شخصيتي از جورجيا - اسلام و مسلمانان در آمریکا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام و مسلمانان در آمریکا - نسخه متنی

محمود خدا قلی پور، فهیمه وزیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شخصيتي از جورجيا

اليجاه محمد هفتمين فرزند از يك خانواده دوازده نفري است،فرزند يك كشيش باپتيست است كه، در دهم اكتبر 1897 در يك مزرعه استيجاري در (ساندرزويل) (51) در ايالت جورجيا، زاده شد، اندك زماني در آتلانتا زندگي كرد. در 22 سالگي با (كلارا اوانس) (52) در (كوردل) (53) واقع در جورجيا، در تاريخ هفتم مارس 1919 ازدواج كرد. به سال 1933 به اتفاق همسر و دو فرزندش در پي تحمل تبعيضات شديد، رنج ها و دشواري هاي چندين ساله موجود در ايالت جورجيا به ديترويت آمد. (54) درباره اوايل زندگي وى، اطلاعات كمي در دست است. شخص اليجاه محمد به نويسنده كتاب گفته است كه، پيش از آمدن به ديترويت به عنوان پادوي مزرعه، كارگر راه آهن، كارگر كارخانه توليد اره و كارخانه آجرسازى، كار مي كرد. (55) در فاصله سال هاي 1929 - 1931 در كارخانه شورلت در ديترويت كار مي كرد و گزارش شده كه از سال 1929 به دليل وضع بدمالى، ناچار به دريافت اعانه شد. علاوه بر اينها، مي گويند: او مدتي محصولات شركت لبنيات سازي در شيكاگو را توزيع مي كرده است. (56)


اندك زماني نيز وظايف يك روحاني غسل تعميد دهنده را عهده دار بوده است. تا اين كه با (فرد) در ديترويت آشنا شد و معاونت او را به دست آورد. در فاصله سال هاي 1935 - 1941 در واشنگتن دى.سى. كار مي كرد. سال هاي 1941 - 1946 را در زندان بسر برد و پس از آزادي در شيكاگو زندگي مي كند. اليجاه محمد داراي جثه كوچك (160 سانتي متر قد) و چهره اي روشن است. او را شخصي توصيف كرده اند كه ممكن است از نژاد شرقي باشد. (57) او با اين كه جسماً ضعيف به نظر مي رسد، ولي از سلامتي كامل برخوردار است. در زمستان سال 1959 به علت بالا رفتن فشار خونش، مدت كوتاهي به بستر بيماري افتاد. (58) اليجاه محمد اذعان مي دارد كه از تحصيلات كمي برخوردار است و اين واقعيت كه اوتا كلاس پنجم درس خوانده است را تأييد مي كند. (59) او به خانواده اش علاقه مند است. همسر او، خواهر كلارا كه در هفتم نوامبر 1899 به دنياآمده است، به آرامي حرف مي زند. زني هوشمند است. معمولاً هنگامي كه شوهرش به خاطرات سي سال پيش خود اشاره مي كند، به ياري اش مي آيد. اعضاي نهضت، خواهر كلارا را به عنوان اصل و منشأ واقعى، ستايش مي كنند، به اين معنا كه حضور كلارا محمد را برابر با آرمان والاي مسلمانان مي دانند، وي قسمت اعظم عمرش را با كدبانوگري گذرانده است. اليجاه محمد و همسرش شش پسر و دو دختر و 27 نوه دارندكه جملگي عضو جنبش هستند. پنج تن از پسرها ازدواج كرده اند كه چهار نفرشان مؤسّسات وابسته به مسجد را اداره مي كنند. يكي از پسران اليجاه محمد به نام (والاس دلاني محمد) روحاني و مسؤول مسجد است. وي پيش از آن كه وظايف كامل روحاني را در مسجد فيلادلفيا عهده دار شود، در دانشگاه اسلام زبان عربي تدريس مي كرد. پسر ديگرش موسوم به (اليجاه محمد كوچك) معاونت رياست عاليه مسجد شيكاگو را به عهده دارد.


كوچك ترين پسرش (اكبر) در حوزه علميه دانشگاه الازهر قاهره تحصيل مي كند. هر دو دختر (اليجاه محمد و همسرش) ازدواج كرده اند. يكي از دخترها، رياست عاليه سازمان زنان مسلمان در شيكاگو را عهده دار است و ديگري كه به نام خواهر (انل) شهرت دارد، همسر ريموند شريف يكي از رهبران جنبش است و پنج فرزند دارد.

اليجاه محمد در يك عمارت مبله و بزرگ زندگي مي كرد كه داراي هيجده اتاق است و در يكي از بخش هاي بسيار آبرومند هايدپارك شيكاگو قرار دارد. دفتر كارش، به غير از دانشگاه اسلام، در اين ساختمان و در طبقات دوم و سوم واقع است. در زيرزمين ساختمان، اتاق هاي پذيرايي اضافي وجود دارد. (هربرت) يكي از پسران اليجاه محمد در ساختمان مجاور اين عمارت زندگي مي كند. اليجاه محمد داراي بيش از پنج منشي و چهار خدمتكار زن است كه خانه اش را اداره مي كنند و مسؤوليت پخت و پز را به عهده دارند. اليجاه محمد مانند بيش تر پيروانش در روز فقط يك بار غذا مي خورد، كه معمولاً غذا خوردنش با اعضاي خانواده و مهمانان است. سه اتومبيل او، يعنى، يك كاديلاك زرد رنگ مدل 1956، كاديلاك آبي رنگ مدل 1959 و لينكلن سياه رنگ مدل 1959 بيش تر از سوي منشي ها و كاركنان جنبش براي انجام امور سازماني مورد استفاده قرار مي گيرد. (60) .



51. CLARA EYANS.

52. CORDELE.

53. اليجاه محمد، ص 2.

54. از يك مصاحبه، در ماكون جورجيا، به خدمت شركت راه آهن جنوب و شركت آجرسازى چروكى در آمد و در آن جا يك سركارگر خط واگن و آجر ساز بود.

55. يك خبر دهنده موضوع را به نويسنده گزارش كرد.

56. روحانى مالكوم ايكس درباره اليجاه محمد در اولين شب جلسه كنوانسيون سال 1960 سخن مى گويد، و از او به عنوان مرد سياه كوچك ياد مى كند. پس از ورود اليجاه محمد يك دختر به نويسنده گفت: به چشم هاى خود اعتماد ندارم؛ زيرا منتظر بودم تا يك سياه پوست واقعى را ببينم. اما چه كسى وارد شد يك چينى. او شباهت زيادى به شرقى ها دارد.

57. نويسنده يك شب كه اليجاه محمد طبق دستور پزشك استراحت كرده بود، به عيادتش رفت؛ اما وى براى پُست كردن يك نامه از خانه خارج شد، سپس آمد و نشست و با ميهمان خود به صحبت پرداخت. او گفت: پزشكان واقعاً از دستشان كار زيادى ساخته نيست و وى به اللّه ايمان دارد

58. يكى از روحانيان نهضت گفته است كه، وى (اليجاه محمد) تا سال سوم و ديگران گفته اند كه، تا سال هشتم مدرسه را تمام كرده است. صرف نظر از اين كه كداميك حقيقت دارد، اليجاه محمد از اين موضوع ناراحت نيست. برعكس اين حقيقت كه تحصيلات اندكى داشته جزئى از تفضل وى به شمار مى آيد؛ زيرا تحصيلات متعارفى او را فاسد نكرد، اين موضوع مايه اميد و منبع الهام پيروانش مى باشد. موانع نخستين براى آنان اهميت زيادى ندارد.

59. گفته مى شود كه اتومبيل لينكلن اليجاه محمد در اواخر سال 1959 از سوى پيروانش در مسجد شيكاگو، به جاى اتومبيل كرايسلر امپربال داده شد. نويسنده توسط يكى از منشى هاى اليجاه محمد آگاه شد كه تقريباً به مدت يك سال، از پذيرفتن هديه يك اتومبيل خوددارى كرد تا اين كه پيروانش پول كافى براى خريدارى دو قطعه زمين جهت مركز اسلامى فراهم كردند. منشى مزبور با شتاب افزود كه تغيير اتومبيل ها از نقطه نظر حيثيت آقاى محمد مطلوب بود. نويسنده در نخستين ديدار اليجاه محمد با پيروانش در شيكاگو پس از بازگشت وى از سفر خاورميانه و آفريقا، حضور داشت. در اين ديدار، اليجاه محمد به پيروانش گفت كه، پس از مشاهده اين كه چگونه آفريقاييان با پشتكار براى خود و اسلاف خويش تلاش مى كنند، احساس كرد كه گويى هر كاديلاك متعلق به يك سياه پوست را بايستى بدور بياندازد وى از مسلمانان خواست كه ديگر اتومبيل جديدى از آن نوع را ندهند.

60. مصاحبه با اليجاه محمد.

/ 233