نقاط مثبت سمينار
1. ايجاد راهپيمايي آرام در مركز شهر و دعوت مردم به اسلام و سمينار مذكور؛.2. سخنراني در ساختمان مركز شهر براي مردم شهر ديترويت؛.3. خوش بيني از اين كه آينده مسلمانان در آمريكا درخشان خواهد بود؛.4. روحيه خوب و مؤدّب بودن مسؤولان و شركت كنندگان در برگزاري سمينار؛.5. نظم و انضباط برنامه ها و سخنراني ها و سازماندهي خوب و مرتّب؛.6. داشتن يك سيستم امنيتي داخلي و خارجي بسيار خوب؛.7. تشويق در فروش نوارها و كتاب هاي رهبر خود، يعنى، آقاي امام وارث الدين محمد؛.8. داشتن بازار خوب كه شامل: ميزهاي كتاب، اجناس خوراكى، پوشاك و غيره بود؛.9. اين سمينار كه چهار روز به طول انجاميد و بيش از چهل كميته اصلي و فرعي از جمله: كميته خواهران، كميته نوجوانان، كميته پدران و پسران، كميته جوانانِ مجرد و غيره در آن تشكيل شد.نقاط منفي سمينار
1. بي اطّلاعي از احكام طهارت؛.2. برگزاري مراسم رقص براي نوجوانان دختر و پسر زير يازده سال با يكديگر؛.3. نفوذ بيش از حد فرهنگ آمريكايي در رفتار شركت كنندگان؛.4. جدايي سياست از مذهب بويژه در سخنراني هاي رهبر اين سازمان؛.5. در طول اين سمينار هيچ صحبتي درباره مسائل سياسي و يا جناياتي كه بر سر مسلمانان در بوسني هرزه گوين، فلسطين اشغالى، كشمير و غيره به ميان نيامد.نظر كلي
مسلمانان سياه پوست آمريكايي بر خلاف مسلمانان مهاجر، به مسلماني خويش افتخار مي كنند و هيچ وحشتي از ابراز علاقه خود به اسلام ندارند و براي كسب شغل، كار و غيره حاضر نيستند به راحتي از اظهار مسلمان بودنشان صرف نظر كنند. افرادي هستند داراي پتانسيل و از آن جايي كه تشنه اسلامند، در خصوص مسائل ديني از هر كينه و بغض شخصي به دوراند. از اين رو، زمينه مناسبي براي تبليغ هستند. اگر نكات منفي در عملكردهاي آنان وجود دارد بيش تر به دليل ندانستن آنان است، نه به سبب غرض ورزي شان، لذا دعوت برخي رهبران رسمي اين سازمان و سازمان هاي مشابه، بي تأثير در ارتباط نزديك و نهايتاً تأثير گذاري بر آنان نيست. لازم به تذكر است كه اين سازمان، سازمان گروه توده مسلمانان آمريكا بوده و از سوي دولت آمريكا نيز شناخته است. ضمناً در مراسم رسمي از قبيل مراسم افتتاحيه سالانه مجلس كه از رهبران گروه هاي مذهبي دعوت به عمل مي آيد، وارث الدين محمد، رهبر نهضت مسلمانان آمريكا - كه از مدعوّين هميشگي اين مراسم است - گاهي سخنران مراسم افتتاحيه نيز بوده اند.دار الاسلام
برخي از پژوهشگران، از جمله (ايوان حداد) دار الاسلام را بزرگ ترين و مهم ترين سازمان مسلمانان سني و بومي آمريكا مي دانند. اين سازمان در دهه 1960 توانست تعداد زيادي را به خود جلب كند و با رشد سريع و چشمگير به عنوان يكي از مهم ترين سازمان هاي اسلامي در اين كشور مطرح شود. تشكيلات و تقسيم بندي اين سازمان با ديگر سازمان هاي اسلامي آمريكا فرق داشت. رهبر اين سازمان شخصي به نام (امام يحيي عبدالكريم) بود كه لقب اميرالمؤمنين را نيز به او داده بودند. در سازمان مذكور، بخش هايي چون: دفاعى، آموزشى، مالى، امور خارجى، خدمات اجتماعى، مساجد و مانند اينها به وجود آمد تا خدمات مورد نياز جامعه اسلامي و طرفداران آن سازمان را برآورده كند. اين سازمان حوزه فعاليت خود را باشتاب هر چه بيش تر در سراسر آمريكا گسترش داد تا جايي كه تنها در منطقه نيويورك نزديك به بيست مسجد احداث نمود و حتي دامنه اقدامات تبليغي خود را به كانادا نيز كشانيد. در واقع دارالاسلام نيز همانند ديگر جنبش هاي سياه پوستان دهه 1960 يك حركت مبارزاتي بود كه گاه و بي گاه با اقدامات خشونت آميز همراه مي شد.البته روند حركت دارالاسلام به صورت اوّليّه تا اوايل دهه 1980 ادامه يافت؛ ولي پس از آن به سبب تحولاتي كه صورت گرفت، اين سازمان نيز همانند بسياري از سازمان هاي مذهبي يا سياسي - ايدئولوژيكي دستخوش تغييرات دگرگون كننده و از آن جمله تجزيه دروني گرديد.برخي از محققان يك روحاني صوفي مسلك پاكستاني به نام (جيلانى) را عامل بروز تجزيه دروني دار الاسلام بر شمردند، بدين صورت كه اين شيخِ صوفي مسلك، در اوايل دهه 1980 وارد نيويورك شد و در يكي از مساجد متعلق به دارالاسلام شروع به تدريس و آموزش مسلمانان كرد. تدريجاً شماري از مسلمانان با علاقه و جدّيت آموزش هاي او را دنبال كرده و گرد او جمع شدند و پس از مدت كوتاهي آوازه دانش، كرامات و معجزات وي فراگير شد تا جايي كه از ديگر نقاط آمريكا براي شنيدن سخنان وي به نيويورك مي آمدند. كار به جايي رسيد كه گروه زيادي از شيفتگان مكتب اين شيخ صوفى، رهبر اوّلّيه دار الاسلام؛ يعنى، امام يحيي عبدالكريم را رها كرده و خواهان انتقال مقام رهبري به (جيلانى) شدند. همين امر سبب شد كه گروه طرفدار جيلاني از جريان اصلي سازمان جدا شده و گروه جديدي به نام (فقرا) را تشكيل دهند و كساني كه به امام يحيي وفادار ماندند تدريجاً تجزيه شده و به ديگر سازمان هاي موجود اسلامي پيوستند. (25) .25. GUTBI MAHDI AHMAD, P. 20.