پايان تاريخ و واپسين انسان .... - بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت - جلد 2

پدید آورندگان: ابراهیم آودیچ، مهدی رستم نژاد، حجت کشفی، رینان ارون رونگسای، سیدصاق سیدنژاد، معروف عبدالمجید، سیدمجتبی آقایی، علی اسلامی، محمدهادی معرفت، ابراهیم رمضانیان، محترم شکریان، عباس پسندیده، محمد نقی زاده، محمدهادی یوسفی غروی، سید اصغر جعفری، لیلی حافظیان، محمد مطیع الرحمن، صلاح علی الکامل، غلامحسین احمدی، فرج الله هدایت نیا، محمد مددپور؛ مترجمان: مرصاد حاج آلیچ، محمدعلی سوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پايان تاريخ و واپسين انسان
....

مقدمه

پايان تاريخ غرب و يكسان سازى جهانى

پايان تاريخ و واپسين انسان در قلمرو تئورى هاى
مدرن غربى و نظريه ى ولايى شيعى

محمد مددپور

«اشپينگلر» فيلسوف تاريخ معاصر آلمانى در فلسفه ى تاريخ ادوارى خويش پس از چهارصد سال سير انديشه ى ترقى از انحطاط(1) تمدن غربى سخن مى گويد و از اين جا حكايت از پايان تمدن و تاريخ غربى البته بسيارى از هوشمندان غربى دريافته اند كه سخن اشپينگلر بيشتر بار سياسى و هشدار به اروپايى ها و بخصوص آلمانى ها دارد و هنوز مى توان با چالش ها و ابداعاتى در برابر تمدن روسى كه به اعتقاد اشپينگلر در عصر بلوغ و شكوفايى است قد علم كرد و موفق به رهايى از وضع موجود گرديد.(2) عميق تر از اشپينگلر متفكرانى بوده اند كه ضمن اعلام پايان دوره اى از تاريخ غرب، از آغاز عصرى نو و دوران كودكى و بازگشت جاويدان همان روح انسانى سخن گفته اند كه در آن جهان از ايلغار و جنگ رهايى پيدا مى كند و با زمين و زمان صلح مى نمايد.(3) «نيچه» بر خلاف مشهور از اين نگاه برخوردار است. در عصر بحران معنوى غرب بسيارى از متفكران پست مدرن غربى مانند: «هميدگر» و «گادامر فوكو» از رهايى سخن گفته اند كه بيشتر به نحوى نگاه معنوى فارغ از واقعيت جهان انضمامى شرقى در كار بوده است.

اما اكنون كه همه ى تمدن هاى جهانى در منجلاب تمدن مدرن و روح مدرنيته غرق مى شوند و هويت هاى شرقى در حال اضمحلال در برابر فرهنگ يكسان ساز جهانى و اقتصاد قدرتمند و بى رحم بورژوازى جهانى است، بسيارى روشن فكران منفعل شرقى به تنها چيزى كه نمى انديشند، احيا و بازسازى تمدن و فرهنگ شرقى در برابر فرهنگ غربى است. براى آن ها حتى وجود تمدن شرقى و غربى بىوجه است. اساساً تمدن تنها يك تمدن است و آن هم تمدن مدرن و غالب غربى است. ما فقط از آن ها عقب مانده ايم و آموزه هاى كهن و سنّتى، ما را از قافله ى تمدن دور كرده است، بايد با كار و كوشش و زحمت به اين قافله نزديك شد و به تاريخ غرب پيوست در قله و رأس اين قافله قرار گرفت چنان كه ژاپن، چين و كره به اين نقطه رسيده يا در حال رسيدن اند.

1- Decline .

2- در بالا آراى اسوالد اشپينگلر رجوع شود به:

3ـفردريش نيچه،چنين گفت.ر.ك:زردتشت،(ترجمه ى حميد نيرنورى)،كتابهاى سيمرغ، تهران، 1351 ش، ص ص 37 ـ 39.

ـ نويسنده ى مقاله، محقق و داراى مدرك دكتراى فلسفه مى باشد .

/ 598