احتياج اسلام به عصر تطبيق - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف) از امتيازهاى اساسى كه در قانون گذارى ها، خصوصاً در اديان مشاهده مى شود، بيان قوانين به صورت تدريجى است يعنى ابتدا قانون به صورت قاعده كلّى و عام مطرح مى شود، آن گاه به قانون متوسط تبديل مى گردد و در مرتبه آخر به قانون هايى كه در جامعه قابل اجرا است، منتهى مى گردد. اين نوع قانون گذارى كه در محاكم موجود است، بعينه در اديان و قانون گذارى اسلامى، كه توسط اولياى الهى است، مشاهده مى شود.

ب)تنزّل قوانين كلّى و قواعد عمومى و تطبيق آنها بر مصاديق، احتياج به مراقبت


ويژه اى دارد، تا با يكديگر خلط نگردد.

ج)سنت جارى در نظام خلقت آن است كه عمر انبيا و پيامبران الهى محدود و طبيعى باشد و به همين جهت آنان به بيان كليات و قوانين عمومى اكتفا كرده و تبيين و تطبيق آن را به كسانى واگذار مى كنند كه همانند خودشان معصوم بوده و در خطّ آنها قرار دارند، زيرا سلامت شريعت و حفظ آن، مقتضى استمرار مراقبت در آن ابعاد است. لذا احتياج به افرادى است كه با حفظ و مراقبت از قواعد عمومى و قوانين كلّى كه مصالح و مفاسد بشر را به خوبى در نظر گرفته است، آنها را به موارد جزئى و فردى و اجتماعى پياده كرده و تطبيق نمايند. به ويژه با توجه به اين كه احكام و دستورهاى خداوند در تمام زمينه ها جريان دارد.

د) بشر عادى نمى تواند عهده دار وظيفه تشريع به معناى ذكر شده و تبيين و تطبيق آن گردد.

نتيجه اين كه بعد از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و هر پيامبر ديگرى، احتياج به افرادى معصوم است تا بتوانند عهده دار اين وظيفه در سطح گسترده باشند و اينان در اسلام جز اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نيستند.

محمد بن سنان مى گويد: خدمت امام جواد(صلى الله عليه وآله) بودم، سخن از اختلاف در ميان شيعه به ميان آمد. حضرت(عليه السلام) فرمود: اى محمد! خداوند ـ تبارك و تعالى ـ دائماً به وحدانيت خود تنها بود، تا اين كه محمّد و على و فاطمه را آفريد. آنان هزار دهر مكث نمودند. سپس تمام اشياء را آفريد و آنان را شاهد خلق خود نمود و آنها را مأمور اطاعت از اين سه نفر كرده و امور خلق را به آنها واگذار كرد. آنها هر چه را بخواهند حلال و حرام مى كنند، ولى هرگز چيزى غيراز آنچه خداوند تبارك وتعالى مى خواهد،اراده نمى كنند.

و از اين جاست كه امام عسكرى(عليه السلام) مى فرمايد: «قلوبنا أوعية لمشيئة الله، فاذا شاء شئنا...(2); قلب هاى ما ظرفهايى براى خواست و اراده الهى است; هر گاه او بخواهد و اراده كند، ما نيز خواسته و اراده مى كنيم.

[(1)1 . اصول كافى، ج 1، ص 441، حديث 5.

2 . طوسى، الغيبة، ص 159; بحارالانوار، ج 25، ص 337، حديث16.

]

احتياج اسلام به عصر تطبيق

اسلام مانند هر دين آسمانى، براى آن كه بتواند در عمق پيروان خود نفوذ كند، احتياج به عصرى دارد به نام «عصر تطبيق» يا عصر پياده شدن دين و شريعت اسلامى، زيرا از طرفى اين دين هنگامى ظهور و بروز نموده كه جهالت و تقاليد و آداب و رسوم جاهليّت همه جا را فراگرفته و اعتقادات خرافى و باطل چنان در ذهن و قلب آنان جاى داشت كه به آسانى نمى توان آن را از جامعه شبه جزيرة العرب و عموم مردم بيرون برد.

از طرفى ديگر، قرار است كه دين اسلام آخرين دينى باشد كه به جامعه بشرى عرضه مى شود و در پايان آن، زندگى دنيا برچيده شده عالم ديگرى بر پا شود، حال تا چه مدّتى عمر اين بشر در عصر ظهور اسلام طول مى كشد، خدا مى داند.

و از سوى ديگر مى بينيم كه عمر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كه بيان كننده شريعت و از بين برنده آداب و رسوم خرافى جاهليت است محدود است. آيا مى توان در مدت زمان اندكى رسوبات جاهليت را از جامعه بشرى زدود و در عوض اسلام ناب و تعاليم دين حنيف را در تمام زمينه ها جايگزين آن كرد؟ طبيعتاً جواب سؤال منفى است.

از اوليّات ضمانت تطبيق!

از امور بديهى و ضرورى كه ضامن تطبيق و پياده كردن دين و شريعت در عصر بعد از ظهور دين اين است كه تطبيق، احتياج به شخصى دارد كه اولاً: جامع نگر بوده و نيازهاى بشر و جامعه را به طور كامل شناخته و براى آن برنامه داشته باشد. ثانياً: هرگز در تطبيقات خود بيراهه نرود و به اشتباه و خطا نيفتد.

و در وجودش از رسوبات و عقائد و خرافات جاهليت، چيزى باقى نمانده باشد تا بتواند در ادامه وظائف پيامبر(صلى الله عليه وآله) بشر را به اهداف و مقاصد خود رهنمون سازد. و اين كسى جز شخص معصوم نيست كه در اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) خلاصه شده است.

و به همين جهت است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از ابتداى رسالت به فكر اين عصر بوده و گامهاى اساسى نيز در اين راه برداشته است. اتفاقى نبودكه پيامبر(صلى الله عليه وآله)از ميان فرزندان ابوطالب(عليه السلام)، على بن ابى طالب(عليه السلام) را انتخاب مى كند و او را تحت تربيت خود قرار مى دهد. اين نيست مگر آن كه بگوييم پيامبر(صلى الله عليه وآله) به فكر آينده


مرجعيت دينى بعد از خود است، تا مسئله تثبيت و تطبيق دين و شريعت به نحو احسن و صحيح عملى گردد.

بررسى ابعاد تاريخى

دين اسلام آخرين دين و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آخرين رسول براى بشر است; دينى كه در تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعى بشر نظر داشته و براى تمام ملّت ها فرستاده شده است. ولى از طرف ديگر مى بينيم مدّت بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) محدود است; مدّتى در حدود 23 سال كه 13 سال آن در مكه به سر برده است. شهرى كه عمده مبارزات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آن جا با بت پرستان، براى از بين بردن آداب و رسوم شرك و بت پرستى بوده است و از آن جا كه نتوانست تعلميات اسلامى را به صورت گسترده در مكه بيان كرده و به اجرا در آورد، لذا تصميم گرفت كه باقيمانده عمر رسالت خود را در شهرى ديگر سپرى كند

تا از آزادى بيشترى برخوردار باشد و بتواند به بيان دستورهاى اسلام بپردازد، ولى در آن مدت ده سال باقيمانده نيز فرصت محدودى براى حضرت فراهم شد. در اين مدت جنگها و غزوات بسيارى بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)تحميل شد و وقت حضرت را به خود مشغول كرد. چه كارهاى زياد تشكيلاتى و حكومتى كه به جهت تشكيل حكومت اسلامى در مدينه به عهده حضرت(صلى الله عليه وآله)آمد و اين ها همه مانع از آن بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)اوقات خود را منحصر در بيان احكام اسلامى نمايد.

از سوى ديگر از امتيازات اديان و شرايع، تدريجى بودن بيان احكام و تكاليف است. همان گونه كه تمام كليات احكام در صدر اسلام تبيين نشد، بلكه به مرور زمان و با پيدا شدن موقعيّت ها، احكام مطرح مى گرديد، اين تدريجى بودن بعد از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)در بخش توسعه شريعت ادامه پيدا كرد.

از اين جا به ضرورت مرجعيت دينى گروهى معصوم پى مى بريم كه با بيان احكام اسلامى در موقعيّت هاى مناسب، شريعت را از تبيين كلّى كه توسط رسول خدا(صلى الله عليه وآله)انجام گرفته بيرون ساخته و به نحو وسيع و جزئى تبيين و توضيح دهند ولى از آن جا كه اهل سنت اين دوره و عصر را قبول نكرده و تنها به سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در بيان احكام اكتفا


مى كنند، بعد از وفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به سرعت به ادله اى عقلى و ظنّى نياز پيدا كردند، تابتوانند خلأ موجود را جبران نمايند. ولى شيعه اماميه با اعتقاد به اهل بيت(عليهم السلام) و گرفتن احكام از آن بزرگواران، احتياج به دلايل عقلى و ظنى پيدا نكرد و عصر تبيين را با وجود افراد معصوم سپرى نمود.

شهرستانى در دليل بر حجيّت قياس مى گويد: «ما به طور قطع و يقين مى دانيم كه حوادث و وقايع حصر و حدّى نداشته و قابل شمارش نيست. و از طرف ديگر به طور قطع مى دانيم كه در هر حادثه اى، نصّى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)وارد نشده است. و هرگز چنين تصوّرى هم نخواهيم داشت. حال كه نصوص، متناهى و محدود است و متناهى نمى تواند غير متناهى را در برگيرد، به اين نتيجه مى رسيم كه قياس حجّت است تا به واسطه آن بتوانيم در هر حادثه اى اجتهاد نماييم.»

حيطه وظائف انبيا و ضرورت بقاء بُعد تبيين

حيطه و حدود وظائف انبيا چيست و از آن جا كه هر پيامبر، وصى و يا اوصيايى داشته است، حيطه و وظايف اوصيا و حجّت هاى الهى بعد از هر پيامبرى چه بوده است؟ با كمى تأمّل پى مى بريم كه وظيفه انبيا مبارزه با انحرافاتى است كه در بين اقوام پيشين پديد آمده و نيز براى تكميل شريعت گذشته، ادامه دهنده سير تكامل آن شرايع است. و وظيفه اوصيا آن است كه هر كدام در صدد توسعه، تبيين، گسترش و تطبيق شريعتى باشند كه پيامبرشان به طور كلّى اصول آن را براى مردم تبيين كرده است و لذا در تاريخ مشاهده مى كنيم كه هر پيامبر اولواالعزمى براى بعد از خود اوصيا و حجت هايى الهى داشته است تا بتوانند شريعت او را توسعه داده و در سطح گسترده آن را پياده نمايند.

بررسى آيه اكمال

به گمان عده اى، طبق برخى از آيات، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)عهده دار وظيفه تبيين شريعت بوده و آن را به طور وسيع بيان كرده است. خداوند متعال مى فرمايد: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ
[(1)1 . سلم الوصول، ص 295 و به همين مضمون در بداية المجتهد از ابن رشد، مقدمه.

]

دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دِيناً(1) «امروز دين را براى شما كامل كرده و نعمت را برايتان تمام نمودم و راضى شدم كه اسلام دين شما باشد». از اين آيه استفاده مى شود كه دين توسط پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)كامل شده و احتياجى به بيان آن توسط افراد ديگر نيست.

در پاسخ مى گوييم:اولاً: از ظاهر آيه استفاده مى شود كه دين توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله)كامل شده است: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نه شريعت، و بين دين و شريعت فرق است.

قرآن كريم دين را واحد و شريعت را متعدد مى داند. لذا هرگز دين را به صورت جمع به كار نبرده است، زيرا دين امر واحدى است كه حقيقت آن همان تسليم در برابر خدايى است كه سلطه و شايستگى پرستش از آن اوست... .

حضرت يوسف(عليه السلام) به هم زندانى خود، پس از انحصار حكم در خداوند مى فرمايد: {ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ(2) «آن است دين ارزشمند».

ولى شريعت در اصطلاح، آموزه هاى عملى و اخلاقى است كه با زندگى فردى و اجتماعى و مسئوليت انسان در برابر خداوند و مردم ارتباط دارد. و از لزوم وحدت اديان، وحدت شرايع لازم نمى آيد، زيرا شرايع پاره اى احكام و دستورالعمل هاى رفتارى است كه بر حسب مصالح و مقتضيات زمان و مكان، از لحاظ كمّى و كيفى قابل تحوّل است. و لذا قرآن مى فرمايد: {لِكُلّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجاً(3) «و براى هر كدام از شما شريعت و روشى مقرر ساختيم».

ثانياً: بر فرض كه احكام و شريعت توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله) تبيين شده باشد، ولى از آن جا كه آداب و رسوم جاهليّت از ميان مردم برچيده نشده و تعاليم اسلامى در جامعه جا نيفتاده است، لذا به افرادى معصوم نياز است تا با تكرار و تأكيد بر تعاليم اسلامى، آنها را در جامعه اسلامى به صورت ملكه در آورند.

[1 . مائده (5) آيه 3.

2 . يوسف (12) آيه 40.

3 . مائده (5) آى 48.
]

ثالثاً: اشكال مبتنى بر آن است كه مقصود از «دين» در آيه شريفه، احكام شرعيه ومراد از «اكمال» آن، بيان تمام احكام باشد. كه هر دو تفسير باطل است، زيرا اين معنا براى آيه مبتنى بر دو امر است:اوّل اين كه آيه در روز 18 ذى حجّه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل نشده باشد و دوّم اين كه بعد از نزول آيه، حكمى بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل نشده است، كه هر دو اشكال دارد:امّا ادعاى اوّل قطعاً خلاف واقع است زيرا:1 ـ در مقابل قول به نزول آيه در هجدهم ذى حجّه، قول ديگرى است كه معتقد است: آيه در نهم ذى حجّه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نازل شده است، اين قول را به عمر بن خطاب، معاوية بن ابى سفيان، عبدالله بن عباس، على بن ابى طالب و سمرة بن جندب نسبت داده اند، كه تمام سندهاى آن ضعيف است.

2 ـ در مقابل، تعداد بيشترى از صحابه قائل اند آيه در هجدهم ذى حجّه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شده است.

3 ـ قول به نهم ذى حجّه مخالف قول اهل بيت(عليهم السلام) است كه عِدل قرآنند.

ادعاى دوّم نيز باطل است، زيرا بنابر نقل مفسّرين، بعد از نزول آيه «اكمال» فرائض ديگرى نيز بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد.

طبرى از براء بن عازب نقل مى كند كه: آخرين آيه اى كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نازل شد «آيه كلاله» بوده است. خداوند متعال مى فرمايد: {يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ«اى پيامبر! از تو درباره كلاله فتوا مى خواهند بگو خدا براى شما چنين فتوا مى دهد». ابوحيان اندلسى مى گويد: «جمهور مفسّران مى گويند: كمال دين يعنى اظهار دين و بيان معظم فرائض دين...» مفسران مى گويند: بعد از اين آيه، آيات بسيادى از فرائض بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نازل شد، از قبيل آيات ربا و كلاله و آياتى ديگر.

نتيجه آن است كه آيه «اكمال» در روز هجدهم ذى حجّه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شد، و مقصود از دين، احكام و فروع دين نيست. و اكمال آن نيز به معناى بيان تمام مسائل فرعى
[(1)1 . نساء (4) آيه 176.

]

نيست. بلكه مقصود از دين، اصول اسلام و مراد از اكمال آن، تثبيت اركان و محكمساختن قواعد دين است، كه به وسيله تبليغ ولايت امام على(عليه السلام) و بيان مرجعيت او و ساير ائمه معصومين تحقق يافت. و به تعبير ديگر: مراد از اكمال دين، تحول دين از وصف حدوث به وصف بقاست كه اين عمل توسط مرجعيّت دينى اهل بيت(عليهم السلام)انجام پذيرفت.

اهداف وجود اهل بيت(عليهم السلام)

از مجموعه آيات و روايات استفاده مى شود كه خدواند متعال در خلقت اهل بيت(عليهم السلام)اهداف معينى را در نظر داشته است، كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:1 ـ هدف غيبى; به اين معنا كه اهل بيت(عليهم السلام)، امان براى زمين و ساكنان آن اند، همان گونه كه شأن پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين چنين است. خداوند متعال مى فرمايد: {وَما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ(1) «مادامى كه تو در ميان مردم هستى، خداوند هرگز آنان را عذاب نخواهد كرد». و در حق اهل بيت(عليهم السلام) هم مى خوانيم «لو بقيت الأرض بغير امام لساخت».

2 ـ حاكميت و رهبرى جامعه اسلامى; و اين يكى از شئونات مقام عظماى ولايت اهل بيت(عليهم السلام)است، كه از جانب خداوند به آنان واگذار شده است.

3 ـ حفظ اسلام و رسالت اسلامى; زيرا رسالت اسلامى تنها رسالت خاتم است و لذا احتياج به محافظت و بقا و استمرار دارد. خداوند متعال اراده نموده كه اهل بيت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) حافظ و ادامه دهنده اين رسالت الهى باشند.

4 ـ محافظت بر وجود امت اسلامى به عنوان امتى يكپارچه و متميّز بين امت هاى ديگر; زيرا وجود اهل بيت(عليهم السلام) و امامت و رهبرى آنان در يك پارچگى و وحدت امت اسلامى نقش بسزايى داشته است.

5 ـ تأسيس جماعتى صالح به عنوان شيعه اهل بيت(عليهم السلام) و تربيت روحى و معنوى آنان; جماعتى با خصوصيات، اوصاف و اهداف خاص و با مسئوليتى خاص.

6 ـ مرجعيت دينى و فكرى; كه از موقعيت هاى مهم اهل بيت(عليهم السلام)است.
[
1 . انفال (8) آيه 23.

(2)2 . كافى، ج1، ص179، ح10

]

مرجعيت دينى اهل بيت(عليهم السلام) نزد اهل سنت

بسيارى از علماى اهل سنت به فضل و كمال و دانش اهل بيت عصمت وطهارت تصريح كرده اند كه به اختصار به كلمات برخى از آنان به ترتيب اماماناشاره مى كنيم:

/ 120