امام خمينى (رحمه الله)، در ساختار تشيّع درباره ى نقش ويژه ى فقيهان در دوران غيبت كبرى، مفهوم «ولايت فقيه» را بررسى مى كند:«ولىّ فقيه، علاوه بر معرفت فقه، عدالت و اجتهاد، بايد از سياست دين، دريافتى جامع داشته باشد، از شجاعت كافى و شايستگى هاى مديريتى جهت رهبرى نيز برخوردار، و از مسائل اجتماعى ـ سياسى روز هم آگاه باشد». ايشان تبيين زير را مطرح مى كند، و نيز آن چه كه در نهايت سبب انقلاب اسلامى اخير در ايران محسوب مى شود:«مقامِ مرجع تقليد، مى تواند در يك زمان توسط چند حجّت واجد صلاحيّت، احراز گردد، و هر كس كه مجتهدى را عادل و اعلم تشخيص داد بايد از آن مجتهد تقليد كند، امّا در يك زمان، تنها يك زعيم يا ولى فقيه مى تواند باشد. و اين بدان دليل است كه جِهات سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى مقام ولايت، توأم با ويژگى دفاعى اش، مستلزم اقتدارى منحصر و مركزى است، و الاّ نتيجه اش تفرقه و اختلاف در بين امّت اسلامى خواهد بود، و وحدت ضرورى آرمان و نيز وحدت كلمه مبرم از دست خواهد رفت. از اين رو، در يك زمان، هرگز بيش از يك امام نمى تواند باشد، و امام رضا (عليه السلام) ، دلايل اين مطلب را در كتاب علل الشرايع، به طور مختصر تبيين فرموده است.» (3) 1-saint paul simon 2- شريعتى، [دكتر] على، انتظار مذهب اعتراض، ص ص 32- 45 .3-wo ship and selfdevelopment p.35