رساله نكاحيه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بعنوان نمونه: نويسنده محترمي در نوشتار جديد الانتشارشان نوشتهاند:«زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند تا در كاروان انسانيّت... با مردان هماهنگ باشند.» [70]اين ديدگاه به زن به عنوان كارخانه مولّد انسان مينگرد. از اين روي هرگونه اشتغال و كار بيروني زن را ناپسند ميشمرد و اظهار ميكند: «اگر زني به جاي دخول و شركت در كارها و فنون و صنايع اجتماعي ، بچّه بزايد و بزرگ كند و تحويل اجتماع دهد ، خدمات وجودي خود را در اعلاترين درجه با ضريب تعداد فرزندان خود بالا بردهاست.» 2آنگاه افزوده است: «اين قلم ، نيّت اهانت به نگارنده محترم سطور فوق را ندارد و تلاش دارد كه ساحت انديشه و نظر را از جسارت و توهين به دور سازد ؛ امّا آيا به راستي چنين جامعهاي در تمدّن جديد ممكن و ميسور است؟ آيا در شهرهاي بزرگ اشتغال طاقت فرساي مردان ، وجود صدها مقوله مورد نياز و مراجعه زنان و... امكان محدود كردن دامنه اشتغال و انحصار آن در اختيار مردان ، وجود دارد ؟ و براستي چه كساني از طرح اين مسائل سود ميبرند ؟ جز كسانيكه سالهاست در تضادّ ديانت و تمدّن سخن گفتهاند ؟در جوامع سنّتي ، به واسطه محدود بودن انواع اشتغال ، سنّتي بودن جامعه و جمعيّت اندك شهرها و... مردان ميتوانستند احتياجات غير متنوّع جامعه را برآورده كنند ، امّا اينك در آموزش عالي و دانشگاهها ، همه آموزش و پرورش ، طبابت و پرستاري و صدها مشاغل جديد ، توصيه به كنار گذاشتن كار اجتماعي و دعوت به خانهداري ، چه سمت و چه مفهومي را تعقيب ميكند ؟ بويژه در كشور اسلامي ايران ، چه كساني آينده را در اختيار خواهند گرفت؟