آيا مي‌توان گفت دين تنها متون نقلي (قرآن و سنت) است؟ - جام معرفت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جام معرفت - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مي‌توان گفت دين تنها متون نقلي (قرآن و سنت) است؟

دين مجموعه ره‌آورد عقل و نقل است. اصول موضوعه، يعني پيش‌فهمها و پيش‌فرضهاي لازم براي تفسير متن مقدس لازم نيست از خود متن نقلي استحصال شود و معناي "درون ديني"، "درون مَتْني" نيست و اگر مبادي عقلْ مطاع و متبوع است نه براي آن است كه اعتبار آن در متنِ نقلي آمده است؛ زيرا آنچه در متون نقلي راجع به سَداد و صَوابِ مباني عقلي مشهود است همگي صبغه تأييد و امضا دارد، نه تأسيس و ابداع؛ زيرا حجيت مبادي عقلي و براهين علميْ ذاتي است، نه جعلي و اگر قطع عقلي اعتبار خود را از متن نقلي كسب كند دور لازم مي‌آيد؛ زيرا حجيّت نقل به وسيله عقل ثابت مي‌شود و خودِ عقل كه اصل مبدأ عالَم و حكمت و عنايت او براي هدايت جوامع انساني و در نتيجه ضرورت دين را درك مي‌كند و به تَحَتّم آن حكم مي‌كند، از اعتبار اصيل برخوردار است. غرض آن كه، حَصْر دين در متون نقلي و خارج دانستن عقل و مبادي برهاني آن از حريم دين و انتظار تأييد آن را از متن نقلي داشتن روا نيست گرچه اين مطلب چنان در اذهان رسوب دارد كه به آساني زدوده نمي‌شود.

اگر مباديِ تصديقيِ يك قياسْ عقلي نباشد بلكه وَهْمي يا خيالي باشد و مفسّر با آن مبادي موهوم يا متخيّل هر چند خالصانه به سراغ تفسير متن نقلي برود، نه به قصد تحميل و تطبيق آن بر يافته‌هاي خود، باز گرفتار تفسير به رأي شده است، ليكن سوء سريرتْ اين گونه تفسير به رأي را همراهي نمي‌كند؛ يعني مفسّر مزبور "سوء فعلي" دارد، ولي از "سوء فاعلي" مصون است. اما كسي كه آگاهانه در صدد تحميل رأي موهوم يا متخيّل خويش بر متن مقدس مانند قرآن و تطبيق محتواي قرآن بر فهميده وَهْمي و خيالي خود باشد، گذشته از سوء فعلي مبتلاي به سوء سريرت فاعلي هم هست.

روشن است كه عقل برهاني به منزله رسول و نبيِّ باطني است، ليكن وهم و خيال به مثابه مُتَنَبّيِ دروني است. "نبوّتِ صادقْ" و "تَنَبّيِ كاذبْ" هم در رسول باطني است و هم در رسول ظاهري. بنابراين، قبول قياس خيالي و اقبال بر آن مساوي با نكول قياس عقلي و ادبار از آن است كه اين ارتجاع همان ارتداد ديني است.

براي تقريب به ذهن و تنزيل دامنه مطلبِ مزبورْ مثالي به عنوان تشبيه ارائه مي‌شود كه ممكن است اين تشبيه از برخي جهات عامل تبعيد مطلبْ از ذهن باشد، ليكن جنبه تقريبي آن مقصود و جنبه تبعيدي آن كاملا از نظر و قَصْد، دور و مُنتفي است: رسول خدا داراي دو حيثيّت است: يكي حيثيت بشري و عادي كه از اين جهت همتاي ديگران بوده، پيام ويژه‌اي از طرف خداوند دريافت يا ابلاغ نمي‌كند و ديگري حيثيت ملكوتي و غير عادي كه از اين جهت از ديگران ممتاز بوده، پيام مخصوصي را از طرف خداوند تلقّي كرده، آن را به جامعه انساني ابلاغ مي‌كند و اين حيثيّت ملكوتي او حجّت خدا بر وي و ديگران است.

انسانِ خردورزْ و عاقل نيز داراي همين دو حيثيتِ بشريِ مُلكي و عقلي مُلكوتي است؛ يعني از آن جهت كه داراي "طبيعتِ بَدَني" است، دانشي را از طرف خدا دريافت نمي‌كند و همسان ساير موجودهاي طبيعي است و از آن جهت كه داراي "فطرت ملكوتي" است برهاني را از طرف خداوند تلقّي مي‌كند كه آن برهان عقلي حجّت خداوند بر او و بر همه كساني است كه چنين برهان ناب عقلي براي فطرت ملكوتي آنها ظهور كرده است و چنين برهانِ نابِ عقلي حتماً از طرف خداوند است؛ زيرا بشر طبيعي از ذات خود ضيائي ندارد تا بتواند مطالب صحيح مقبول را ادراك كند؛ چنانكه خداوند بعد از آفرينشِ انسان، به او بَيان آنچه در ضمير اوست عطا كرد و به او چيزي را كه نمي‌دانست آموخت: (خَلَق الإنسان * علّمه البيان)[1]، (علّم الإنسان ما لم يعلم)[2] پس علمِ صائبْ و استدلالِ برهاني از مواهب الهي است و چنين موهبتي حجيّت دارد؛ چنانچه قبلا بازگو شد.

بنابراين، اگر انسانِ متفكريْ بر اثر صيانت عطيّه الهي از دخالت شيطانِ وهم و خيال و بر اثر حفظ رسالتِ خدايي از آسيب وسوسه ابليس درون و بيرون به معارف صحيح و ناب بار يافت و با همان مبادي برهاني كه سرمايه اوّلي او براي نيل به ره‌آورد وحي قرآني بود، به تفسير آيات الهي پرداخت مي‌تواند از رسالت نهاد و از حجّت نهان خويش به ديگران چنين سخن بگويد: من همانند شما بشري عادي هستم، ليكن عنايت الهي فروغ معرفت را در مصباحْ و مشكات جان من افروخت و از اين رو به معارف صحيح نائل آمدم. غرض آن كه، فاصله بشرِ عادي كه با برهان تامِّ عقليْ برخي از مطالبِ وحي خدا را كه از رسول او شنيده و مي‌فهمد، با خود رسول خداوند، همان فاصله طولاني معصوم و غير معصوم، و تفاوت عميقِ پيامبر و امت است؛ ليكن در همه مواردي كه متفكّري خردورزْ مطلبِ صائبي را دريافت مي‌كند، حتماً بايد بداند كه آن علمِ نابْ اوّلا عطاي خداوندي است و ثانياً حجّت الهي است.

از اين رو چنين دانشي در قلمرو دين قرار دارد و با اين علمِ برهاني هر گونه استنباطي از متون مقدّس ديني انجام يابد، بايد گفت با پيش‌فهمها و پيش‌فرضهاي "درون ديني" از متن مقدّسِ نقلي، چيزي استظهار شده است.

آنچه تكرار آن براي حفظ از گزند مغالطه لازم است، اين كه، بين برهان صحيح عقلي كه به منزله "نبيِّ دروني" است و بين مغالطهْ كه به مثابه "مُتَنَبّيِ دروني" است فرقهاست و اگر مفسّري بر اثر ابتلاي به برخي از مبانيِ فاسد و مبادي كاسِد به تفسير متن مقدّس نقلي پرداخت، البته با پيش‌برداشت برون ديني وارد تفسير شده است، ليكن چنان برداشتي تفسير به رأي مذموم است و همه تفسير به رأيهاي مذموم با پيش‌فرض برون ديني است، ليكن:

از خارجي هزار به يك جو نمي‌خزد گو كوه تا به كوه منافق سپاه باش[3]

چنانكه همه تفسير به رأيهاي محمود و ممدوح با پيش‌فرضها، پيش‌فهمها و اصول موضوعه درون ديني است:

بي‌معرفت نباش كه در من يزيد عشق اهل نظر معامله با آشنا كنند[4]

آنچه به نصاب برهان ناب نايل آمد آشناست، نه بيگانه و درون ديني است، نه برون ديني.

مأخذ: تسنيم، ج 1، ص 204.

[1] ـ سوره الرّحمن، آيات 4 ـ 3.

[2] ـ سوره علق، آيه 5.

[3] ـ ديوان حافظ.

[4] ـ همان.

/ 162