سنّت در لغت و اصطلاح - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ـ صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) قبل از اذان;

ـ جشن ولادت فرزند، يا سالگرد ازدواج، و چراغانى كردن;

ـ قربانى كردن گاو و گوسفند بعد از پايان مساجد;

ـ كثرت تردّد بر قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و بلندكردن صدا و حاجت خواستن از حضرت، كه وهابيان آن را شرك اكبر مى دانند;

ـ تبرك به پرده كعبه و مسح آن و نيز مسح ديوار مساجد و محراب هاى آنها، و تبرك جستن از آنها;

ـ گذاشتن قرآن در ماشين به جهت حفظ از خطر;

ـ اجتماع نزد صاحبان عزا، و قرائت قرآن، و توزيع خرما و گوشت به مردم;

ـ اجير كردن قارى قرآن، تا بر روح ميّت قرآن تلاوت كند;

ـ ثواب نماز را بر مرده فرستادن و هديه او نمودن;

ـ با صاحبان عزا معانقه كردن هنگام عرض تسليت;

ـ تلقين ميّت;

ـ ميوه و غذا دادن كنار قبرها;

ـ قرائت قرآن كنار قبرها;

ـ طلب قرائت فاتحه از حاضران بر روح ميّت;

ـ قرائت سوره يس بر قبر ميّت، و نيز قرائت قرآن بر مرده بعد از دفن;

ـ گفتن «لا إله إلاّ الله» هنگام حمل جنازه به طرف قبر;

ـ چنگ زدن بر پرده كعبه و دعا خواندن;

ـ نيّت نماز را بلند گفتن;

ـ دعاى گروهى;

ـ بالاى غار حرا رفتن;

ـ ذكر گفتن با تسبيح;

ـ بوسيدن دست بعد از مصافحه، و دست به سينه گذاردن به جهت اعلام دوستى;

ـ با واردشدگان مصافحه كردن;

ـ دست ها را بعد از نماز بلند كردن;

ـ مصافحه كردن بعد از نماز;

ـ شروع جلسات و كنفرانس ها با قرائت قرآن;

ـ همخوانى قرآن بعد از نماز صبح و مغرب يا غير اين دو وقت;

ـ ختم قرآن به قول: «صدق الله العظيم».

سنّت در لغت و اصطلاح

سنّت در لغت به معناى روش و سيره است، و جمع آن سنن است، مانند غرفه و غُرَف. واژه سنت در قرآن كريم به خداوند و نيز به گذشتگان نسبت داده شده است; چنان كه مى فرمايد: {سُنَّةَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً;(2) «سنّت الهى، بر اين بوده [كه حقّ بر باطل غالب شود] و ابداً در سنّت خدا تغيير نخواهى يافت».

و نيز مى فرمايد: {فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ اْلأَوَّلِينَ.(3) مقصود از سنّت الهى، طريقه حكمت و روش اطاعت اوست. سنت الهى درباره بشر اين بوده است كه پيوسته آنان را بيافريند، و قرنى را پس از قرنى و امّتى را بعد از امّتى پديد آورد. و با فرستادن پيامبران الهى و فرستادن كتب و شرايع آسمانى، طريقه اطاعت و بندگى را به آنان بياموزد، و بدين وسيله آنان را امتحان و آزمايش كند، تا آنان بتوانند بر اساس اختيار و انتخاب، و در سايه ايمان و عمل صالح به كمال مطلوب خود دست يابند. امّا سنت امت ها اين بوده است كه «جز عده اى» پيامبران الهى را تكذيب مى كردند، و راه معصيت و طغيان را بر مى گزيدند،
[(1)1 . ر.ك: به كتاب هاى افتاء از وهابيون از قبيل:مجموع فتاوى و مقالات متنوعه از شيخ بن باز; اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء; المنقى من فتاوى الشيخ صالح بن فوزان; فتاوى اسلاميه; مجموع فتاوى ورسائل ابن عثيمين; مجلة البحوث الاسلاميه; مجلة الدعوه; السؤال على الهاتف لا بن عثيمين; البدع والمحدثات; فتاوى منارالاسلام; لقاء الباب المفتوح; فتاوى التعزيه; دليل الأخطاء التى يقع فيها الحاج والمعتمر; البدعة، ابن فوزان و نور على الدرب.

2 . فتح (48) آيه 23.

3 . انفال (8) آيه 38.
]

و خود را مستوجب سنّت الهى ديگرى; يعنى سنت مجازات الهى مى كردند، كه نتيجه اش گرفتار شدن تكذيب كنندگان پيامبران به عذاب الهى و هلاكت و نابودى آنان بوده است، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: {وَما مَنَعَ النّاسَ أَنْ يُؤْمِنوُا إِذْ جآءَهُمُ الْهُدى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ اِلاّ أنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الأَوَّلينَ;(1) «و چيزى مانع مردم نشد از اين كه وقتى هدايت به سويشان آمد ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اين كه [مستحق شوند] تا سنت [خداوند در مورد عذاب ]پيشينيان، درباره آنان [نيز] به كار رود».

در احاديث معصومين(عليهم السلام) سنت به دو معنا به كار رفته است:الف) آنچه را پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) (علاوه بر قرآن) از جانب خداوند آورده است تا بيانگر راه و روش زندگى بهتر باشد.

سنت در اين كاربرد معناى گسترده اى دارد، و همه احكام دين ـ اعم از احكام تكليفى و وضعى ـ را شامل مى شود.

ب) كاربرد ديگر سنت در روايات به معناى مستحب و مندوب است. معمولا در مواردى كه كلمه سنّت با كتاب ذكر شده، مقصود سنت به معناى اول است. از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «ما من شىء إلاّ و فيه كتاب أوسنة;(3) هيچ موضوعى نيست مگر آنكه براى او حكمى در كتاب يا سنت وجود دارد.» هم چنين در رواياتى كه سنت و بدعت با يك ديگر ذكر شده مقصود از سنت همين معناست.

معناى دوم سنت نيز در روايات كاربرد فراوان دارد; مثلا در روايات مى خوانيم: «السواك هو من السنة، و مطهّرة للفم;(4) مسواك كردن از سنت است و دهان را پاك مى كند.»

و نيز آمده است: «من السنة أن تصلّى على محّمد و أهل بيته فى كلّ جمعة
[
1 . كهف (18) آيه 55.

(2)2 . الميزان، ج 15، 34.

3 . اصول كافى، ص ج 4، كتاب فضل العلم، باب الرد الى الكتاب و السنة.

4 . وسائل الشيعه، ج 1، ص 347.
]

الف مرّة;(1) از سنت است كه بر محمد و اهل بيت او در هر جمعه هزار بار صلوات بفرستى».

سنت در اصطلاح فقها عبارت است از: قول يا فعل يا تقرير معصوم. همه مسلمانان به عصمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عقيده دارند، بدين جهت قول، فعل و تقرير او نزد همه مسلمانان سنت به شمار مى رود. از آن جا كه شيعه به عصمت ائمه اهل بيت(عليهم السلام)اعتقاد دارد قول، فعل و تقرير آنان نيز داخل در سنت خواهد بود. راه اثبات سنت نقل است كه دوگونه مى باشد: متواتر و غير متواتر.

نقل متواتر افاده علم مى كند، و در اعتبار آن ترديدى نيست. و نقل غير متواتر نيز دو گونه است: گاهى با قراينى همراه است كه مفيد علم است; در اين صورت نيز در حجيّت آن سخن نيست، امّا اگر با قراين مفيدِ علم همراه نباشد، و تنها مفيد ظن باشد، در صورتى اعتبار و حجّيت دارد كه ناقل آن عادل ياثقه باشد.

بدعت در لغت

بدعت در لغت به معناى كار نو و بى سابقه است، و معمولا به كار بى سابقه اى گفته مى شود كه بيانگر نوعى حسن و كمال در فاعل باشد. بديع به معناى كار يا چيزى نو وسابقه است. اين واژه هرگاه درباره خداوند به كار رود به معناى اين است كه خداوند جهان را بدون استفاده از ابزار و بدون ماده پيشين و بدون اين كه از كسى الگوبردارى كرده باشد، آفريده است.
واژه بدعت در روايات غالباً در مقابل شريعت و سنت به كار رفته است، و مقصود از آن، انجام دادن كارى است كه برخلاف شريعت اسلام و سنت نبوى است. امام على(عليه السلام)فرموده است: «انّما الناس رجلان متبع شرعة و مبتدع بدعة;(3) افراد دوگونه اند: يا پيرو
[
1 . همان، ج 5، ص 72.

(2)2 . ر.ك: العين، ج 2، ص 54; لسان العرب، ج 8، ص 6; صحاح اللغة، ج 3، ص 1183 و مفردات راغب، ماده بدع.

3 . نهج البلاغه، خطبه 176.
]

شريعت اند، يا بدعت گذار در دين.»

در جاى ديگر پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) درباره نبوت فرموده است: «اظهر به الشرائع المجعولة، وقمع به البدع المدخولة;(1) خداوند به واسطه پيامبر(صلى الله عليه وآله) شريعت هايى را كه فراموش شده بود و مردم از آنها آگاهى نداشتند، آشكار ساخت، و بدعت هايى را كه اهل بدعت در اديان پيشين وارد كرده بودند ريشه كن ساخت.»

و در جاى ديگر فرموده است: «ما احدثت بدعة إلاّ ترك بها سنة;(2) هيچ بدعتى حادث نشد مگر اين كه به سبب آن سنتى ترك گرديد».

بدعت در اصطلاح

فقها و محدّثان بدعت را به گونه هاى مختلف تعريف كرده اند كه نمونه هايى از آنها را يادآور مى شويم:ـ ابن رجب حنبلى مى گويد: «البدعة ما أحدث ممّا لا أصل له فى الشريعة يدلّ عليه، إمّا ماكان له أصل من الشرع يدلّ عليه فليس ببدعة شرعاً، و إن كان بدعة لغة(3) بدعت امرحادثى است كه براى او در شريعت دليلى نباشد كه بر آن دلالت كند و اگر دليلى در شرع وجود داشته باشد شرعاً بدعت نيست اگر چه در لغت آنرا بدعت نامند».

ـ ابن حجر عسقلانى مى گويد: «البدعة ما أحدث و ليس له أصل فى الشرع، و ما كان له أصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة. بدعت امرحادثى است كه براى او دليلى در شريعت نباشد، و اگر دليلى بر آن در شرع باشد بدعت نيست.

ـ سيد مرتضى(رحمه الله) مى گويد: «البدعة زيادة فى الدين أو نقصان منه من إسناد إلى الدين. بدعت عبارت است از زياد كردن يا كم كردن از دين، با انتساب آن به دين».

/ 120