تشابه بين وهابيان و خوارج - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمد بن عبدالوهاب در كتاب «كشف الشبهات»، لفظ شرك و مشركين را بر مسلمانانى كه تابعشان نيستند تقريباً 24 بار تكرار كرده است. هم چنين تعبيرهايى از قبيل: كفار، عبادت كنندگان بت، مرتدين، مشركين توحيد، دشمنان توحيد، دشمنان خدا و مدعيان اسلام را، در حدود بيست بار به كار برده است.

تشابه بين وهابيان و خوارج

با مراجعه به تاريخ خوارج و بررسى حالات آنان روشن مى شود كه در موارد گوناگونى اين دو فرقه شبيه يكديگرند، كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:1 ـ همان گونه كه خوارج آراء شاذ و خلاف مشهور داشتند; مثل قول به اين كه مرتكب گناه كبيره كافر است، وهّابيون نيز چنين اند.

2 ـ خوارج معتقدند مى توان دارالاسلام را در صورتى كه ساكنان آن مرتكب گناه كبيره شوند دارالحرب ناميد. وهابيون نيز اين گونه اند.

3 ـ در سخت گيرى در دين و جمود و تحجر در فهم آن شبيه هم بودند: خوارج به كلمه «لا حكم إلاّ لله» تمسك كرده و امام على(عليه السلام) را از حكم خلع كردند، وهابيون نيز با ملاحظه برخى از آيات و عدم توجه به بقيه، حكم به تكفير مسلمين نمودند.

4 ـ همان گونه كه خوارج از دين خارج شدند، وهابيون نيز با اعتقادات خرافى و باطل از دين خارج شدند. لذا در صحيح بخارى حديثى آمده است كه به طور كامل بر آنان قابل انطباق است:بخارى به سند خود از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «مردانى از طرف مشرق زمين خروج مى كنند، آنان قرآن مى خوانند، ولى از گلوى آنان تجاوز نمى كند، از دين خارج مى شوند همان گونه كه تير از كمان خارج مى شود، علامت آنان تراشيدن سر است.»

[(1)1ـ ر.ك. محمد بن عبدالوهاب، الرسائل العلمية، ص 79; صنعانى، تطهير الاعتقاد، ص 17; فتح المجيد، ص 40 ـ 41 وكشف الشبهات و...

(2)2ـ صحيح بخارى، كتاب التوحيد، باب 57، ح 7123.

]

قسطلانى در ارشادالسارى(1) در شرح اين حديث مى گويد: «من قبل المشرق» يعنى از طرف شرق مدينه مثل نجد و مانند آن.

مى دانيم كه نجد مركز وهابيون و موطن اصلى آنان بود كه از آن جا به ديگر شهرها منتشر شدند. وهم چنين تراشيدن موى سر و بلند گذاشتن ريش از شعارها و نشانه هاى آنان است.

5 ـ در احاديث نبوى در وصف خوارج مى خوانيم: «آنان اهل اسلام را مى كشند و بت پرستان را رها مى كنند.»(2) اين عمل عيناً در وهابيون مشاهده مى شود.

6 ـ عبدالله بن عمر در وصف خوارج مى گويد: «اينان آياتى را كه در شأن كفار نازل گشته مى گرفتند و بر مؤمنين حمل مى نمودند.» اين عمل در وهابيون نيز هست.

روش هاى دعوت وهابيان

اينان براى پيش برد عقايد و افكار خود از راه هاى مختلف استفاده مى كنند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:1 ـ مبارزه و مقابله با كتاب هاى شيعه;

وهابيون با شيوه هاى مختلف درصدد مقابله با شيعه و آثار علمى آنان برآمده اند; زيرا شيعه اماميه بيشتر از بقيه مذاهب اسلامى به طرح مباحث علمى مى پردازد. چرااين همه مقابله با شيعه؟ اگر حرف آنان مطابق با حقّ است و ديگران بر باطل، چرا ازباطل مى ترسند؟ چرا مانع از نشر كتاب هاى شيعه در ميان جوانان اند؟ چرا اگريك دانشجوى وهابى كتابى از شيعه در دستش باشد، بايد از مراكز علمى اخراجشود؟ چرا نمى گذارند صاحبان فكر و انديشه خود تصميم بگيرند؟ چرا بايد آثارشيعى كه در نمايشگاه بين المللى كتاب مصر عرضه شد، توسط وهابيون خريدارى وسوزانده شود؟

[
1ـ ارشادالسارى، ج 15، ص 626.

2ـ ابن تيميه، مجموع فتاوا، ج 13، ص 32.

(3)3ـ السلفية بين اهل السنة والامامية، ص 680.
]

2 ـ تحريف كتاب ها

يكى از راه هاى مقابله با مخالفين نزد وهابيّون، تحريف كتاب هاى حديثى و تفسيرى و تاريخى اهل سنت است. روايات و كلماتى كه بر ضدّ آنان آمده تحريف مى كنند آن گاه سفارش چاپ آن را به چاپ خانه ها مى دهند. لذا اگر كسى در كتاب خود به حديثى استدلال كرده، و مصدر آن را نيز ذكر مى كند، با مراجعه به چاپ هاى جديد اثرى از حديث نمى يابد ولى با مراجعه به چاپ هاى قديم پى مى بريم كه اين حديث در چاپ هاى بعد حذف شده است. خصوصاً اين كه سعى مى كنند با چاپخانه ها ارتباط برقرار كرده يا با آنان شريك شوند، و با پايين آوردن قيمت كتاب هاى تحريف شده يا مجانى كردن آن، به دست اكثر جامعه برسانند.

محمّد نورى ديرثوى مى گويد: «تحريف و حذف احاديث از كارهاى دايمى و هميشگى وهابيون است. به عنوان نمونه، نعمان آلوسى تفسير پدرش شيخ محمود آلوسى را به نام روح المعانى تحريف نمود، و مطالبى را كه به ضرر وهابيون بود حذف كرد و اگر اين تحريف نبود تفسير او نمونه تفاسير محسوب مى شد».

نمونه ديگر اين كه در مغنى ابن قدامه حنبلى، بحث «استغاثه» را حذف كردند; زيرا در نظر آنان شرك محسوب مى شود، آن گاه آن را چاپ نمودند. شرح صحيح مسلم را با حذف احاديثِ صفات، چاپ مجدد نمودند.

اين كارها متأسفانه در ميان اهل سنت رواج فراوان دارد، خصوصاً نسبت به احاديث و قسمت هايى از تاريخ كه فضيلتى از فضايل اهل بيت(عليهم السلام) در آن بوده و يا ذكرى از لغزش خلفا و يا يكى از صحابه است.

از باب نمونه در تفسير «جامع البيان» طبرى در ذيل آيه شريفه «وأنذر عشيرتك الأقربين» حديث آغاز دعوت را اين گونه نقل مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «كدام يك از شما وزير و كمك كار من در اين امر ـ امر رسالت ـ خواهد شد تا برادر من و كذاوكذا باشد.» بعد از آن كه على(عليه السلام) اين مقام را پذيرفت پيامبر به على(عليه السلام) فرمود: «تو برادر من و
[(1)1ـ شيخ ديرثوى، ردود على شبهات السلفية، ص 249.

]

كذاوكذا هستى.»(1) با مراجعه به تاريخ طبرى پى مى بريم كه به جاى كذاوكذا «وصيىوخليفتى» بوده، كه دست تحريف آنها را حذف كرده و به جاى آن كلماتى مبهم قرار داده است; زيرا اين گونه احاديث با عقايدشان سازگارى ندارد.

گاهى هم لغزش هاى خلفا يا مناقب اهل بيت(عليهم السلام) را اين گونه تحريف مى كنند كه به جاى آنها چند نقطه مى گذارند، خواننده نمى داند كه به جاى اين نقطه ها چه مطالب حساسى است كه مى تواند سرنوشت تاريخ را عوض كند.

در برخى از موارد نيز صدر يا ذيل حديث را حذف مى كنند، زيرا با عقايدشان سازگارى ندارد، همان گونه كه بخارى در موارد زيادى اين چنين كرده است. گاهى نيز اگر حديث را به جهت شهرت نمى توانند حذف كنند، درصدد تضعيف آن بدون هيچ دليل و مدركى برمى آيند، همان گونه كه ابن تيميه نسبت به حديث غدير و حديث ولايت و ديگر احاديث اين چنين كرده است. در برخى از موارد هم كلمات را تغيير داده تا معنايى ديگر از آن فهميده شود، همان گونه كه در قضيه «ليلة المبيت» به جاى كلمه: بات على فراشه، كلمه «بال» آورده اند.

از جمله شواهد بر تحريف به نقصان، اين است كه برخى از مصادر حديثى كه از كتابى نقل مى كند، با مراجعه به آن كتاب اثرى از آن نمى بينيم!

از باب مثال: حديث «امان» را كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «النجوم أمان لأهل السماء فإذا ذهبت ذهبوا، وأهل بيتى أمان لأهل الأرض فإذا ذهب أهل بيتى ذهب أهل الأرض» را برخى از مصادر حديثى از مسند احمد بن حنبل نقل مى كنند، ولى الآن در آن كتاب موجود نيست.

و نيز حديث: «أنا مدينة العلم وعلىّ بابها» را ابن اثير در جامع الأصول و سيوطى در تاريخ الخلفا و ابن حجر در الصواعق المحرقة از صحيح ترمذى نقل مى كنند، درحالى كه اين حديث الآن در آن كتاب موجود نيست.

3 ـ مختصركردن كتاب ها

يكى ديگر از راه كارهاى تبليغى وهابيون مختصركردن كتاب ها و متون اصلى
[
1ـ جامع البيان، ذيل آيه شريفه.
]

حديثى، تاريخى و تفسيرى است; به اين طريق كه بخش هايى را كه موافق با عقايدشان نيست به عنوان اين كه كتاب را مى خواهند مختصر كنند تا براى مردم بيشتر قابل نفع باشد، حذف مى كنند، و سپس آن را به چاپ خانه ها مى دهند و با همان وضع به بازار عرضه كرده گاهى به صورت رايگان در بين مردم پخش مى كنند و اين گونه حقايق را تحريف كرده و به عنوان مسلّمات تاريخ، حديث و تفسير به جامعه تحميل مى كنند.

ما با تلخيص برخى از كتاب هاى مطوّل و مفصّل مخالف نيستيم، زيرا امروزه بشر به جهت اشتغال هاى زياد، كمتر مى تواند به مطالعه كتاب هاى مفصل بپردازد، ولى ما با اختصارِ گزينشى و مغرضانه مخالفيم.

در اين كتاب هاى مختصر تاريخى، مطاعنى را كه در خصوص خلفا حتى معاويه، يزيد و برخى از صحابه وارد شده حذف مى كنند و نيز فضائل اهل بيت(عليهم السلام) را از جاى جاى آن كتابها برمى دارند، درحالى كه به احاديث جعلى كه در شأن و منزلت خلفا و برخى از صحابه در آن كتاب آمده، كارى ندارند! و معلوم است با اين عمل زشت و جنايت فرهنگى چه ظلمى در حقّ خوانندگان كه قضاوت كنندگان در طول تاريخ اند، مى شود. و چگونه كسانى كه نامقدس اند، مقدس شمرده شده و در مقابل كسانى كه مقدس اند به فراموشى سپرده مى شوند.

4 ـ استفاده از موسم حج

يكى ديگر از شگردهاى تبليغى، استفاده فراوان از موسم حج است; موسمى كه در آن صدهاهزار حاجى مسلمان از اطراف عالم جمع مى شوند. وهابيون از اين موقعيّت به خوبى در نشر افكار خود استفاده مى كنند. مبلغين را بين حجاج به زبان هاى مختلف مى فرستند، و با بحث علمى و اهداى كتاب و دعوت به مراكز علمى شان ـ اگر از شخصيت هاى علمى باشند ـ ، به تبليغ مذهب خود مى پردازند. حتّى اخيراً مشاهده شده كه در بين حجاج ايرانى كتاب هاى فارسى بر ضدّ شيعه در تيراژ بسيار بالا را به طور رايگان، توزيع مى كنند، كتاب هايى كه بسيار مرموزانه نوشته شده و درصدد تثبيت عقايد خود و تخريب عقايد شيعه و مذاهب ديگر اسلامى است.

لازم به ذكر است عقايد پوچ وهابيان نه تنها به شيعيان تأثير نمى گذارد بلكه ساير


مذاهب اهل سنت از عقايد و عمل كرد آنها بيزار هستند. نمونه شكست آنان را در ايجاد گروه انحرافى طالبان و القاعده و فرجام آنان مى توان دريافت.

/ 120