گسست در تئورى پايان تاريخ
اما اين نظريه ى ساده انديشانه دوام نياورد. چالش هاى نفسانى از يكسو با خيزش جريان هاى ناسيوناليسم افراطى و كوشش هاى معنوى با خيزش جريان هاى معنويت طلب و انقلاب اسلامى خواب راحت و فرعونى ليبرال هاى دموكراسى را بر هم زد. البته چالش هاى نفسانى ناشى از بنيادهاى فرهنگ رنسانسى كه با اومانيسم و ليبراليسم جمعى و ناسيوناليسم قرن نوزده مناسبت داشت، در برابر نفسى فزون خواه تر و منطقى تر ليبرال دموكراسى دچار بحران بقا خواهد شد. چنان كه صرب هاى افراطى گرفتار آن شدند و ژاپن، بوسنى، كوزوو، افغانستان، سرزمين هاى اشغالى فلسطين و ... به صورت مستعمره هاى مدرن دموكراسى ليبرال اتحاديه ى اروپا و امريكا در آمدند. بطورى كه بدون اجازه ى اشغال گران جديد، كمترين استقلال ندارند.اما خطر اساسى در دو ناحيه وجود دارد: خيزش نهضت هاى معنوى در غرب و انقلاب اسلامى در شرق كه طبيعتاً محرّك احساسات جهادى حق طلبانه ى مردم مسلمان از جمله فلسطينيان و اعراب نيز خواهد بود.