بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
وحى به عنوان يك مبدأ و سرچشمه مستقل آگاهى و شناخت در راسيوناليسم مورد قبول نيست. تنها عقل و خرد آدمى است كه مى تواند هستى را دريابد، و انسان بايد با پاى عقل حركت كند، و در پرتو روشنايى خود و عقل جهان را بشناسد، و راه بهتر زيستن و سعادتمند زيستن را پيدا كند... گروهى را چنين گمان است كه انسان، يعنى خرد انسان اصالت كامل دارد و هويت فردى انسان، تعيين كننده شخصيت اوست، و انسان با همان نيروهايى كه در هر فردى از افراد بشر نهفته است، و دست آفرينش در نهاد او به وديعت نهاده است مى تواند بشناسد و حركت كند، بسازد و به سعادت هم برسد... ليبراليسم جمع گرا، ليبراليسمى كه با نوعى سوسياليسم و حاكميت جمع را پذيرفتن، هماهنگ و همراه است، ليبراليسم جمع گرا به تدريج مى يابد كه چنان نيست كه انسان از حاكميت نظامى كه در آن زندگى مى كند به كلّى آزاد باشد. وقتى كه ليبراليسم به اين جا مى رسد كه بالاخره گاهى نظام اقتصادى يا نظام اجتماعى حاكم، دست و بال فرد را مى بندد و او را از حركت آزاد و دلخواه باز مى دارد در اين جا ليبراليسم نوعى اصالت و هويت مستقل و حاكميت جمع و نظام را كم يا بيش مى پذيرد و سر از نوعى سوسياليسم در مى آورد. در اين قرن بيستم، در اين قرنى كه ما هستيم، مى بينيم كه چگونه در سرزمين هاى غرب، در جامعه هاى غربى، در كشورهايى كه زادگاه ليبراليسم و تفكر آزادمنش خرد انسان بودند آرام آرام تفكرهاى سوسياليستى آمده جلو، و با تفكر ليبراليستى آشتيانه و آشتى گرايانه، هماهنگ و مزدوج و جفت شده، و مى بيند كه ليبراليسم در اين مكتب ها، در اين جامعه ها، به صورت مكتبى كه با سوسياليسم هماهنگ است در آمده، بنابراين ويژگى و خصلت اساسى ليبراليسم در اين چيزهايى است كه بر مى شمرم: