بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
بنابراين دو راه در برابرمان قرار مى گيرد:يك راه رو به سوى غرب و تفكر تكنيكى با صبغه اى دينى و شرعى است كه امپرياليسم و تفكر استيلايى صورت سياسى آن است. روح استيلايى تكنيك در جهات مختلف آن آشكار مى شود. تكنيك آدميان را به استخدام و سيطره ى خويش در مى آورد. از سويى نياز به بازار فروش كالاهاى تكنيكى، سياست استيلايى را ايجاب مى كند. اگر در گذشته استعمار و امپرياليسم براى سيطره بر سرزمين و ثروت آن بود، امروز امپرياليسم براى سيطره ى تكنيكى است، اين سيطره نيازى به استعمار مستقيم ندارد. خود رقابت در بازار عرضه و تقاضاى كالا نياز به برترى سياسى و نظامى را مى طلبد و كشورهايى كه پيشرفته محسوب مى شوند داراى اين نيروى نظامى و سياسى اند.راه ديگر چنان كه اشاره كرديم روى آورى به تفكر معنوى است و خودآگاهى نسبت به تفكر تكنيكى، در اين خودآگاهى مى توان تكنيك را چون يك امر حقيقى مورد تفكر قرار داد و از تفكر مخاطب آن گذشت اين تاريخى با انقلاب اسلامى آغاز شده است. اين انقلاب با احياى تفكر و راه معنوى مى تواند بى آن كه به گزينش اجبارى تكنيك دست زند، روح و جوهر تمدن جديد را به تسخير خود در آورد نه آن كه با جسم آن در آويزد و از ذات غيرتكنولوژيك تكنيك غافل بماند. ما نبايد تسليم همان نسبتى شويم كه بين بشر جديد، فنّاورى و متدولوژى وجود دارد. تسخير جوهر تمدن جديد غرب در گرو همين تغيير نسبت است و گرنه، گزينش، آن سانى كه ما انتظار مى بريم امكان پذير نخواهد بود.