ولايت تكوينى امام(عليه السلام) - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقّ اين است كه معجزه فعل ولىّ خدا است كه به اذن و مشيّت خداوند انجام مى گيرد.

بنابراين، مقصود از { انْشَقَّ الْقَمَرُ در آيه نخست، معجزه و تصرف تكوينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در انشقاق (دو نيم شدن) ماه است. شايد چنين پنداريم كه انشقاق ماه در اين آيات، به دو نيم شدن آن در روز رستاخيز اشاره دارد، ولى قراينى وجود دارد كه برداشت اوّل را تأييد مى كند:الف) عبارت { وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا حاكى از آن است كه در اين جا مقصود از آيه، آيات قرآنى نيست، بلكه مقصود از آن معجزه است، زيرا قرآن از معجزات پيامبران با الفاظى، همچون: «آيه» و «بيّنه» ياد مى كند. مناسب بود كه در شكل اول، به جاى فعل ديدن «يروا» از افعالى، همچون: شنيدن يا نزول استفاده شود; مثلاً گفته مى شد: «وان سمعوا» يا «وان نزلت آية»; بنابراين، مقصود از آيه، اعجاز پيامبر(صلى الله عليه وآله) وانشقاق ماه است.

ب) عبارت { وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ نيز، قرينه اى بر اين معناست كه سخن در اين آيات راجع به معجزه پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، نه انشقاق ماه در رستاخيز، زيرا در روز قيامت كه پهنه ظهور تمام حقايق است كسى سخن باطلى بر زبان نمى راند، در حالى كه سحر خواندن آيات الهى سخن باطلى است.

حاصل آن كه با توجه به قراين ياد شده از يك سو و شأن نزول آيات از سوى ديگر، آيات نخستين سوره قمر به يكى از معجزات و تصرفات تكوينى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه دو نيم كردن ماه و ناشى از ولايت تكوينى او است، اشاره دارد.

[(1)1 . طبرسى، مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 237.
]

ولايت تكوينى امام(عليه السلام)

ولايت تكوينى امام را با ذكر چند مقدمه مى توان به اثبات رسانيد:

مقدمه اوّل

گفتيم كه حضرت سليمان به حاضران در مجلس خود گفت: كدام يك از شما مى تواند تخت بلقيس را براى من بياورد، پيش از آن كه بلقيس و همراهان او مطيعانه وارد شوند... آصف بن برخيا اعلام كرد كه در يك چشم بر هم زدن مى تواند آن را بياورد; خداوند متعال در مورد اين داستان مى فرمايد: {قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي(1); كسى كه مقدارى از علم كتاب داشت، توانست در نظام تكوين تصرف كرده و تاج و تخت بلقيس ملكه سبا را از راه بسيار دور كمتر از يك چشم به هم زدن نزد سليمان حاضر كند.

از اين آيه به خوبى استفاده مى شود اگر كسى از كتاب خدا اطلاع داشته و به آن عالم باشد، قدرت تصرّف در كائنات را دارد كه همان ولايت تكوينى است.

مقدمه دوّم

در آيه اى ديگر مى خوانيم: {قُلْ كَفى بِاللهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ(2); «بگو تنها گواه بين من و شما، خدا و كسى كه داناى حقيقى به كتاب خدا است كافى خواهد بود».

از اين آيه استفاده مى شود خداوند متعال و گروهى ديگر كه عالم به كلّ كتاب اند بين پيامبر و مردم شاهد بوده و شهادت خواهند داد. هم چنين بر مى آيد جماعتى هستند كه عالم به كل كتاب اند، زيرا از طرفى لفظ «مَن» از موصولات است ولذا دلالت بر عموم دارد. از طرف ديگر «علم» مصدر است و در علم اصول فقه بيان شده كه مصدر مضافمفيد عموم است. هم چنين طبق نظر برخى مفرد محلّى به الف و لام نيز دلالت بر عموم
[
1 . نمل (27) آيه 40.

2 . رعد (13) آيه 43.
]

دارد، پس از دو جهت «علم الكتاب» دلالت بر عموم دارد. در نتيجه اينكه از اين جمله استفاده مى شود كه جماعتى هستند كه از كلّ كتاب آگاهى و بدان عالمند.

مقدمه سوم

در قرآن كريم مى خوانيم: {إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* فِي كِتاب مَكْنُون* لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ(1); «همانا آن قرآن كريمى است كه در كتاب محفوظى جاى دارد. و جز پاكان نمى توانند به آن دست زنند».

در «لا يمسّه» دو احتمال است: يكى مسّ ظاهرى با اجزاى بدن و ديگرى، مسّ باطنى. همان گونه كه در «مَطهرّون» نيز دو احتمال است: يكى طهارت ظاهرى با اجزاى بدن و ديگرى، طهارت باطنى با قلب. با مراجعه به قرآن پى مى بريم كه خداوند متعال لفظ مسّ را در هر دو معنا به كار برده است.

الف) مسّ ظاهرى: خداوند متعال مى فرمايد: {قالَتْ رَبِّ أَنّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ(2); «مريم عرض كرد: خدايا مرا چگونه فرزندى تواند بود و حال آن كه مردى به من نزديك نشده است».

ب) مسّ باطنى: خداوند متعال مى فرمايد: {إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا(3); «چون پرهيزكاران را از شيطان وسوسه و خيالى به دل رسد، همان دم خدا را به ياد آرند».

هم چنين طهارت نيز در قرآن به دو معنا به كار رفته است: ظاهرى و باطنى.

الف) طهارت ظاهرى: { وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ;(4) و لباست را پاك گردان.
ب) طهارت باطنى: {يا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ(5); «اى مريم همانا خداوند تو را برگزيده و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهانيان
[
1 . واقعه (56) آيات 77 ـ 79.

2 . آل عمران (3) آيه 47.

3 . اعراف (7) آيه 201.

4 . مدّثر (74) آيه 4.

5 . آل عمران (3) آيه 42.
]

برترى بخشيد».

در مورد آيه {لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ در «لا يمسه» دو احتمال وجود دارد، نهى بودن و نفى بودن كه هر دو به يك صيغه ادا مى شود.

نهى به اين معنا است كه قرآن را نبايد مسّ كند، كه ظهور در مسّ ظاهرى دارد و در مقابل آن، مقصود به طهارت نيز ظاهرى است. و اگر مقصود «نفى» باشد، اخبار است و ظهور در مسّ باطنى دارد به اين معنا كه مسّ نمى كند و تماس حاصل نمى كند و به تعبير ديگر، به عمق قرآن نمى رسند، مگر كسانى كه مطهّرند و طبيعتاً طهارت نيز باطنى معنا مى شود; يعنى كسانى كه از هر عيب و نقص و گناهى پاك اند. معناى اين آيه اين مى شود: {مسّ نمى كند كتاب محفوظ را مگر كسانى كه مطهّرند.

مقدمه چهارم

در اين كه مطهّران چه كسانى اند؟ باز به قرآن مراجعه مى كنيم; خداوند متعال مى فرمايد: {إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(1); «همانا خدا چنين مى خواهد كه هر رجس و پليدى را از شما خانواده نبوت دور سازد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند».

در اين آيه شريفه، مصداقِ مطهران مشخص و معين شده است; آنان كسانى جز اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيستند.

مقدمه پنجم

در تشخيص مصداق اهل بيت بايد به روايات مراجعه كرد، زيرا قرآن مى فرمايد: {وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ(2); «و بر تو قرآن را فرستاديم تا بر امت آنچه فرستاده شد، بيان كنى».

مقدمه ششم

با مراجعه به روايات فريقين شيعه و سنى پى مى بريم كه مقصود به اهل بيت در آيه شريفه، پيامبر اكرم، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) مى باشند. اگر چه حصر در آيه
[
1 . احزاب (33) آيه 33.

2 . نحل (16) آيه 44.

]

اضافى است در مقابل همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بقيه صحابه تا آنها از شمول آيه خارج گردند; در نتيجه آيه تطهير شامل بقيه اهل بيت(عليهم السلام) از دوازده امام نيز مى شود.

1 ـ مسلم به سند خود از عائشه نقل مى كند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) صبحگاهى از حجره خارج شد، در حالى كه بر روى دوش او پارچه اى از پشم خياطى نشده بود. حسن بن على بر او وارد شد، او را داخل كسا كرد، آن گاه حسين وارد، او نيز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد، او را نيز داخل آن كرد، بعد علىّ وارد شد، او را نيز داخل كسا نمود; آن گاه اين آيه را تلاوت كرد: {إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(1).

2 ـ ترمذى به سند خود از ام سلمه نقل مى كند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر روى حسن، حسين، على و فاطمه پارچه اى كشيد; آن گاه عرض كرد: بار خدايا اينان اهل بيت من و از خواصّ من هستند، رجس و پليدى را از آنان دور كن و پاكشان گردان.

3 ـ همو از عمر بن ابى سلمه، ربيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: هنگامى كه آيه تطهير در خانه ام سلمه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد، فاطمه و حسن و حسين را دعوت نمود و روى آنان كسايى كشيد. على نيز پشت سرش بود; آن گاه كسا را بر روى همه كشيد سپس عرض كرد: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند، رجس و پليدى را از آنان دور كن و پاكشان گردان. امّ سلمه عرض كرد: اى رسول خدا! آيا من هم با آنانم؟ حضرت فرمود: تو در جاى خود هستى، تو بر خيرى.

4 ـ هم چنين به سند خود از انس بن مالك نقل مى كند: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تا شش ماه هنگام رفتن به نماز صبح مرتب بر درب خانه فاطمه گذر مى كرد و مى فرمود: الصلاة يا اهل البيت: {إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً(4).

5 ـ احمد در مسند به سندش از امّ سلمه نقل مى كند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حجره او بود،
[
1 . صحيح مسلم، ج 7، ص 130.

(2)2 . صحيح ترمذى: ج 5، ص 656، كتاب المناقب.

(3)3 . همان، ص 327، كتاب تفسير القرآن.

4 . همان.
]

فاطمه با ظرفى از آب گوشت بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)، در حالى كه در رختخواب خود نشسته و بر چيزى تكيه داده بود، فرمود: همسر و دو فرزندت را نيز دعوت كن. ام سلمه مى گويد: من در حجره نماز مى خواندم: در آن هنگام اين آيه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد:{إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. ام سلمه مى گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) گوشه كسا را گرفت و بر روى همه كشاند; آن گاه دستانش را به آسمان بلند كرد و عرض كرد: بار خدايا! اينان اهل بيت من و از خواص من هستند، رجس و پليدى را از آنان دور ساز و پاكشان گردان. امّ سلمه مى گويد: به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كردم: آيا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خيرى، تو بر خيرى.

از مجموع اين مقدمات استفاده مى شود كه اهل بيت(عليهم السلام) ولايت تكوينى دارند.

[(1)1 . مسند احمد، ج 6، ص 292.

]


/ 120