ولايت تكوينى اهل بيت(عليهم السلام) - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 . السنن الكبرى، ج 10، ص 114.

2 . ابن عبدالبرّ التمهيد.

(3)3 . تهذيب التهذيب، ج 8، ص 377.

4 . الالماع فى ضبط الرواية و تقييد السماع، ص 8 ـ 9.

(5)5 . تهذيب التهذيب، ج 4، ص 259.

6 . مناوى، فيض القدير، ج 3، ص 240.


نقد شد.

ح) متقى هندى نيز بابى را در كنز العمال با عنوان «الاعتصام بالكتاب والسنة» مطرح كرده و در ذيل آن روايات ديگران از قبيل: حاكم و بيهقى را آورده و از الابانه نقل كرده ولى مى گويد: اين حديث جدّاً غريب است.

2 ـ سنت عِدل قرآن نيست

خداوند متعال مى فرمايد: {وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ(2); «ما ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم تا براى مردم آنچه نازل شد تبيين كنى».

همان گونه كه قرآن احتياج به مبيّن و مفسر دارد، سنت نبوى نيز به تبيين نيازمند است، لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «اى علىّ تو كسى هستى كه بعد از من موارد اختلاف را بيان خواهى كرد.»

خصوصاً با در نظر گرفتن اين نكته كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از طريق علم غيب مى داند كه سنتش بعد از وفات وى تا يك قرن تدوين نخواهد شد، حال چگونه به آن سفارش و به تمسك به آن امر كرده است؟

3 ـ امكان جمع بين دو روايت

ابو زهره گويا گمان كرده كه عدد مفهوم دارد، لذا با وجود حديث« كتاب الله و سنّتى»، حديث كتاب الله و عترتى» را بى اعتبار مى شمارد، در حالى كه اين چنين نيست و مى توان بين اين دو حديث بر فرض صحت: «كتاب الله و سنتى» جمع كرد; به اين نحو كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) امر به تمسك كتاب و سنت و عترت كرده است. ابن حجر مى گويد: «پيامبر(صلى الله عليه وآله)بر تمسك به سه چيز سفارش كرده است: كتاب، سنت و عالمان به كتاب و سنت از اهل بيت. از مجموع اينها استفاده مى شود كه اين سه چيز تا روز قيامت باقى اند.(3)»

4 ـ تقدّم حديث متواتر بر واحد:بر فرض وقوع تعارض بين اين دو، حديث «كتاب الله و عترتى» مقدم است، زيرا
[(1)1 . كنز العمال، ج 2، باب دوّم در اعتصام به كتاب و سنت.

2 . نحل (16) آيه 44.

3 . الصواعق المحرقه، ص 148.

]

نه تنها سندهاى صحيح دارد و تصريح به صحت آن شده است، بلكه حديث از حيث سند متواتر بوده و در مقابل، حديث «كتاب الله و سنتى» بر فرض صحت سند، خبر واحد است و هنگام تعارض بين خبر متواتر و خبر واحد، خبر متواتر مقدم است، زيرا مفيد قطع است.

حسن بن على سقّاف شافعى مى گويد: «از من درباره حديث ثقلين سؤال شده كه به لفظ «كتاب الله و عترتى» است يا «كتاب الله و سنتى»؟ در جواب مى گويم: حديث ثابت صحيح به لفظ «كتاب الله و عترتى اهل بيتى» است و روايتى كه در آن لفظ «و سنتى» است از حيث سند و متن باطل است، زيرا حديث «كتاب الله و عترتى» را مسلم و ترمذى و ديگران به سند صحيح نقل كرده اند، ولى بى شك حديث «كتاب الله و سنتى» به دليل ضعف سند و سستى آن موضوع و مجعول است و شكى نيست كه بنى اميّه در جعل آن دست داشته اند.(1)»

همو در جاى ديگر مى گويد: «و امّا حديث: «تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدى أبداً، كتاب الله و سنّتى» كه در السنه مردم جارى است و خطيبان نيز در منبرها قرائت مى كنند، حديثى است جعلى و دروغ كه اموى ها و متابعين شان آن را جعل كرده اند; تا مردم را از حديث صحيح «كتاب الله و عترتى» باز دارند....(2)»

[
1 . صحيح صفة صلاة النبىّ(صلى الله عليه وآله)، ص 289 ـ 293.

2 . صحيح شرح العقيدة الطحاوية، ص 654.

]


ولايت تكوينى اهل بيت(عليهم السلام)

از جمله مباحثى كه بين متكلمان مطرح بوده و هست، ولايت تكوينى است. ولايت چيست و ولايت تكوينى چه معنايى دارد؟ آيا كسان ديگرى غير از انبيا ولايت تكوينى يعنى حقّ تصرّف در نظام تكوين را دارند؟ در اين جا به توضيح و شرح اين موضوع مى پردازيم.

تعريف ولايت

فيومى مى گويد: «وَلْى مثل فَلْس به معناى قرب است و ولايت به كسره و فتحه و «واو» به معناى نصرت است.(1)»

جوهرى مى گويد: «وَلْى به معناى قرب و نزديك شدن است... و هركسامر شخصى را متكفّل شود و از عهده آن بر آيد، ولىّ او خواهد بود... و ولايتبا كسره «واو» به معناى سلطان و نيز با كسره و فتحه «واو» به معناى نصرت آمده است.(2)»

در اقرب الموارد آمده است: «الولى حصول الثانى بعد الأوّل من غير فصل; وَلْى عبارت است از قرار گرفتن فرد يا شىء چيز دوم به دنبال فرد يا شىء اوّل بدون فاصله.
[
1 . مصباح المنير، ماده ولى.

2 . صحاح اللغه، ماده ولى.

]

وَلِىَ الشىء وعليه وِلاية و وَلاية: يعنى مالك امر آن شده و بر آن قيام كرد. يا آن كه ولايتبا فتح و كسر ـ هر دو ـ به معناى امارت و سلطنت است....(1)»

راغب اصفهانى مى گويد: «الوَلاء والتوالى أن يحصل شيئان فصاعداً حصولاًليس بينهما ما ليس منهما; ولاء و توالى به معناى آن است كه دو چيز و يا بيشتر از آن، طورى قرار گيرند و واقع شوند كه بين آن دو، غير از خود آنها، چيز ديگرىنبوده باشد.(2)»

علامه طباطبايى(رحمه الله) در معناى اصطلاحى «ولايت» مى فرمايد: «ولايت، آخرين درجه كمال انسان است و آخرين منظور و مقصود از تشريع شريعت حقّ خداوندى است.(3)»

همو در تفسير الميزان مى گويد: «اصل معناى ولايت برداشته شدن واسطه اى است كه بين دو چيز حائل شده باشد، به طورى كه بين آن دو، غير از آنها واسطه اى باقى نماند و سپس براى نزديكى چيزى به چيز ديگر به چند صورت، به كار گرفته شده است: قرب نَسَبى، مكانى، منزلتى، صداقت و غير اينها. به همين مناسبت بر هر يك از دو طرف وَلايت، ولّى گفته مى شود; بالأخصّ به جهت آن كه هر يك از آن دو نسبت به ديگرى داراى حالتى است كه غيرِ آن ندارد. بنابراين خداوند سبحان ولىّ بنده مؤمن خود است; امورش را زير نظر دارد و شئون وى را تدبير مى كند، او را در صراط مستقيم هدايت مى نمايد، امور وى را در عهده دار و او را در دنيا و آخرت يارى مى كند.

مؤمن حقيقى و واقعى نيز ولىّ پروردگار است، زيرا خود را در اوامر و نواهى خداوند تحت ولايت او در مى آورد; هم چنين در تمامى بركت هاى معنوى: هدايت، توفيق، تأييد، تسديد و آنچه در پى دارد، از مكرّم شدن به بهشت و مقام رضوان خداوند، تحت ولايت و پذيرش خداوندِ خود است....(4)»

[
1 . اقرب الموارد، ماده ولى.

2 . مفردات راغب، ماده ولى.

3 . يادنامه، ص 251.

4 . الميزان، ج 11، ص 89 ـ 93.

]

معناى ولايت تكوينى

مقصود از ولايت تكوينى اين است كه فردى بر اثر پيمودن راه بندگى آن چنان كمال و قرب معنوى پيدا كند كه به فرمان و اذن الهى بتواند در جهان و انسان تصرف كند.

«ولايت تكوينى» يك كمال روحى و معنوى است كه در سايه عمل به نواميس خدايى و قوانين شرع در درون انسان پديد مى آيد و سرچشمه مجموعه اى از كارهاى خارق العاده مى گردد. اين نوع ولايت بر خلاف «ولايت تشريعى» كمال و واقعيّتى است اكتسابى و راه كسب برخى از مراتب آن به روى همه باز است، ولى مقاماتى كه در «ولايت تشريعى» بيان گرديده همگى موهبت خداوندى است كه پس از تحصيل يك سلسله زمينه ها، چيزى جز خواست خداوند در آن دخالت ندارد.

توجّه به باطن

انسان از دو جزءِ به نام تن و روان آفريده شده است; به عبارت ديگر،انسانيّتِ انسان، منحصر به جسم و تن نيست، بلكه باطن و جانى دارد كه واقعيّت او را تشكيل مى دهد و اگر بر سر راه تكامل انسان، از نظر جسم و ماده محدوديت هايى وجود دارد، سر راه تكاملش از نظر روح و معنا چنين محدوديّتى نيست، بلكه او ازاين نظر آمادگى بيشترى براى ترقى و تعالى دارد; چه بسا در پرتو اطاعت خدا وپيمودن راه حق مى تواند قلّه هاى بس بلندى را فتح و تسخير كند. هرگاه انسان از شدّتتوجه اش به امور مادّى و لذايذ جسمانى بكاهد و به درون گرايى و باطن نگرى بپردازد، در اين موقع مى تواند نيروهاى نهفته باطنى خويش را آشكار سازد و بر قدرت و توانايى اش بيفزايد.

اثر بندگى خدا

از نظر آيين اسلام انسان دو نوع زندگى دارد: ظاهرى و معنوى.

«حيات ظاهرى» همان زندگى حيوانى است كه تمام بشر را در بر مى گيرد و اسلام براى جلوگيرى از هر نوع افراط و تفريء برنامه خاصى براى اين نوع زندگى تنظيم كرده


است. برنامه اسلام، علاوه بر اين كه بهزيستى انسان را در جهان ماده فراهم مى سازد، راه را براى تحقّق حيات معنوى نيز هموار مى كند.

«حيات معنوى» از اعمال و نيت هاى انسان سرچشمه مى گيرد و چنين حياتى، سعادت و خوش بختى يا شقاوت و بدبختى را در پى دارد. بنابراين، حركات و رفتار و كردار بشر، سازنده حيات معنوى و پديد آورنده قدرت روحى است كه نتيجه آن سعادت و تعالى انسان و يا شقاوت و بدبختى او است.

در پسِ پرده زندگى ظاهرى، واقعيتى زنده و حياتى معنوى نهفته كه سرچشمه تمام خوش بختى ها مى باشد و آن، «ولايت» است كه در افراد انسان به طور متفاوت پديد مى آيد و مبدأ يك سلسله آثار شگرف مى گردد. «اطاعتِ خدا» مايه «قرب الهى» و مخالفت با دستورهايش سبب دورى از او مى شود.

قرب الهى

مقصود از قرب و تقرّب الهى، نزديكى از نظر مكان نيست، زيرا خداوند جهان جسم و جسمانى نبوده و داراى مكان نيست; تا بنده اى از نظر مكان به او نزديك تر گردد. اما در عين حال او به ما، از خود ما نزديك تر است;

/ 120