بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
سياسى شديد آن ها و تمايل شان به استعمارستيزى خود به نوبه، نوعى تركيبى و اخلاقى از تجدد و مدرنيسم را با دين در يك وضع برزخى فراهم كرده است.
به اعتقاد نگارنده، روشن فكرى دينى ايران از نوع مرحوم شريعتى و مرحوم طالقانى كه به نحوى با اسلام جهادى و ستيزه گر در برابر ارزش هاى پوشالى و دروغين دموكراسى و ليبراليسم پيوند يافته است نيز از فيض روحانى و نفس مؤمنان حقيقى برخوردارند و در مقابل، اصحاب تأويل شيطانى «قبض و بسط» عميقاً به تمدن ممسوخ پايان يافته ى غربى كه در يهوديت و ماسونيت و صهيونيست تبلور يافته، ريشه ى اسلام را مى پوشانند كه نهايتاً جز اخلالى موقت چيزى كسب نخواهند كرد.
تمدن غرب به سخن بسيارى از بزرگان از جمله اشپينگلر پايان يافته است. البته در ديدگاه هانتينگتون و فوكوياما نيز پايان تاريخ با تمدن غرب است، با اين تفاوت كه در ديدگاه اول درگيرى تمدنى آغاز مى شود و طبيعتاً در اين درگيرى از نفوذ تمدن غرب كاسته مى شود و در ديدگاه دوم هيچ افقى از بهبود اوضاع بيش از آن چه در تمدن غرب وقوع اصل كرده است، مشاهده نمى شود كه هر دو به نحوى از پايان تمدن غرب با قدرى نشيب و فراز حكايت مى كنند.