حج توحيد مجسّم
هر عبادتي، خلوص در آن اعتبار شده و مدّ نظر قرار مي گيرد: (ألا لله الدّينُ الخالص)[1]. امّا تجلّي اين خلوص در برخي از عبادات نمايانتر و طرد شرك در آن قويتر و آشكارتر است. از جمله اين عبادات حج است كه توحيد در آن تجسّم يافته و از آغاز تا انجامش نمونه اي از توحيد و طرد شرك است، و از همين رو ترك حج، كفر قلمداد شده است: (ولله علي النّاس حجُّ البيت من استطاع إليه سبيلاً ومن كفر فإنَّ الله غني عن العالمين)[2]. پس حجْ ايمان و توحيد، و ترك آن كفر عملي است. معناي تجلّي توحيد در حج اين است كه توحيد چون در درجات خود تنزل كند و در چشم اندازها و مظاهر خويش جلوهگر شود، به حج مبدل ميگردد و اگر حج به سوي خداي سبحان صعود كرده، در معارجْ راه ترقي طي كند، به خداوند عرش ميرسد، يا به توحيد مبدل ميشود؛ يعني تبديل به عقيدهاي ميشود كه چيزي آن را آلوده نميكند و يقيني ميشود كه شك و گمان بر آن دست نميسايد، چنانكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: به عرش مي پيوست چنان كه ميان او و خدا حجابي نمي بود: «...حتي يلصق بالعرش، ما بينه وبين الله حجاب»[3]. از امام صادق (عليه السلام) در دعاي سفر حج، روايت شده است كه پس از اداي كلمات فرج فرمود: «... بسم الله دخلت، بسم الله خرجت وفي سبيل الله... » تا آنكه فرمود: «فإنّما أنا عبدك وبك ولك»[4]. كسي كه به زبان دعا آگاهي و احاطه دارد تفاوت ميان اين سخن آن حضرت كه فرمود: «فإنّما أنا عبدك وبك ولك» را با ديگر ادعيه و اوراد، به خوبي در مي يابد. چون هدف مهم در اين نيايش ويژه، ذات خداي سبحان و لقاي اوست، نه اسمي از اسماي حسناي حضرتش. بر اساس اين روايت، حج سير به سوي خدا و رفتن براي ديدار او و تلاش براي نزديكي به خدايي است كه در عين علوّ و والايي، نزديك و در عين نزديكي بس والا و بالاست: «في علوه دان وفي دنوه عال»[5] و نيل به جوار كسي است كه از رگ گردن به آدمي نزديكتر است: (أقرب إليه من حبل الوريد)[6] و روشن است كه بنده جز با توحيد دايم و ناب و طرد شرك جليّ و خفيّ به مولايش تقرب نمي جويد. شاهد ديگر، سخن پيغمبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحله اش فرمود: اين حجّي است كه در آن نه ريايي است و نه سمعه اي: «هذه حجة لا رياء فيها ولا سُمْعة». سپس فرمود: هر كس توشه حج فراهم آورد و در توشهاش چيز حرامي باشد، خداوند حج او را نخواهد پذيرفت: «من تجهز وفي جهازه عَلَمٌ حرام لم يقبل الله منه الحج»[7]. مطلب مزبور را از كلام ديگر آن حضرت نيز، كه فرمود: حجر الأسود به منزله دست راست خدا در زمين براي ميثاق است، مي توان استفاده كرد: «استلموا الركْن فإنه يمين الله في خلقه يصافح بها خلقه مصافحة العبد أو الرجل، يشهد لمن استلمه بالموافاة»[8]. با تدبر در اين بيانها روشن مي شود كه حج نمونه اي از توحيد جامع است و در اين فرموده الهي متجلّي است: (تعالوا إلي كلمةٍ سواءٍ بيننا وبينكم أن لا نعبد إلاّ الله ولا نشرك به شيئاً ولا يتَّخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله)[9]. حاصل آنكه: حجْ توحيد ممثل است و توحيد همان فطرتي است كه خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگوني براي آن نيست. توضيح بيشتر در اين مورد، همراه با ذكر برخي مصاديق، در فصول آينده، به ويژه در مبحث مربوط به مناسك خواهد آمد.مأخذ: صهباي حج، ص 79.[1] ـ سوره زمر، آيه 3. [2] ـ سوره آل عمران، آيه 97. [3] ـ وسائل الشيعه، ج 9، ص 422. [4] ـ همان، ج 8، ص 279. [5] ـ بحار، ج 87، ص 189. [6] ـ سوره ق، آيه 16. [7] ـ وسائل الشيعه، ج 8، ص 103. [8] ـ كافي، ج 4، ص 406؛ و وسائلالشيعه، ج9، ص407 ـ 400. [9] ـ سوره آل عمران، آيه 64.