بررسى مى نماييم: مشروعيت زيارت در روايات و ممارست پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى زيارت قبور.
الف ـ مشروعيت زيارت قبور در روايات
مسئله مشروعيت زيارت، سه مرحله را طى نموده است:1 ـ مرحله اباحه: استمرار حكم به جوازى كه در شرايع سابق بوده است.
2 ـ مرحله منع، در صدر اسلام مطابق عقيده خاص و شرك آلودى كه عده اى ـ خصوصاً اهل كتاب ـ نسبت به اولياى متوفاى خود داشتند بر قبر آنان سجده مى كردند. به همين جهت در صدر اسلام ممنوع شد.
3 ـ مرحله بازگشت به اباحه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من شما را از زيارت قبور نهى كردم، ولى از اين زمان منعى وجود ندارد، قبور را زيارت كنيد، ولى چيزى كه موجب خشم خدا شود نگوييد.».
ب ـ ممارست پيامبر(صلى الله عليه وآله) به زيارت قبور
1 ـ بريده اسلمى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «من شما را از زيارت قبور نهى كردم، ولى به محمد اجازه داده شد تا به زيارت قبر مادرش برود، شما نيز قبور را زيارت كنيد، زيرا شما را به ياد آخرت مى اندازد.».
2 ـ حاكم نيشابورى از بريده نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) قبر مادرش را با هزار ملائكه زيارت نمود و هيچ روز مانند آن روز آن حضرت را گريان نديدم.
ابوهريره نيز مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) قبر مادرش را زيارت كرد و به حدى گريه كرد كه هركس نزد او بود به گريه درآمد.».
[(1)1 . المعجم الكبير، طبرانى، ج11، ص202، ح11653.
(2)2 . صحيح مسلم، ج2، ص366، ح107، كتاب الجنائز.
(3)3 . مستدرك حاكم، ج1، ص531، ح1389.
(4)4 . همان، حديث 1390.
]
3 ـ طلحة بن عبيدالله مى گويد: ما با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از مدينه براى زيارت قبور شهدا خارج شديم، همين كه به منطقه «حرّ واقم» رسيديم قبورى را مشاهده نموديم، عرض كرديم: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا اين قبور برادران ماست؟ فرمود: اين قبور اصحاب ماست و هنگامى كه به قبور شهدا رسيديم فرمود: اين قبور برادران ماست.
4 ـ مسلم از عايشه نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) شب ها آخرشب به طرف بقيع مى رفت و بر اهل بقيع اين گونه سلام مى كرد: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين.».
5 ـ ابن ابى شيبه نقل مى كند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) ابتداى هرسال به زيارت قبور شهداى اُحُد مى آمد و به آنان اين گونه سلام مى كرد: «السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار.».
ج ـ زيارت قبور در سيره گذشتگان
با رجوع بر سيره صحابه و تابعين و علماى امت اسلام پى مى بريم كه زيارت قبور سيره همه آنان بوده است، اينك به برخى از آنها اشاره مى كنيم:1 ـ فاطمه زهرا(عليها السلام) و زيارت قبور
حاكم نيشابورى به سند خود نقل مى كند كه فاطمه زهرا(عليها السلام) در زمان حيات پدرش روزهاى جمعه به زيارت قبر عمويش حمزة بن عبدالمطلب مى رفت و در آن جا نماز مى خواند و گريه مى كرد.
2 ـ عمر و زيارت قبور
محبّ الدين طبرى نقل مى كند كه در سفرى عمر با عده اى از اصحابش به حجّ رفتند، در بين راه پيرمردى به او استغاثه كرد. پس از بازگشت به آن محلّ از احوال آن
[(1)1 . سنن ابى داوود، ج2، ص218، ح357، كتاب المناسك، باب زيارة القبور.
(2)2 . صحيح مسلم، ج2، ص363، ح102، كتاب الجنائز.
(3)3 . مستدرك حاكم، ج1، ص533، ح1396.
(4)4 . مستدرك حاكم، ج1، ص533، ح1396.
]
پيرمرد سؤال نمود. گفتند: از دار دنيا رفته، راوى مى گويد: عمر را ديدم با سرعت به طرفقبر او آمد و در آن جا نماز خواند و سپس قبر را در بغل گرفت و گريه كرد.
3 ـ عايشه و زيارت قبور
ابن ابى مليكه مى گويد: روزى عايشه وارد قبرستان شد. به او گفتم: به چه جهت وارد قبرستان شده اى؟ گفت: به خاطر قبر برادرم عبدالرحمان. گفتم: مگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از زيارت قبور نهى نكرده است؟ گفت: چرا قبلاً نهى كرده بود، ولى سپس به آن امر نمود.
4 ـ امام على(عليه السلام) و زيارت قبور
خباب بن ارت ـ كه از سابقين در اسلام است ـ با امام على(عليه السلام) در كوفه بود، به جهت مرض سختى كه داشت با امام على(عليه السلام) در جنگ صفين شركت نكرد. وقتى امام از صفين برگشت و خبر وفات او را شنيد بر سر قبر او حاضر شد و او را زيارت نمود.
5 ـ محمد بن حنفيه و زيارت قبور
بعد از وفات امام حسن مجتبى(عليه السلام) محمد بن حنفيه بر سر قبر آن حضرت آمد. بغض گلوى او را گرفت، آن گاه به سخن درآمد و آن حضرت را ستود.
6 ـ ابوخلال و زيارت قبور
ابوخلال شيخ حنابله در عصر خود مى گويد: «هيچ گاه مشكلى برايم پيدا نمى شد، مگر آن كه قصد زيارت قبر موسى بن جعفر(عليه السلام) را مى كردم و در آن جا به حضرت متوسل مى شدم و خداوند نيز مشكلم را آسان مى نمود.».
[(1)1 . الرياض النضرة، ج2، ص330.
(2)2 . مستدرك حاكم، ج1، ص532، ح1392.
(3)3 . اسدالغابه، ج2، ص143.
(4)4 . العقد الفريد، ج3، ص13.
(5)5 . تاريخ بغداد، ج1، ص120.
]
7 ـ ابن خزيمه و زيارت قبور
ابوبكر بن محمد بن مؤمّل مى گويد: با امام اهل حديث ابى بكر بن خزيمه و ابن على ثقفى و جماعتى از مشايخ به قصد زيارت على بن موسى الرضا در طوس حركت نموديم، ديدم ابن خزيمه طورى آن بقعه را تعظيم كرده و در برابر آن تواضع و تضرع مى نمود كه ما متحيّر شديم.