بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
2) انتظار، سنتز تضاد ميان دو اصل متناقض با هم است: يكى «حقيقت» و ديگرى «واقعيت». فرض كنيم ما به يك حقيقت و يك دينى و اعتقاد داريم كه دين بر حق است و انسان را نجات و عدالت را استقرار مى دهد و چون حق است و حقيقت پيروز است و اين كتاب بهترين كتاب، و اين پيغمبر، بهترين پيغمبر، و اين راه، راهى است كه انسان را به كمال و نجات سوق مى دهد. اين اصول اعتقادى و حقيقى است كه ما به آن معتقديم، امّا واقعيّت ضدّ اين ها را نشان مى دهد.
ما معتقديم كه قرآن براى نجات بشريت آمده، و پيغمبر براى رهايى انسان از ظلم و زور و اشرافيت و خون پرستى و قوميّت و ذلّت و استضعاف و استثمار و مبارزه با جهل و عقب ماندگى آمده، و معتقديم كه على و فرزندان او و رهبران شيعه، جانشينان پيغمبرند، و عقيده به تشيع ضامن نجات و هدايت انسان است، و اما واقعيّت خلاف اين حقيقت را به ما نشان مى دهد... مى بينيم انتظار، يك ضربه اى ضد واقعيت حاكم بر جهان، و حاكم بر تاريخ و اسلام است. انتظار يعنى «نه» گفتن به آنچه كه هست، كسى كه منتظر است چه كسى است؟ كسى است كه در نفس انتظار خود، اعتراض به وضع موجود را پنهان دارد... انتظار، ايمان به آينده است و لازمه اش انكار «حال». كسى كه از «حال» خشنود است منتظر نيست، برعكس محافظه كار است، از آينده مى هراسد، از هر حادثه اى كه پيش آيد بيمناك است. دوست دارد و تلاش مى كند كه هيچ چيز دست نخورد.