اسلام و مسلمانان در آمریکا نسخه متنی

رهبر يكي از گروه هايي كه از ملت اسلام منشعب شده، و در ساحل غربى، معبدي با نام قديم ملت اسلام بر پا نموده است، مي گويد: نامِ ملت اسلام، قوياً اتحاد برانگيز بود.

پيش از تأسيس ملت اسلام يك سياه پوست، به تنهايى، در زندگي پر درد خود احساس ضعف مي كرد. او در ملت اسلام آگاهي هاي تازه و تجربيات مشتركي به دست مي آورد. او خود را به عنوان بخشي از جامعه اي تازه با مشخصه اي مشترك و تغيير ناپذير مي ديد. اعتقادات مشتركي كه اعضاي ملت اسلام داشتند، باعث به وجود آمدن احساس قدرت شده بود؛ چرا كه ديگر شخص سياه به صورت فردي با جهان بيرون رو به رو نمي شد، بلكه برادران و خواهراني داشت كه در اعتقاد، هدف وتعهدات با او شريك بودند.

يكي از جالب ترين انتقاداتي كه درباره تغييرات و اضافات فلسفه اليجاه محمد، مطرح شد، از سوي مسيحياني بود كه مسيحيت را طرد واسلام را تحت رهبري اليجاه محمد پذيرفته بودند. آنان مي گفتند: اگر تنها چيزي كه آنان مي خواستند، روحانيتِ صرف بود، آنان مي توانستند مسيحي بمانند.

حتي مسيحياني كه حاضر به ترك مسيحيت براي اسلام نبودند، از اهداف وسيع ملت اسلام حمايت مي كردند؛ چرا كه از سخنان و فعاليت هاي اليجاه محمد معلوم بود كه ملت اسلام در آخرين مرحله، تمام سياه پوستان آمريكا را در بر مي گيرد.

آنان براي اثبات نقطه نظرهاي خود توجه شان را به اين واقعيت كه مؤسّسات تجاريي كه زير نظر اليجاه محمد اداره مي شدند، تنها براي مسلمانان نبودند و سياهان غيرمسلمان نيز حق استفاده ازآنها را داشتند، جلب مي كنند. دردناك ترين شكايت از تغييرات جديد در ملت اسلام از سوي هزاران مرد و زني بود كه زماني در مؤسّسات تجارتي ملت اسلام مشغول به كار بودند. به عقيده اين عده، در كشوري كه به سرعت دارد مردم را به مسلخ بي كاري مي فرستد، عدم استمرار فعاليت هاي تجاري ملت اسلام اخم و ترش رويي تمام خانواده هاي سياه در آمريكا را به همراه دارد. همان گونه كه يك كارمند سابق شركت بين المللي اسلام مي گفت: هيچ چيز بدي در خصوص عمل به اسلام ارتدوكس وجود ندارد؛ ولي تحت قوانين جديد، تنها قسمتي از منافع جامعه سياه پوستان و بويژه مسلمانان پايمال مي گردد. چيزي كه ما مي خواهيم مسكن بهتر، غذاي بيش تر، لباس، امنيت و آرامش ذهن است تا بتوانيم به فرزندان خود ياد بدهيم كه رفتار و اخلاق خوب چيست. يك مرد سياه پوست به شخصه، سرمايه اي براي تجارت به هيچ صورتش را دارا نيست. حالا تلاش هاي دست جمعي اليجاه محمد و احساس خود ياريي كه به وسيله او پايه گذاري شد، دارد به نام اسلام ارتدوكس از بين مي رود. اين سودي است كه به مسلمانان و سياهان ديگر نمي رسد.

احساسي ترين انتقادي كه برضد رهبري جديد صورت مي گيرد از سوي عموم مسلمانان سياه آمريكا است كه نه از تغييرات جديد خشنودند و نه از ترك نام سياه مسلمان كه براي آنان ريشه عقيدتي دارد به جاي بلاليان راضي هستند. آنان مي گويند: اسم ها نه تنها به مردم مي گويند كه آنان چه كساني هستند، بلكه نيز به آنان مي گويند كه از كجا آمده اند. نام ها همچنين از تاريخ و فرهنگ سخن مي گويند و نشان دهنده ماهيّت دارندگان آنها هستند. بسياري از مسلمانان معتقدند كه، طرد نام سياه مسلمان از هويّت آنان هر چه بيش تر مي كاهد و آنان را به ناكجا آباد بي نشاني مي فرستد.

سياه پوستي مي گفت: يك مرد با يك اسم زنانه، ممكن است بي اختيار، رفتار تهاجمي و مردانه اش را فراموش كند. همچنين يك اسم خنده دار و بي معنا مي تواند بردارنده آن، اثر نامطلوبي بگذارد. مسماي به چنين نامي ممكن است احساس جهت مندي و هدف گرايي خود را از دست بدهد. اين در حالي است كه اگر او نامي مناسب و با معنا داشته باشد شايد اين اتفاق نيفتد.

از آغاز روي كار آمدن والاس محمد تاكنون گروه هاي بسياري از سازمان كه زماني ملت اسلام نام داشت جدا شده اند، در حالي كه بدنه اصلي اين سازمان، تحت رهبري والاس محمد هر روز قوي تر مي شود و وجهه بيش تري پيدا مي كند.