بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
هرگز هرگز اى پسر [هند] جگرخوار ! آنان كه تو را برگزيدند دو دسته اند :يا مختار بوده اند (و با رغبت تو را برگزيده اند)
و يا مجبور ; آن كه مطيع تو بوده است ، عصيان خدا را كرده است و آن كه مجبور بوده است ، به حكم قرآن معذور است .» اين جواب امام (عليه السلام) ، نشان مى دهد انتخاب مردمى لزوماً مشروع نيست. لذا هر انتخاب مردم نمى تواند براى انتخاب شونده «مشروعيت ساز» باشد . انتخابى مشروع است كه مطابق حكم الهى باشد و اگر جز اين باشد ، انتخاب، نامشروع، انتخاب گر معصيت كار و انتخاب شونده نيز نامشروع است.6- وقتى«عمر بن عبدالعزيز»به خلافت رسيد،از حاكم خوددر خراسان خواست از جانب او عالمان آن ديار را به مركز خلافت دعوت نمايد تا با آنان مشورت كند.عالمان خراسان نماينده اى نزد وى فرستادندكه به نظر مىرسد ازشيعيان امام على (عليه السلام)بوده است.دانشمند خراسانى پس از ورود ، از خليفه خواست تا صحبت آنان خصوصى باشد . خليفه امتناع كرد و گفت: «اگر به حق سخن بگويى ، همه تو را تصديق مى كنند و اگر به ناحق، تو را تكذيب مى كنند .» دانشمند خراسانى گفت: «اين را به خاطر تو گفتم نه به خاطر خودم ، شايد سخنى پيش آيد كه تو مايل نباشى ديگران بشنوند!» خليفه همه را بيرون كرد و از او خواست لب به سخن گشايد. دانشمند خراسانى سخن خود را با سؤال از منشأ مشروعيت حكومت او آغاز كردوپرسيد:«بگو بدانم اين حكومت از كجا به تو رسيده است ؟ !» اين سؤال به ظاهر ساده، اركان مشروعيت حكومت وى را لرزاندواو رامدتى طولانى به سكوت واداشت.دانشمند خراسانى درادامه گفت:«جواب نمىدهى؟»خليفه گفت:«نه .»دانشمندخراسانى پرسيد:«چرا؟» خليفه درجواب به سه مطلب اشاره كردكه هيچ كدام نمى توانست مشروعيت حكومت وى را ثابت كند: «اگر بگويم منشأ مشروعيتم «نصّ و نصب» از سوى خدا و رسول او است ، دروغ گفته ام و اگر بگويم از «اجماع مسلمين» است ، تو خواهى گفت ما مردم مشرق كه به تو رأى نداده ايم و اگر بگويم از «وراثت» است ، خواهى گفت: تو كه تنها فرزند پدرت نبوده اى!»دانشمند خراسانى گفت: «خدا را سپاس كه تو خود اعتراف كردى حق حاكميت از آن تو نيست».