رنج، درمان و رستگارى در نظر بودا
شيوه اى را كه بودا در ارائه ى تجليات دانايى خويش به كار مى گيرد متأثر از شيوه هاى درمانى در علم پزشكى آن زمان «هند» مى باشد. علم پزشكى آن زمان در 4 مرحله: «شناخت»، «منشأ»، «درمان پذيرى يا درمان ناپذيرى» و «راه درمان» به درمان مى پرداخت.اولين حقيقت در تقسيم بندى آگاهى، وجود رنج است. رنج به عنوان يك اصل در آيين بودا شناخته شده است;اصلى كه مى تواند عامل رستگارى شود. رستگارى بايد از حالتى پيش آيد كه سبب اعتراض باشد. حالتى بايد باشد كه معترضى بوجود بيايد و معترض بايد حالت را بشناسد تا در تلاش و تكاپوى رهايى آن موفق گردد. اين اصل را بعضى از محققين با عنوان رنج نمى پسندند و بر اين اعتقادند كه واژه ى «دوك» به سختى قابل ترجمه مى باشد. بر اين اساس شايد مفاهيم: نقص، كشمكش، خلأ، بى پايگى و پايدارى بر تعريف دوك كمكى باشد.بودا: «خطاست كه در برابر رنج ناشكيبا باشيم. ناشكيبايى و بى قرارى رنج را از ميان نمى برد. بايد رنج را بفهميم و بفهميم كه چگونه پيدا مى شود و چگونه مى توانيم آن را محدود ساخته، با شكيب و خرد و قاطعيت و انرژى در اين جهان كار كنيم». (1) بودا پس از طرح اولين حقيقت به حقيقت منشأ و علت مى پردازد. ميل و تقاضا را مهم ترين عامل پيدايش رنج معرفى مى كند. چه اميال حسى و ظاهرى، چه اميال معنوى و باطنى. طلب خوب ديدن، خوب شنيدن، خوب گفتن، خوب خوردن و خوب بوييدن براى لذت بردن، اگر اجابت نگردد رنجورى است. نيز اگر تصوير مستحق مقام، ثروت، شهرت، دوستى، مهر و عطوفت به واقعيت نرسند باز رنجورى است.
1- راهول، والپولا، بوديسم، (ترجمه ى قاسم خاتمى)، كتابخانه طهورى، 1353 ش، ص ص 48 و 49 .