شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 . انعام (6) آيه 108.

(3)3 . موسوعة اطراف الحديث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.

4 . سنن ابى داود ج 3 ص 324.

5 . مسند احمد ج 2 ص 387.

(6)6 . الجامع الصغير ج 2 ص 406.


مصاديق لعن در قرآن كريم

با مراجعه به قرآن كريم پى مى بريم كه خداوند متعال لعن را در چهار مورد به كار برده است:1 ـ در مورد ابليس; آن جا كه مى فرمايد:{وَإنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ(1); «وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».

2 ـ در مورد عموم كافرين; آن جا كه مى فرمايد: {إنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً;(2) «همانا خداوند لعنت كرده كافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است».

3 ـ در مورد اهل كتاب به طور عموم و يهود به طور خصوص; آن جا كه مى فرمايد: {لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى بْنِ مَرْيَمَ،(3) «لعنت شدند كسانى كه از بنى اسرائيل كافر شدند، به زبان داود و عيسى بن مريم».

4 ـ مواردى كه لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، كه قابل انطباق با مسلمين است; مثال:الف) عنوان ظالمين: {ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ;(4) «آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».

ب) عنوان كاذبين: {وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيهِ إنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ،(5) «و بار پنجم قسم ياد كند كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد».

ج)عنوان ايذاى رسول(صلى الله عليه وآله): {وَالَّذينَ يُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ;(6) «وكسانى كه خدا و رسول را اذيت مى كنند خداوند آنان را در دنيا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است».

[
1 . ص(38) آيه 78.

2 . احزاب (33) آيه 64.

3 . مائده (5) آيه 78.

4 . هود (11) آيه 18.

5 . نور (24) آيه 7.

6 . احزاب (33) آيه 57.
]

د) عنوان رمى محصنات به زنا: {إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ(1) «كسانى كه به زنان با ايمان و پاك دامن بى خبر از كار بد تهمت بستند محققاً در دنيا و آخرت ملعون شدند».

هـ ) عنوان قتل مؤمن: {وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَغَضَبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظيماً(2); «وهركس مؤمنى را به عمد بكشد مجازاتش آتش جهنم است كه در آن جاويد معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت كند، و عذابى بسيار شديد برايش مهّيا سازد».

و) عنوان نفاق: {وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فِيها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ(3); «خدا مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى كيفر آنان كافى است، و خدا آنان را لعن كرده و براى آنان عذاب ابدى است».

ز) عنوان فساد و قطع رحم: {فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ(4); «شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانيد يا در زمين فساد و قطع رحم كنيد باز هم اميد داريد؟ اينان همين منافقانند كه خدا آنان را لعن كرده و گوش و چشمشان را كور گردانيد».

حكمت لعن و تبرّى

در روايات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح كلىّ، آن جا كه مى فرمايد: «هل الإيمان إلاّ الحبّ و البغض(5); آيا دين غير از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به علىّ(عليه السلام) مى فرمايد: «يا علىّ
[
1 . نور(24) آيه 23.

2 . نساء (4) آيه 93.

3 . توبه (9) آيه 68.

4 . محمد(صلى الله عليه وآله) (47) آيه 22 ـ 23.

5 . كافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16.
]

حبّك ايمان و بغضك نفاق;(1) اى على! حب تو ايمان و بغض تو نفاق است».

به چه دليل اين همه به حبّ و بغض تأكيد مى شود؟ اين سؤال را با بيان چند نكته توضيح خواهيم داد:1 ـ مى دانيم كه حبّ و بغض دو نيروى بسيار عظيم است كه اگر در حدّ كمال در وجود انسان يافت شود، اثر بسيار عظيمى خواهد داشت; مثلا كسى كه محبّت شخصى را به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، اين در حقيقت بيانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و اين عشق و محبّت نيروى بسيار عظيمى است كه مى تواند تمام قوا را در اختيار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و اين همان كمال و سعادت مطلوب انسان است.

2 ـ از طرفى ديگر، بغض نيز در صورتى كه در دل انسان نسبت به يك نفر كه كاملا شقى به وجود آيد، در حقيقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بيزار شود، و اين در حقيقت بيزارى از بدى هاست و از هر چه كه انسان را از خدا دور مى كند.

3 ـ اسلام بر خلاف برخى اديان، مانند سكه دو رويى است كه به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و يا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زيرا دو امرِ متضادند.

4 ـ روان شناسان نيز بر اين امر مهم تأكيد دارند كه بهترين راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهايى كامل از هر دو طرف است، كه از حيث ادبى و هنرى و روانى اثر بسيارى در جامعه مى تواند داشته باشد.

5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و مادامى كه با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. اين مطلب از حيث روانى نيز قابل تأمل است، زيرا ابراز و اظهار يك مطلب سبب تلقين در نفس انسان و ملكه شدن آن مى شود. از همين رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان
[
1 . معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13.
]

بسيار مؤثر است.

6 ـ تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقيقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشيد دشمنانى در كمين بوده و هستند تا دين شما را ضايع كرده و شما را از مسير مستقيم منحرف سازند، از آنان پيروى نكنيد. اعلان بشارت است به مردم در اين كه: ما الگوهايى بسيار كامل و خوب داريم كه اگر دنبال آنها رفته و از آنان پيروى كنيد، قطعاً به حقّ و حقيقت و لقاى الهى خواهيد رسيد و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر اجتماعى است.

7 ـ اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زيرا آنان كسانى اند كه آن حضرت را درك كرده و از او سخن شنيده و سيره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداكارى هايى كه برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقديرند; از همين رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى ديگر، كسانى كه سدّ راه پيشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترين ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همين علت است كه الگوهاى خوب و بد از ميان صحابه انتخاب مى شود.

با اين وصف، به اين نتيجه مى رسيم كه مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروريات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده اين است كه لعن ذكر دائمى انسان باشد، همان گونه كه در روايات به صيغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حديثى عامه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد است كه مؤمن، لعّان ـ يعنى بسيار لعن كند ـ نيست.(1)

ولى مرحوم فيض كاشانى آن را به لحاظ كمّى وعددى گرفته و حديث را اين گونه معنا كرده است: «مؤمن نبايد همه را لعنت كند، ولى از لعن مستحقان جلوگيرى نكرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتكونوا لاعنين» زيرا بين اين دو تعبير فرقى است كه صاحبان ادب مى فهمند».

چگونه ممكن است كسى تبرّى را از مستحقّ آن مضايقه كند، در حالى كه خداوند
[
1 . كنز العمال، ج1، ص146، ح720.

(2)2 . المحجّة البيضاء، ج5، ص222.
]

متعال مى فرمايد: {قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً(1); «براى شما مؤمنان بسيار پسنديده و نيكوست كه به ابراهيم و اصحابش اقتدا كنيد كه آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما كه به جاى خدا مى پرستيد به كلّى بيزاريم. ما مخالف و منكر شماييم و هميشه ميان ما و شما كينه و دشمنى خواهد بود».

محلّ نزاع

حقيقت اين است كه بين هيچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نيست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشك در اصل مسئله احتياط مىورزند، ولى اكثر قريب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.

همان گونه كه گفته شد، شيعه اماميه لعن را بر برخى از صحابه به كار مى برد كه منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قيامت شده اند، و از آن جا كه صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محك دين اند، شيعه اماميه ضرور مى داند كه با اعلام برائت از آنان مردم را از اين خطر بزرگ آگاه سازد، كه اين فرد يا دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزينند و در راه و عقيده اش قرار نگيرند و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است.

ولى اهل سنت مى گويند: كارى به صحابه نداشته باشيد، همه را تقديس كنيد، ولو احياناً كار زشتى انجام داده اند، چون اينها واسطه فيض تشريع از طريق پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ما مى باشند. ولى شيعه اماميه به اين نكته نيز توجه دارد كه با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ كه مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعيف و تبرى از برخى صحابه مشكلى ايجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت كلّ صحابه را قبول نداريم، به نصّ آيات و روايات صحيح اسلامى از طريق فريقين، برخى از
[
1 . ممتحنة (60) آيه 4.

]

صحابه كارهاى بسيار زشتى انجام دادند كه بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلكه سبب انحراف عظيم در جامعه اسلامى شده است از همين رو لعن آنان هيچ مشكلى را به وجود نخواهد آورد. اين موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بيان شده است.

تصريح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه

قبلا اشاره شد كه قرآن كريم لعن را در چهار محور به كار برده است كه قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، كه با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نيز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله اين آيه شريفه است: {وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً(1); «اى رسول ما به ياد آور وقتى را كه به تو گفتيم خدا البته به همه افعال و افكار مردم محيط است و ما رؤيائى كه به تو ارائه داديم جز براى آزمايش و امتحان مردم نبود، و درختى كه به لعن در قرآن ياد شده و ما به ذكر اين آيات عظيم آنان را مى ترسانيم و لكن بر آنان طغيان و كفر و افكار شديد چيزى نيفزايد».

مفسران در ذيل اين آيه مى گويند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حكم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤيا، رؤيايى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در خواب ديدند كه فرزندان مروان بن حكم يكى پس از ديگرى بر منبرش مى نشينند».

هم چنين پيامبر (صلى الله عليه وآله) در موارد زيادى برخى از صحابه را لعن كرده كه از مشهورترين آنها حكم بن ابى العاص، و هر كس در صلب او است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».

نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى كند: روزى ابوسفيان با
[
1 . اسراء (17) آيه 60

(2)2 . تفسير فخررازى، ج20، ص237; تفسير قرطبى، ج10، ص281، تفسير روح المعانى، ج15، ص105.

(3)3 . مستدرك حاكم، ج4، ص481; صواعق المحرقه، ص179 ودر المنثور، ج4، ص191.]

/ 120