بخش دوم : نظريه هاى نجات و باورداشت امام مهدى (عج) (مهدويّت)
1- 2- كليات
نگرش نجات، نزد افرادى كه درباره ى رستگارى انسان حسّاسند شناخته شده است. در مباحث كلامى اديان، مشاهده مى گردد كه هر دينى از نجات نهايى بشر دم مى زند، اگر چه آن ها داراى رهيافت هاى گوناگونى هستند. جامعه شناسان صاحب چند مكتب فكرى در اين زمينه اند. از اواخر قرن نوزده، «سوسياليست ها» با شعار رهايى محرومان به صحنه آمدند. هم اينك جهان، با عنوان مردم سالارى، زير سلطه ى «سرمايه دارى» است. هر دو پديدار برآمده از مكتب انديشگى آزادى خواهى هستند. چند نِحله ى فكرى ديگر نيز وجود دارد.اما «سرنوشت بشر چيست»؟ غير از اسلام هيچ يك از آن مكتب هاى فكرى، انسان را به سوى فلاح يا رستگارى رهبرى نمى كند. امّا تمام انسان ها، در انتظار آن روز نهايى اند كه با ره آورد رهايى براى بشر، خواهد آمد. در اين جا مرورى اجمالى بر اين جنبه، به همراه بررسى نظريه هايى در اين خصوص، به طور خلاصه ارائه مى شود.«شهيد آيت الله بهشتى»، اين موضوع را چنين تحليل مى كند:امروز در نظر دارم يكى از مسائل فكرى زمانمان را ... مطرح كنم، و آن مسأله ليبراليسم است ...ليبراليسم يعنى آن طرز تفكرى كه بر پايه آزادى فردى انسان بنا شده، اساس اين مكتب اين است كه فرد انسان موجودى است آزاد، مى تواند خواسته ها و تمنّياتش را بشناسد و مى تواند در راه رسيدن به اين خواسته ها و تمنيات تلاش كند و به آن ها برسد و رشد انسان چه از نظر شخصى و شخصيتى، و چه از نظر اجتماعى به اين است كه به او، يعنى به فرد انسان آزادى بدهيم، به او بگوييم آن طور كه دلت مى خواهد حركت كن. ليبراليسم بر اين اساس، شاخه اى و نهالى است روئيده از يك زمينه ديگر، و آن «راسيوناليسم» است «راسيوناليسم» يعنى اصالت فرد، بر اين پايه است كه انسان، با خرد خويشتن مى تواند آنچه را لازم دارد بشناسد، عقل انسان براى راهبرى و راهنمايى او كافى است... بر اين گمان است كه انسان داراى عقليّتى تمام عيار و كافى است، و با اين عقليت، ديگر نيازى به حاكميت دين و مذهب و قانونى و رأى قانونى كه آدم با عقل و خردش مى يابد و وضع مى كند ندارد، به عبارت ديگر، براى راهبرى و هدايت انسان، همان پيامبر باطن يعنى عقل كافى است و حتى نيازى به پيامبران و برخورداران از وحى الهى نيست.