شيوه هاي جذب
يك افسر مسجد به نويسنده كتاب گفت: وقتي كه اليجاه محمد به هر سياه پوستي كه براي شنيدن سخنانش مي آمد يك دلار مي داد، بنابراين غير عادي نيست كه افراد بي كار با وعده هاي كار يا نوعي كمك مالي ترغيب به شركت در جلسات سخنراني شوند. حتى، به بعضي ها غذاي رايگان در رستوران مسجد مي دهند. با اين كه اليجاه محمد اين نوع جلب غير مستقيم را پسنديده نمي داند، وي همواره براي دستگيري از نيازمندان آمادگي دارد و ممكن است از اعضاي نهضت كه آينده خوبي در انتظار آنان است، براي صرف شام در منزل اليجاه محمد دعوت شود، واين افتخاري است كه به راستي اهميّت زيادي دارد. هرمسلماني وظيفه دارد تا از سياهان براي شركت در جلسات مسجد دعوت كند. تلاش منظمي به عمل مي آيد تا مردگان را در نزد اليجاه محمد نگه دارند؛ يعنى، سياه پوستان غير مسلمان با تعاليم اليجاه محمد آشنا شوند. يك چنين تلاشي براي كشاندن سياه پوستان به جلسات به (ماهي گيري گروهى) معروف است. عموماً، گروه هايي از پيروان، به مناطق شهريي كه در آن جا طبقات پايين زندگي مي كنند، مي روند و آنان را تشويق به شركت در جلسات به جاي اين كه وقت خود را در ميخانه ها بگذرانند مي كنند. يك عضو نوزده ساله نهضت شرح داد كه، چگونه از طريق يك برادر، از اسلام آگاه شد و ماهي اش صيد گرديد:در آغاز، تعاليم را از برادر شنيدم كه همكار من بود. او برايم تعريف كرد كه اليجاه محمد براي سياهان چه خدماتي را انجام مي دهد. به آن تعاليم گوش فرا دادم و نتوانستم آن را ناديده بگيرم و جزئي از آن شوم. برادري كه اين تعاليم را بازگو كرد، آدم بردباري است و قوياً به اليجاه محمد معتقد است.مي خواهم بگويم كه اين برادر بر حسب اتفاق مرا برگزيد. به مسجد اسلام رفتم و در مدت پنج دقيقه اي كه درآن جا بودم، به اسلام گرويدم و در مدت دو هفته به عضويت نهضت در آمدم. نخستين برداشت من از مسجد اين بود كه از آن جا خارج شوم و دست هر مرد و زن و كودك سياه پوست را بگيرم و در اولين فرصت به مسجد بياورم. هر وقت براي (صيد ماهى) به خيابان هاي شماره چهل و هفتم و شصت و سوم مي روم، همين احساس را دارم. به يك مست بر مي خورم، به او مي گويم كه به مسجد بيايد، او به ما مي گويد: (فقط يك بطري مشروب مي خواهم و وقت آمدن به مسجد را ندارم.) به خودم مي گويم كه تا اندازه اي كه مي دانم، او وقت زيادي دارد. احساس مي كنم مرده اي را به روي شانه هايم حمل مي كنم، اما نمي توانم او را وادار به اين كار كنم. او مي بايست در مسجد اسلام باشد. (13) .
13. مصاحبه.