اسلام و مسلمانان در آمریکا نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
(تيموتي ارل گارت) (22) چهارده سال دارد و پدر و مادرش در نهضت عضو هستند، آرزو دارد كه داروساز شود. پدرش دكوراتور داخلي است و مادرش در شركت اشپيگل كار مي كند. تيموتي به نويسنده كتاب گفت كه، پدر و مادرش تا كنون پول كافي براي رفتن وي به دانشكده فراهم كرده اند.اگر چه دامنه اين تحقيق محدود بود، اما تفاوت بارز بين آمال دختران و پسران را نشان داد. بيش تر پسران، آرزو داشتند كه، به دانشگاه بروند در حالي كه اين علاقه، تنها در چند دختر وجود داشت. به هر حال، آنچه كه نويسنده را تحت تأثير قرار داد، ارتباط ميان هدف هاي شغلي آنان و امكاناتي بود كه فكر مي كردند براي آنها در نهضت موجود است. تحصيل در رشته پزشكى، مورد توجه زياد بود؛ چون يكي از طرح هاي نهضت، احداث يك بيمارستان است. همچنين علاقه به آموزش فني در بين پسران، علاقه به كار منشي گري در بين دخترها وجود داشت. كار در دبيرخانه اليجاه محمد از اعتبار ويژه اي برخوردار است. گو اين كه مسلمانان در زندگي خصوصي خود، متوجه ادراك دقيق امكاناتي هستند كه مي تواند به روي آنان باز باشد، اما اغلب پدران و مادران مسلمان، آرزو داشتند كه فرزندانشان به دانشگاه بروند.از چند نفر افراد پا به سن گذارده، پرسيده شد كه آرزو دارند پسر يا دخترشان در آينده چه شغلي داشته باشد، پاسخ آنان در زير مي آيد:خواهر (ميلدرد) (23) مي گويد:اجازه بدهيد درباره پسرم با شما سخن بگويم. دلم مي خواهدكه مسلمان خوبي باشد و پزشك شود، اما اول بايد مسلمان شايسته اي باشد.برادر (توماس جونز) (24) مي گويد:دلم مي خواهد بچه هايم در دانشگاه اسلام آموزگار شوند. آنان را آماده سازم تا بتوانند خدمت بهتري به ملت اسلام و اليجاه محمد بنمايند. بدون شك اميدوارم كه آنان به دانشكده بروند و از هر تلاش براي اين كار دريغ نمي كنم.برادر (كريم الله) مي گويد:دلم مي خواهد پسرم عثمان، آموزگار اسلام (روحانى) شود. آرزويم اين است كه فرزندانم مؤمن به الله واسلام باشند. اميدوارم فرزند ديگرم قاسم را به دانشگاه و نيز به دانشگاه الازهر بفرستم.برادر (دونالد دهم) (25) مي گويد:دلم مي خواهد چيزي شوند كه دلشان مي خواهد، مادامي كه آن را به شيوه درست انجام دهند يك دكتر، وكيل دادگستري و غيره. منظورم از راه درست، اين است كه خوب تحصيل كنند. آن را در خدمت همنژادان خويش به كار برند، نه سفيد پوستان.خواهر (الاين) دهم (26) مي گويد:دلم مي خواهد فرزندانم مسلمان خوبي باشند، به بزرگسالان احترام بگذارند. آنان را آزاد مي گذارم تا دنبال هر حرفه اي كه دوست دارند بروند. خوش نمي آيد كه كسي به من بگويد چه كاري را انتخاب كنم. نمي خواهم براي شغل فرزندان خود، تصميم بگيرم.برادر (جان.و) (27) مي گويد:اصولاً مي خواهم مسلمان خوبي باشد و با استفاده از فرصت هاي فراهم شده، رشته اي را برگزيند كه بتواند به پيشرفت و اعتلاي اسلام خدمت كند.در بين بزرگسالان، نوسان انتخاب شغل گسترده تر بود، ولي تكيه براين بود كه فرزندانشان در درجه اول مسلمان خوبي باشند و از تحصيل خود، براي پيشرفت اسلام استفاده كنند.