برپايى مراسم جشن - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6 . الدروس الحسنية، ص 139.


نكرده اند، بلكه هميشه به استقلال فكرى و حرّيت در رأى و فتوا تشويق مى كردند:1 ـ ابوحنيفه مى گويد: «فتواى ما رأيى بيش نيست و اين نهايت كوششى است كه ما انجام داده ايم، حال اگر كسى بعد از ما رأى بهترى داشت، رأى او به صواب نزديك تر است....(1)»

به ابوحنيفه گفتند: آيا اين فتوايى كه مى دهى بدون شك حقّ است؟ گفت: نمى دانم، شايد بدون شك باطل باشد.

2 ـ مالك مى گويد: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از دار دنيا رحلت نمود در حالى كه دين را به حدّ اعلاى كمال رساند، سزاوار است كه مردم از آثار پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيروى كنند، نه اين كه به دنبال آراى ديگران بروند، زيرا آرا حدّ و حصر ندارد....(3)»

3 ـ شافعى به شاگرد خود، مزنى مى گويد: «اى ابراهيم! هر چه مى گويم از من تقليد مكن، خودت در آن نظر كن....(4)»

و نيز مى گويد: «من اين كتاب ها را تأليف نمودم، و قطعاً در آنها اشتباهاتى خواهيد يافت; زيرا خداوند متعال مى فرمايد: {وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً اگر در كتاب هاى فتوايى; مخالف كتاب و سنت يافتيد بدانيد كه من از آن برگشته ام.

4 ـ احمد بن حنبل مى گويد: «از من تقليد نكنيد از مالك، شافعى، اوزاعى و ثورى تقليد نكنيد، زيرا آنان احكام را استنباط كردند شما نيز چنين كنيد....(6)»

ابو داود مى گويد: به احمد گفتم: از اوزاعى پيروى كنم يا از مالك؟ گفت: در دينت از هيچ كدام از آن دو پيروى مكن، بلكه تنها به احاديث نبوى عمل كن.(7)»

[
1 . مجموع فتاواى ابن تيميه، ج 20، ص 211; اعلام الموقعين، ج 1، ص 75 و...

(2)2 . تاريخ بغداد، ج 3، ص 42.

3 . اعلام الموقعين، ح 1، ص 78.

4 . رافعى، اسلامنا، ص 62.

(5)5 . مختصر المؤمل، ص 60.

6 . مجموع فتاوى ابن تيميه، ج 20، ص 211 ـ 212.

7 . اعلام الموقعين، ج 2، ص 200.
]





برپايى مراسم جشن

يكى از اعمالى كه مسلمين در طول تاريخ در موقعيت هاى خاص انجام مى دهند برپايى مراسم جشن و شادى در روزها يا شب هاى خاصى است. اين كار به دليل اهميت و مبارك بودن آن موقعيّت انجام مى شود; خواه ولادت امامى باشد يا بعثت پيامبر و مانند آن.

مسلمين به جهت استفاده معنوى در آن اوقات مقدس و كسب فيض از معصومين در چنين مجالسى شركت كرده و با بزرگداشت آن به بركات عظيمى دست مى يابند، ولى متأسفانه وهابيون در طول تاريخ علاوه بر اين كه از چنين بركاتى استفاده نمى كنند، ديگران را نيز در برپايى چنين مجالسى منع كرده و از اين طريق خواست دشمنان اسلام را جامه عمل مى پوشانند، زيرا دشمن هرگز نمى خواهد مسلمانان با مقدساتشان تجديد عهد نمايند. به خاطر اهميت موضوع، آن را در اين جا بررسى مى كنيم.

فتاواى وهابيون

1 ـ ابن تيميه مى گويد: «... نوع دوم از ايام، روزهايى است كه در آن اتفاقى افتاده است; همانند هجدهم ذى حجه و اين كه برخى آن روز را عيد مى گيرند اصل و اساسى ندارد، زيرا پيشينيان و نيز اهل بيت و ديگران آن روز را عيد نگرفتند و اعياد، شريعتى از شرايع است كه در آن بايد از دستور متابعت نمود، نه آن كه بدعت گذارى كرد، اين عمل


همانند اعمال نصارا است كه حوادث حضرت عيسى(عليه السلام) را عيد مى گيرند.».

2 ـ شيخ عبدالعزيز بن باز مى گويد: «جايز نيست براى پيامبر و غيرپيامبر مراسمى برپا شود و اين عمل از بدعت هاى در دين است، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خلفاى راشدين و ديگران از صحابه و تابعين اينچنين عملى انجام نداده اند.».

3 ـ اعضاى دائمى فتواى وهابيون مى گويند: «جايز نيست در سوگ انبيا و صالحين و نيز زنده كردن ياد آنان در روز تولدشان و برداشتن عَلَم، چراغانى و شمع نصب كردن بر قبورشان مراسمى برگزار شود، زيرا تمام اين امور از بدعت هايى است كه در دين وارد شده و از موارد شرك است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و انبيا و صالحينِ گذشته اين چنين نكرده اند. صحابه و هيچ يك از امامان مسلمين هم در طول سه قرن كه بهترين قرن هاست چنين نكردند.».

4 ـ ابن فوزان مى گويد: «بدعت هاى اين عصر زياد است; از جمله برپايى جشن به مناسبت ولادت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ماه ربيع الاول مى باشد.».

5 ـ ابن عثيمين مى گويد: «برپايى مراسم جشنِ تولد براى فرزند كه در آن تشبّهبه دشمنان خداست از عادت مسلمين نبوده، بلكه از ديگران به ارث گذاشتهشده است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: هركس به قومى شبيه شود از زمره آن قوم به حسابمى آيد.».

برپايى جشن مظهر حبّ و بغض

حبّ و بغض دو امرى است كه بر نهاد انسان عارض شده و از آن دو به ميل و عدم ميل نفس انسان تعبير مى كنند.

[(1)1 . اقتضاء الصراط المستقيم، ص293 ـ 295.

(2)2 . مجموع فتاوى و مقالات متنوعة، ج1، ص183.

(3)3 . اللجنة الدائمة من الفتوى، رقم 1774.

(4)4 . البدعة، ابن فوزان، ص25 و 27.

(5)5 . فتاوى منارالاسلام، ج1، ص43.

]

وجوب محبّت

از ادله عقلى و نقلى استفاده مى شود كه محبّت به برخى افراد بر انسان واجب است; از جمله:1 ـ خداوند

خداوند متعال در رأس كسانى است كه محبّت به او اصالتاً واجب است، آن هم به جهت دارا بودن جميع صفات كمال و جمال و وابستگى همه موجودات به او. لذا خداوند مى فرمايد: {قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَاد فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَاللهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ;(1)

«[اى رسول] بگو اى مردم اگر شما پدران، پسران، برادران، زنان و خويشاوندان خود و اموالى كه جمع كرده و مال التجاره اى كه از كساد شدن آن بيمناكيد و منازلى كه به آن دل خوش داشته ايد بيش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست مى داريد، پس منتظر باشيد تا امر نافذ خدا جارى گردد و خداوند فسّاق و بدكاران را هدايت نخواهد كرد».

2 ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله)

از جمله كسانى كه بايد به خاطر خدا دوست بداريم، رسول گرامى اسلام است، زيرا او واسطه فيض تشريع و تكوين است. لذا در آيه فوق در كنار نام خداوند از او هم يادشده و به محبّت او امر شده است.

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود: «احبّوا الله لما يغذوكم و احبّونى بحبّ الله;(2) خداوند را از آن جهت دوست بداريد كه به شما روزى مى دهد و مرا به خاطر خدا دوست بداريد.».

[
1 . توبه (9) آيه 24.

2 . مستدرك حاكم، ج3، ص149.

]

مناقب و فضايل و كمالات آن حضرت نيز از جمله عواملى است كه انسان را به سوى آن حضرت جذب كرده و محبّتش را در دل ايجاد مى كند.

3 ـ آل بيت پيامبر(عليهم السلام)

از جمله كسانى كه محبّت به آن ها واجب است، اهل بيت رسول خدا(عليهم السلام) است، زيرا با قطع نظر از آن كه آنان مجمع فضايل و كمالات بوده و واسطه فيض تكوين و تشريع الهى اند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به محبّت ورزيدن به آنان امر نموده است; مثلاً در همان حديث فوق پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «و أحبّوا أهل بيتي لحبّي; و اهل بيتم را به خاطر من دوست بداريد.»

عوامل لزوم حبّ آل رسول

از آن جا كه محبّت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) واجب است، محبّت به آل رسول نيز به جهات زير واجب و لازم است:1 ـ انتساب آنان به صاحب رسالت. لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «هر سبب و نسبى در روز قيامت منقطع است مگر سبب و نسب من.»

2 ـ اهل بيت، محبوب خدا و رسول اند; همان گونه كه در حديث «رايه» و حديث «طير» به آنها اشاره شده است.

3 ـ حبّ اهل بيت(عليهم السلام) اجر و مزد رسالت محمدى است; همان طور كه خداوند متعال مى فرمايد: {قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى.

4 ـ روز قيامت از محبّت آل رسول سؤال مى شود: {وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُولُون.سبط بن الجوزى از مجاهد چنين نقل مى كند: روز قيامت از محبّت على(عليه السلام) سؤال مى شود.

5 ـ معصومين(عليهم السلام) عِدل كتاب الهى اند; همان طور كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حديث «ثقلين» به
[(1)1 . شورى (42) آيه 23.

(2)2 . الصافات (27) آيه 24.

(3)3 . تذكرة الخصواص، ص10.]

/ 120