متفرقات - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


فرزندش بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدايا! لعنت فرست بر تابع و متبوع»يعنى بر معاويه و ابوسفيان.

لعن نوع و شخص

ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع كرده كه با روايات ذكر شده منافات دارد، و آن اين كه لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جايز است و آن لعن بر عنوان كلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنة الله على الكافرين و المبتدعين و الظالمين وآكلى الربا و...» وقسمى ديگر لعن شخص خاص و معين است كه خطر آن بزرگ است، مثل اين كه بگويد: زيد، خدا لعنتش كند و... و اگر بر فرض خواستيد شخص معينى را كه كفر يا فسقش ثابت شده لعن كنيد، او را با تعليق لعن كنيد، به اين معنا كه اگر توبه نكرده است، خدا لعنتش كند...

ابن تيميه نيز شبيه همين تفصيل را در كتاب الفتاوى الكبرى نقل كرده است.

در اين جا ذكر چند نكته در جواب اين دو لازم است:1 ـ همان طور كه اشاره شد، افراد و اشخاصند كه الگو قرار مى گيرند، نه انواع; از همين رو در اظهار ولايت و برائت نيز بايد افراد مورد نظر باشند.

2 ـ در رواياتى كه به آن اشاره شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) افراد خاص را مورد لعنت قرار داده اند. در روايت است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) تايك ماه كامل قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهايش لعنت مى كرد. و اگر در موردى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از لعن نهى كرده است بايد آن را توجيه نمود، مانند حديثى كه بخارى آن را روايت كرده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن كردن او نهى فرمود.(4) ممكن است نهى پيامبر به جهت علم حضرت به حسن عاقبت او باشد. خصوصاً آنكه پيامبر بنابر نقل روايات ديگر شرابخوار
[(1)1 . وقعه صفين، ص217.

(2)2 . احياء علوم الدين، ج3، ص133 ـ 135.

(3)3 . الفتاوى الكبرى، ج4، ص220.

4 . صحيح بخارى، ج8، ص14.
]

را لعن كرده است.

3 ـ مورد بحث ما در مواردى است كه اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنيا رفته اند. ما اين گونه افراد را لعن مى كنيم; كسانى كه با انحرافاتشان مسير جامعه اسلامى را به گمراهى كشاندند، كه آثارش تا كنون وجود داشته و بر جاى مانده است.

4 ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسيم نمود: يكى آن كه جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غيره، و ديگرى جنبه عمومى دارد كه باعث انحراف جامعه و الگو قرار دادن آن است، مثل بدعت گذارى در دين، يا اين كه عملى زشت از شخصى صادر شود كه براى مردم الگوست، زيرا سبب تشويق اين عمل زشت مى شود. اگر لعن شخص جايز است در قسم دوم است نه اول، زيرا نوع اوّل در حقيقت غيبت است، كه اسلام از آن نهى اكيد كرده است. از همين رو در روايات اسلامى آمده است:اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى گردد.لذا مى بينيم كه قرآن به صراحت شخص معين را مورد لعن قرار داده و مى فرمايد: {وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنْ الْكَاذِبِينَ(2); «و بار پنجم قسم ياد كند كه لعن خدا بر او باد اگر از دورغ گويان باشد». هم چنين مشاهده مى كنيم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)اشخاص را به طور معيّن و مشخّص لعن و نفرين مى كند، مانند: ابوسفيان، معاويه و...

در تاريخ نيز آمده است كه عمر بن خطاب، خالد بن وليد را به جهت كشتن مالك ابن نويره مورد لعنت قرار داد.

امام على(عليه السلام) عبد الله بن زبير را در روز قتل عثمان لعن و نفرين كرد.(4) هم چنين، عبد الله بن عمر فرزندش را سه بار لعن و نفرين كرده است.

غزالى مى گويد: سه صفت است كه مقتضى لعن است: كفر، بدعت و فسق.

[(1)1 . جامع الصغير ج2 ص406.

2 . نور(24) آيه 7.

(3)3 . تاريخ طبرى، ج2، ص241; كامل بن اثير، ج3، ص358 وشرح ابن ابى الحديد، ج1; ص179.

4 . مروج الذهب، ج2، ص54.

(5)5 . جامع بيان العلم و فضله، ج16، ص414، ح45174.

(6)6 . احياء علوم الدين ج 3 ص 106.
]

لعن نه سبّ

آنچه را كه مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت كرديم، لعن و نفرين بود نه سبّ، زيرا بين اين دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده است.(1) طريحى مى گويد: شتم آن است كه توصيف كنى چيزى را به صفتى كه در آن نقص است.

اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرين را داده است، بلكه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى كرده است; خداوند متعال مى فرمايد: {وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم...(3); «و شما مؤمنان بر آنان كه غير خدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند». ممكن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با كفار و بت پرستان حمل نماييم، اما در صورتى كه مخفيانه يا نزد مسلمانان باشد اشكالى ندارد; زيرا در اين صورت سبّ باعث نمى شود كه آنان نيز، سبّ را در مورد خداوند متعال به كار برند.

هنگامى كه امير المؤمنين (عليه السلام) شنيد كه عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفين سبّ مى كنند، آنان را از اين عمل باز داشت و فرمود: «من بر شما كراهت دارم كه بسيار سبّ كننده باشيد، ولى اگر اعمال آنان را توصيف كرده و احوال آنها را به مردم گوشزد كنيد بهتر است...»

[
1 . النهايه، ج4، ص330، صحاح اللغه، ج1، ص144; لسان العرب، ج1، ص455 و مجمع البحرين، ج2، ص80.

(2)2 . مجمع البحرين، ج6، ص98.

3 . انعام (6) آيه 108.

(4)4 . نهج البلاغه، ج2، ص211، كلام 201; الاخبار الطوال، ص165 و تذكرة الخواص، ص154.
]










متفرقات

سنت و بدعت

يكى از كلمات پركاربرد در نزد وهابيون، واژه بدعت است. با مراجعه به فتاواى وهابيون پى مى بريم كه بسيارى از اعمالى كه در بين مسلمانان سنت است، نزد آنان به عنوان بدعت مطرح مى شود; اين نيست مگر به جهت تحجّر و تنگ نظرى در دين و فهم شريعت، يا اين كه در پشت قضيه اغراض سياسى خاصى وجود دارد. با آن كه مى دانيم دين و شريعت اسلامى از سوى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به عنوان شريعت سهل و آسان معرفى شده است، اينك به نمونه هايى از اعمالى كه نزد وهابيّون بدعت شمرده شده اشاره مى كنيم، و سپس به مبحث سنت و بدعت مى پردازيم.

بدعت ها نزد وهابيان

ـ توسل به جاه و مقام يكى از اوليا، يا به بركت و حق او;

ـ بناى قبرها;

ـ سجده بر تربت يكى از اوليا;

ـ بار سفر بستن براى زيارت قبور انبيا و صالحان;

ـ برپايى جشن در ولادت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ديگر صالحان;

ـ برپايى مراسم سوگوارى در فوت يا شهادت اولياى الهى، و نصب چراغ و شمع بر قبرها، و بناى قبّه ها و مساجد در كنار ضريح ها;

/ 120