بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
نعمانى، آشفتگى حاكم بر توده ى شيعه را چنين توصيف مى كند:اكثر شيعه از جانشين [ امام ] حسن [ عسكرى ] مى پرسيدند: وى كجاست؟ چگونه ممكن است چنين امرى اتفاق افتد؟ تا چه مدت وى غايب خواهد ماند؟ با توجه به اين كه وى هم اينك حدود 73 سال دارد، چه مدت ديگر خواهد زيست؟ برخى از ايشان بر اين باور بودند كه وى از دنيا رفته است. گروه هاى ديگرى ولادتش يا حتى وجودش را انكار مى كردند. و نيز به استهزاى معتقدين به [ وجود ] امام مى پرداختند. بعضى صرفاً پذيرش امتداد دوره ى غيبت امام را دشوار مى يافتند و نمى توانستند تصور كنند اين در قدرت خداست كه عمر ولى اش را طولانى گرداند تا زمينه ى ظهور وى را در آينده فراهم سازد. طبق نظر نعمانى عمده ى اين گروه ها از اعتقادشان به امام غايب دست كشيدند. كسانى كه باور استوارشان به امامت را حفظ كردند اقليتى از جمع راويان، نظير «ابن قبه» و نيز خود «نعمانى» بودند كه عقيده شان را بر روايت هاى امامان مبتنى ساخته بودند.برخى از عالمان در حيرت افزايىِ توده ى شيعه نسبت به غيبت كبراى امام دوازدهم سهيم بودند.
چند نظر كه حدود بيست سال بعد از آغاز دوره ى غيبت كبرى (حدود سال 352 هـ . ق .)(1) مطرح شد حاكى از اين است كه سردرگمى و يأس نسبت به رجعت امام دوازدهم شيعيان، وجهه ى غالب مجامع شيعى گرديد. به علاوه هجوم گسترده به [باور] غيبت امام دوازدهم توسط افرادى از معتزله مانند: «ابوالقاسم بلخى» و زيدى هايى مانند: «ابو زيد علوى» و «صاحب بن عبّاد» بر اين پريشانى در ميان جمهور شيعه از نيشابور تا بغداد دامن زد. به گونه اى كه عده اى از شيعيان عقيده شان را ترك كردند.شبهه درباره ى ادامه ى غيبت، همراه با حمله هاى گروه هاى مخالفِ اين باور، راويان شيعه را بر آن داشت كه از طريق تدوين آثارى مسأله ى غيبت را اثبات كنند. در ابتدا ايشان مطالبشان را از احاديث منسوب به پيامبر و ائمه گردآورى كردند. نمونه ى چنين آثارى كتاب «الغيبة» از نعمانى و «كمال الدين» از صدوق است.صدوق توضيح مى دهد كه وى اثرش را هنگامى كه در نيشابور مى زيست تدوين كرد. زيرا غيبت امام، مايه ى سراسيمگى در ميان بسيارى از شيعيانى شده بود كه به ديدار امامشان خو گرفته و گمراه شده بودند. اين موقعيت وى را به تدوين اثرى بيان گر احاديث موثق منسوب به پيامبر و امامان، پيرامون اين موضوع برانگيخت. بنا به گفته ى صدوق، اين روايت ها پيشتر در كتاب «اصول اربعمأة» ـ كه پيش از سال 260 هـ . ق .(2) توسط شيعيان [امام ]صادق(عليه السلام) و ديگر ائمه تدوين شده بود ـ گرد آمده بود. وى هم چنين فصلى را به اشخاصى كه بيش از صد سال زيسته اند اختصاص مى دهد تا عمر طولانى امام دوازدهم در دوران غيبتش را، توجيه نمايد.از پايان قرن چهارم هـ . ق .(3) ديگر استدلال مبتنى بر احاديث به كار گرفته شده توسط: كلينى، مسعودى، نُعمانى، صدوق و بزّاز كافى نبود. از اين رو عالمان شيعه مجدداً استدلال هاى كلامى (علم كلام) را رايج كردند و به صورتى گسترده تر براى اثبات غيبت امام بهره گرفتند. شايد [شيخ] مفيد(4) در اين دوره، پيشتاز بود. وى در اثرش به نام «الفصول العشرة فى الغيبة» مى كوشد وجود امام غايب را، مبتنى بر دو اصل: «ضرورت وجود امام در هر دوره از زمان» و «عصمت امام» اثبات نمايد. روش برخورد [شيخ ]مفيد با اين موضوع، معيار عالمان شيعه ى بعد، نظير شاگردش كراجكى،(5)[ سيد ]مرتضى و [شيخ] طوسى گرديد. در كتاب«الغيبة»آخرين كتاب ازاين رشته آثار،هر دو نوع استدلال روايى وكلامى،در توجيه غيبت كبراى امام دوازدهم ارائه مىگردد.(6)