بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت - جلد 2

پدید آورندگان: ابراهیم آودیچ، مهدی رستم نژاد، حجت کشفی، رینان ارون رونگسای، سیدصاق سیدنژاد، معروف عبدالمجید، سیدمجتبی آقایی، علی اسلامی، محمدهادی معرفت، ابراهیم رمضانیان، محترم شکریان، عباس پسندیده، محمد نقی زاده، محمدهادی یوسفی غروی، سید اصغر جعفری، لیلی حافظیان، محمد مطیع الرحمن، صلاح علی الکامل، غلامحسین احمدی، فرج الله هدایت نیا، محمد مددپور؛ مترجمان: مرصاد حاج آلیچ، محمدعلی سوادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را با مديريت توحيدى اداره كرد تا رستگارى و نجات بشر تضمين گردد . مديريت توحيدى ، گمشده ى ديروز و امروز بشر است . واقعيت اين است كه جهان تاكنون گونه هاى مختلفى از سيستم هاى مديريت را تجربه كرده است كه هيچ كدام نتوانسته اند گمشده ى بشر، يعنى «عدالت» و «سعادت» را براى بشر به ارمغان آورند و لذا هر كدام پس از مدتى جاى خود را به ديگرى مى دهد و اين نشانه ى ناكارآمدى سيستم هاى بشرى در تأمين «عدالت» و «سعادت» است .

در مديريت و حكومت ، آن چه مورد توجه انديشمندان مادى قرار گرفته است، نظريه ى دموكراسى است . پاسخ اين نظريه به پرسش «مشروعيت» اين است كه خواست و انتخاب مردم ملاك مشروعيت است . البته هرچند اين نظريه هم اكنون مركز ثقل انديشه ى سياسى جهان را تشكيل مى دهد ، ولى آن گونه كه تصور مى شود يك نظريه ى جديد نيست ، بلكه سابقه اى طولانى در تاريخ دارد كه به چند نمونه ى آن اشاره مى شود:

1- روزى امام حسين (عليه السلام) در برابر خليفه ى دوم ـ كه بر منبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نشسته بود ـ ايستاد و منكران و غاصبان حق پدرش امام على (عليه السلام) را سرزنش كرد . در پى اين سخنان ، خليفه ى دوم از منبر فرود آمد و به وى گفت: « يا حسين مَن أنكر حقَّ أبيك فعليه لعنة الله; اى حسين هر كس حق پدر تو را انكار كند ، لعنت خدا بر او باد!» سپس وى در توجيه اين كه حقى را از پدر وى انكار نكرده است ، به مسأله ى حقانيت و مشروعيت اشاره كرد و منشأ آن را انتخاب مردم دانست و گفت:

« أمَّرَنا الناسُ فَتَأمَّرْنا وَلَوْ أمَّرُوا أباكَ لأطَعْنا; مردم ما را به امارت رساندند و ما هم پذيرفتيم و اگر پدر تو را به امارت مى رساندند ، ما هم اطاعت مى كرديم!» وقتى مردم پدر تو را برنگزيدند ، او نيز حقى نداشته است و لذا ما نه حق او را انكار كرده ايم و نه غصب .

در اين تفكر ، منشأ حقانيت، انتخاب مردم دانسته شده است نه انتصاب الهى و لذا مشروعيت نيز از آنِ حاكم منتخب مردم است نه حاكم منصوب از جانب خدا . امام

/ 598