ضرورت تطهير كعبه از توليت طاغيان
قيام براي تطهير كعبه و نجات آن از دست اشرار، آييني ابراهيمي است كه جز بيخردان، از آن روي برنميتابند: (ومن يرغبُ عن ملة إبراهيم إلا من سَفِه نفسه)[1].از آنجا كه رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم و كساني كه با او ايمان آوردند به ابراهيم كه خانه خدا را از هر پليدي و آلودگي، پاك ساخت، مقدّمتر و سزاوارترند[2]، امروز بر امّت اسلامي است كه خانه خداي متعالي را از هر لوث و زشتي، شرقي باشد يا غربي، پاكيزه سازند. از آنجا كه عقل آن است كه خداي رحمان بدو پرستش ميشود و بهشت بدو به دست ميآيد: «[العقل] ما عُبِد به الرحمن واكتُسِب به الجنان»[3]، پس هر آنچه كه با آن بهشت به دست نميآيد و خداي رحمان بدان پرستيده نميشود، بلكه دنياي پوشالي با آن كسب و طاغوت بدان عبادت ميشود، سفاهت و بيخردي است، نه عقل.استادْ علاّمه طباطبايي (قدّسسرّه) در تفسير گرانسنگ خويش در ذيل آيه شريفه (ومن يرغب عن ملّة إبراهيم إلاّ من سفه نفسه)، چه نيكو فرموده است كه از اين آيه، معناي حديث فوق استفاده ميشود[4].ممكن است سادهانديشي بگويد: در حجاز كنوني مشرك وجود ندارد تا در موسم حج از او تبرّي جسته شود!در دفع اين توهم بايد توجّه داشت كه منظور، حضور شخص مشرك و بدن مادّي او نيست، بلكه مراد از تبرّي اعلان انزجار از تفكر شركآلود و تمدن باطلِ شركزدگان و استعمار ظالمانه ملحدان و استثمار طاغيانه مادّيين و استعباد بيرحمانه مستكبران و استحمار سامريگونه اسرائيليان و استضعاف مكّارانه ابرقدرتها خواهد بود كه نه تنها حجاز كنوني گرفتار آن است، بلكه فلسطين عزيز و بسياري از بلاد اسلامي به آن مبتلاست و صاحبنظرژرفانديشي كه به حوادث روزگار خود آگاه است اين گونه از لوابس، بر او تهاجم نكرده و امر بر او مشتبه نميشود: «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس»[5].كشوري كه خانه و حرم خدا و حرم رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم در آن واقع است، نبايد همانند مِلك شخصي و خانه موروثي به نام كسي باشد، كه البته هرگز نميشود. در عظمت حرم و حرمت مكه، همين بس كه قرآن كريم خداوند را به عنوان پروردگار مكه معرفي كرده است: (إنّما أُمرت أن أعبد ربّ هذه البلدة الّذي حرّمها وله كلّ شيءٍ وأمرت أن أكون من المسلمين)[6].با مشاهده مصيبتي كه كعبه معظمه امروز بدان مبتلا شده، يعني استيلاي اشرار و طاغوتيان بر آن، معناي كلام نوراني موليالموحدين عليبن ابيطالب (عليه السلام) در فرماني كه به مالك اشتر نوشته است، آشكار خواهد شد. آن حضرت ميفرمايد: اين دين در دست اشرار اسير بود، به گونهاي كه در آن با ميل و هواهاي نفساني خود عمل ميكردند و دين وسيله هوسراني و دنياطلبي آنان بود: «إن هذا الدين قد كان أسيراً في أيدي الأشرار يُعمل فيه بالهوي وتُطلب به الدنيا»[7].مأخذ: صهباي حج، ص 127.[1] ـ سوره بقره، آيه 130. [2] ـ سوره آل عمران، آيه 68. [3] ـ كافي، ج 1، ص 11. [4] ـ الميزان، ج 1، ص 300. [5] ـ كافي، ج 1، ص 27. [6] ـ سوره نمل، آيه 91. [7] ـ نهج البلاغه، نامه 53، بند 71 ـ 70.