شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[(1)1ـ منهاج السنة، ج 1، ص 474.

(2)2ـ ر. ك. مقالات الكوثرى، ص 246 به نقل از شرح صحيح مسلم / آبى مالكى، ج 2، ص 234.
]

3 ـ بناى بر قبور بدعت منكر است.

جواب:در بحث ميزان بين بدعت و سنت گفته شد كه بدعت دو ركن دارد: يكى زياده يا نقيصه در دين، ديگرى نبودِ دليل عام يا خاص بر امر حادث. در مورد جواز بناى بر قبور هم دليل خاص داريم كه سنت و سيره سلف از مسلمين است و هم دليل عام كه به آنها اشاره شد.

4 ـ ادعاى اجماع

علماى وهابى مدينه منوره در استفتاى آل سعود درباره بناهاى بقيع نوشتند: «بناى بر قبور اجماعاً ممنوع است; به جهت صحت رواياتى كه در منع از آن وارد شده است... .»

جواب:اوّلاً: اجماعى كه ادعا مى كنند مدركى است; كه به مدرك آن خواهيم پرداخت، پس اجماع مستقلاً اعتبارى ندارد.

ثانياً: در اجماعى كه ادعا شده سه احتمال است:الف ـ اجماع تقديرى: به اين بيان كه رواياتى وجود دارد كه اگر علما به آن توجه كنند، به مضمونش فتوا مى دهند. اين فرض باطل است، زيرا اين احتمال فرع صحت حديث از حيث سند و تماميّت آن از حيث دلالت است، كه هر دو نا تمام است.

ب ـ اجماع محقق: به اين معنا كه همه علما فتوا به تحريم داده اند، هم از حيث حدوث و هم از حيث بقا. اين احتمال هم به طور قطع باطل است، زيرا اوّلاً: بحث غالب علما در بناى بر مطلق قبور است در حالى كه بحث ما در قبور اولياى الهى است. ما نيز در قبور غير اوليا كراهت را قبول داريم. ثانياً: غالب علما قائل به كراهت اند نه حرمت و حتى برخى تصريح به عدم كراهت دارند.

[(1)1ـ جريدة ام القرى، تاريخ 17 شوال 1344 هـ .
]

قائلين به عدم حرمت

1 ـ عبدالرحمن جزيرى مى گويد: «كراهت دارد كه بر روى قبر، قبه يا بنا ساخته شود.»

2 ـ امام نووى مى گويد: «بناى بر قبور اگر در ملك بانى باشد مكروه و اگر در مقبره اى باشد كه راه مردم است حرام است.»

3 ـ از مالك بن انس ـ رئيس مذهب مالكيه ـ نقل شده كه مى گفت: «كراهت دارم كه قبور، گچ مالى شده و بر آن، بنا شود... .»

4 ـ شافعى مى گويد: «دوست دارم كه روى قبر بنايى نشود و نيز گچ مالى نگردد، زيرا اين عمل زينت كارى است و قبر جاى اين امور نيست.»

5 ـ ابن حزم مى گويد: «اگر بر روى قبر بنا يا ستونى ساخته شود كراهت ندارد.»

6 ـ نووى بناى بر قبور را مكروه مى داند ولى مى گويد: «به ابوحنيفه نسبت داده شده كه كراهت ندارد.»

آن همه فتوا كه غالباً بر كراهت بود در صورتى است كه بنا بر قبر فرد عادى باشد، ولى اگر بنا بر قبر يكى از اولياى الهى باشد از اين كراهت مستثنا است.

عبد الغنى نابلسى در كتاب «الحديقة الندية» مى گويد: «حكم به كراهتِ روشن كردن چراغ در صورتى است كه فائده اى بر آن مترتب نباشد اما در صورتى كه فائده اى از قبيلِ... يا اين كه صاحب قبر از اولياى الهى باشد، يا عالمى از محققين باشد، به جهت تعظيم روح او روشن كردن چراغ بر سر قبرش اشكالى ندارد.»

ج ـ مراد از اجماع، سيره عملى مسلمين باشد از زمان وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله)تا اين زمان، كه
[(1)1ـ الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 421.

(2)2ـ شرح صحيح مسلم، نووى، ج 7، ص 27 كتاب الجنائر.

(3)3ـ مقالات الكوثرى، ص 247، به نقل از «المدونة الكبرى ج1 ص90».

(4)4ـ همان، به نقل از كتاب «الأمّ»، ج 1 ص246.

(5)5ـ المحلّى، ج 5، ص 133.

(6)6ـ المجموع، ج5، ص298.

(7)7ـ الحديقة الندية، ج 2، ص 630.

]

اين بر خلاف چيزى كه آن را به اثبات رسانديم; زيرا با مرورى بر تاريخ مسلمانان پى مى بريم كه مسئله بناى بر قبور از سيره و سنت هميشگى مسلمين بوده است.

5 ـ استدلال به برخى از احاديث

عمده استدلال وهابيون بر حرمت بناى بر قبور رواياتى است كه از طريق اهل سنت وارد شده ما به آنها اشاره كرده و جواب هر كدام را خواهيم داد:1 ـ حديث ابى الهياج

مسلم از يحيى بن يحيى و ابوبكر بن ابى شيبه و زهير بن حرب از وكيع از سفيان از حبيب بن ابى ثابت از ابىوائل از ابى الهيّاج اسدى نقل مى كند كه على بن ابى طالب(عليه السلام)فرمود: «تو را به مأموريّتى مى فرستم كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به آن فرستاد: اين كه هيچ تمثالى نيابى مگر آن كه محو كنى و هيچ قبر مشرفى نيابى مگر آن كه مساوى سازى.»

حديث از حيث سند و دلالت ضعيف است:الف ـ سند

چند نفر از رجال آن تضعيف شده اند:1 ـ وكيع بن جراح بن مليح رواسى كوفى كه در حق او تضعيفات زيادى رسيده است.

2 ـ سفيان بن سعيد بن مسروق ثورى كوفى كه ابن حجر و ذهبى او را متهم به تدليس در حديث كرده اند، يعنى حديثى را نسبت به كسى مى دهد كه او را نديده است.

3 ـ حبيب بن ابى ثابت قيس بن دينار كه او نيز به تدليس نسبت داده شده است.

[(1)1ـ صحيح مسلم، ج 3، ص 61، كتاب الجنائز.

(2)2ـ ر. ك. تهذيب التهذيب، ج 11، ص 123.

(3)3ـ همان، ج 4، ص 115.

(4)4ـ همان، ج 2، ص 179.
]

4 ـ ابووائل اسدى كه از منحرفين از امام على(عليه السلام) بوده است.(1) هم چنين از واليان عبيد الله بن زياد در كوفه بوده است، كسى كه ظلم و غارتگرى او بر احدى مخفى نيست.

5 ـ ابوالهياج كه در نقل حديث مشهور نيست، لذا سيوطى در حاشيه سنن نسايى مى گويد: «دركتب حديث غير از اين حديث از او نرسيده و كسى غير از ابن حبان او را توثيق نكرده و ابن حبّان كسى است كه مجهول ها را توثيق مى كند. عجلى هم او را توثيق كرده، كه دأبش زياده روى در توثيق تابعين است، به جهت خوشبينى كه نسبت به آنان دارد.»

ب ـ دلالت

حديث از حيث دلالت، اشكال هاى متعددى دارد:1 ـ از حيث متن و سند اضطراب دارد، زيرا در حديثى ابى الهياج مى گويد: «قال لى علىّ» و در حديثى ديگر ابىوائل مى گويد: «انّ علياً قال لابى الهياج» و در حديث ديگر چنين آمده است: «لأبعثنّك...». و مى دانيم كه اضطراب سند و متن موجب سقوط حديث از حجّيت و اعتبار است.

2 ـ حديث مربوط به هدم و خراب كردن قبور همه عالم نيست بلكه مورد خاصى بوده كه حضرت او را مأمور به آن كرده است. شايد برخى از قبور مشركين بوده كه مورد پرستش آنان قرار گرفته بوده است. وبر فرض كه مطلق قبور بوده چه ربطى به قبور اولياى الهى دارد كه به جهت توجه مردم به خدا از طريق آنان و اقامه شعائر الهى، بدون هيچ توجه شرك آلود به آنان بنا شده است.

3 ـ اهل لغت و عرف به اين نكته توجه كرده اند كه ماده تسويه در صورتى كه قرين مساوى با او ذكر نشود به معناى صاف كردن آن است فى نفسه. و اين حديث اين چنين است، زيرا در آن نيامده كه آن را مثلا با زمين مساوى كنيد، پس معناى آن اين است كه هر قبرى كه به مانند تَل ومثل كوهان شتر است او را صاف كن، زيرا در روايات آمده كه تمام
[
1ـ همان، ج 4، ص 362.

(2)2ـ ر. ك. زيارة القبور از علامه بدر الدين حوثى.

]

قبور شهدا همانند سنام و كوهان شتر بوده است.

4 ـ روايت، ربطى به بناى سقف، ديوار و وجوب خراب كردن آن ندارد.

5 ـ حديث مورد اعراض علما و مسلمين در طول تاريخ بوده كه اين اعراض سبب وهن روايت خواهد شد.

2 ـ حديث جابر

مسلم از ابوبكر بن ابى شيبه از حفص بن غياث از ابن جُريح از ابى الزبير از جابر نقل كرده كه فرمود: رسول خدا از گچ كارى در قبور و از اين كه بر روى قبور نشسته شود و از بناى بر قبور نهى نموده است.(2)به اين مضمون رواياتى ديگرى هم از طرق مختلف، نقل شده است. لكن در اين احاديث هم مجموعه اى از نقاط ضعف وجود دارد كه باعث مى شود از حجيت و اعتبار بيفتد:الف ـ در تمام احاديث جابر ابن جريح و ابوالزبير ـ باهم يا به تنهايى ـ وجود داردند ـ .

ابن حجر مى گويد: سؤال شد يحيى بن معين از حديث ابن جريح فرمود: تمام احاديثش ضعيف است.

از احمد بن حنبل نيز نقل شده كه درباره ابن جريح مى گويد: احاديث منكر نقل كرده است.(4)مالك بن انس در شأن او مى گويد: ابن جريح مانند كسى است كه در شب به دنبال جمع هيزم است. كنايه از اين كه هر نوع حديثى را نقل مى كند.

درباره ابوالزبير نيز تضعيفاتى وارد شده است: احمد بن حنبل از ايوب نقل مى كند كه ابوالزبير ضعيف الروايه است.

[(1)1ـ كنز العمال، ج 15، ص 736، حديث 42932.

2ـ صحيح مسلم، ج 3، ص 62.

(3)3ـ تهذيب التهذيب، ج 6، ص 406.

4ـ همان.

(5)5ـ همان، ج 6، ص 404.
]

شعبه مى گويد: ابوالزبير: نمازش را درست ادا نمى كرد. ونيز مى گويد: او اهل تهمت بود.

ابو حاتم رازى مى گويد: حديث او نوشته مى شود ولى به آن احتجاج نمى گردد.

ب ـ حديث از حيث متن شديداً اضطراب دارد، زيرا با تعبيرهاى گوناگون از جابر نقل شده است. در برخى از روايات از گچ كارى واعتماد بر قبر نهى شده و در بعضى، از گچ كارى و كتابت و بناى بر قبر و راه رفتن بر آن، و در پاره اى، تنها از كتابت بر آن و در برخى ديگر از نشستن و گچ كارى كردن و بناء و كتابت بر آن، و در برخى هم اضافه بر اينها زياده بر قبر وارد شده و روشن است كه اضطراب متن، روايت را از حجيت ساقط مى كند.

ج ـ بر فرض صحّت سند روايت و قطع نظر از اضطراب در متن، تنها دلالت بر نهى از بناى بر قبور دارد، ولى دلالت صريح بر حرمت ندارد، زيرا نهى بر دو قسم است: نهى كراهتى كه استعمال زيادى در كلام شارع دارد و نهى تحريمى. درست است كه اصل در نهى، حرمت است، ولى علما و فقها از اين نهى، كراهت فهميده اند، لذا مشاهده مى كنيم كه ترمذى در صحيح خود اين حديث را تحت عنوان: «كراهت بناء بر قبور» آورده است. و از اين رو شارح صحيح ابن ماجه، سندى از حاكم نيشابورى نقل مى كند كه احدى از مسلمين به اين نهى عمل نكرده است.

بر فرض استفاده كراهت از اين احاديث مى توان به سبب عناوين ديگر هم چون اقامه شعائر الهى و عناوين ديگر آن را از كراهت خارج كرده و داخل در استحباب نمود همانند لباس مشكى پوشيدن در سوك اولياى الهى خصوصاً عزاى امام حسين(عليه السلام).

حال با چند حديث اين چنينى آيا مى توان يك عمل را تحريم كرده و آن را شرك آلود دانست، وعمل كننده را نيز مشرك ناميد؟

3 ـ حديث ابى سعيد و ام سلمه

وهابيون به دو حديث ديگر نيز تمسك كرده اند: يكى از ابى سعيد خدرى كه
[(1)1ـ همان، ترجمه ابى الزبير.

]

فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نهى كرد از بناى بر قبور.(1) و ديگر از ام سلمه كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نهى كرد از بناى بر قبر و گچ كارى كردن قبر.

در ضعف سند حديث اول وجود وهب كه مجهول است، كافى است.

و در حديث دوم عبدالله بن لهيعه است كه ذهبى از ابن معين نقل كرده كه او ضعيف است و به احاديثش احتجاج نمى شود. هم چنين از يحيى بن سعيد نقل شده كه او ابن لهيعه را چيزى به حساب نمى آورده است.

6 ـ زمين بقيع موقوفه است

از جمله ادعاهايى كه وهابيون براى توجيه تخريب قبور ائمه بقيع دارند اين است كه: زمين بقيع موقوفه است و اين بناها مخالف با نظر واقف است، لذا بايد ولىّ امر مسلمين آنها را خراب كند. در جواب آنان مى گوييم:اوّلاً: در هيچ كتابى، حديثى يا تاريخى اشاره نشده كه زمين بقيع موقوفه است، خصوصاً آن كه زمين حجاز و مدينه چندان ارزشى نداشته كه بخواهد كسى آن را وقف نمايد.

ثانياً: بنا به نقل سمهودى بقعه اى كه در برگيرنده اجساد ائمه طاهرين در بقيع است خانه شخصى عقيل بن أبى طالب بوده است. لذا سمهودى مى گويد: «عباس بن عبدالمطلب كنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم در اوّل مقابر بنى هاشم در خانه عقيل دفن شد.»(3) حال با اين وضع مى توان به صرف ادعاى وقف، بناى قبور مطهر اولياى الهى را خراب نمود؟

/ 120