استعمار با تشويق به ورزش، مردم را سرگرم ميكند ؛ و از دانشهاي اصيل مياندازد
جوانان فداكار و مؤمن و متعهّد و تربيت شده و اسلام و تشيّع چشيده ما، پس از انقلاب بايد چنين بوده باشند تا إن شاء الله تعالي ثمرات حقّ و حقيقت، و واقع و واقعيّت در آنها بروز كند و هر لحظه گامي در صبر و شكيبائي و تحمّل رنج، و خشن پوشي و جَشَب نوشي به جلو بردارند تا به مقصد أسني و ذروه أعلا نائل آيند و گرنه با مسابقات ورزشي و سرگرم شدن به مسائل جنبي و تماشاي صحنههاي تلويزيون، و استماع اخبار مفصّله راديوئي، و خواندن صفحات عريض و طويل روزنامه و مجلت درباره ورزش و تمجيد و تحميد از آن، كاري ساخته نيست ؛ و جز انعطاف افكار و انديشهها از محور اصلي و تمركز به مبدأ درد و راه درمان به اين امور فرعيّه كه جز تماشاگري نيست ثمري ندارد ؛ و جز باطل كردن ثمره انقلاب كه ازدياد رشادت و دلاوري ميباشد بهرهاي نميزايد ؛ و هيچ نتيجهاي عائد و واصل نخواهد گشت.ميگويند: استعمار عميق براي از بين بردن نيروي اصيل فكري و بدني، رواني و مادّي، مردم را در جهان سوّم از مشغول شدن در علوم اصيل و دانشهاي متنوّعه استقلال دهنده و مركزيّت آفريننده، با توسّل به انواع وسائلتبليغاتي وسيع و گسترده خود، به امور ورزشي سوق ميدهد ؛ تا با اشتغال افكار و توجّه عامّه از كودك و جوان و از بُرنا و پير، و از زن و مرد بدين امور، ايشان را از مقصد بيندازد و كار خودش را بكند و پيش ببرد.رواج ورزش در آرژانتين و برزيل براي آنست كه اين دو كشور غارت زده لحظهاي بخود نيايند
گويند: در آرژانتين و برزيل پيوسته مسابقات فوتبال و غيره در اعلا درجه وجود دارد و جوانان دسته دسته بدان متوجّه، و پيران و كهنسالان، با تماشاي بازي جوانانشان لذّت ميبرند. اين براي آنست كه اين دو كشور غارت زده آمريكاي لاتين از دست استعمار لحظهاي بخود نيايند و تأسّف بر مافات نخورند و نتوانند سر بلند كنند ؛ و لهذا ميبينيم بقدري ورزش در اين دو كشور رواج يافته است كه غالباً برندگان مسابقه از اينجاها بر ميخيزند، نه از خودمستعمرين نظير آمريكا و انگلستان.