روايات، اختصاص به زمان پيغمبر ندارد ؛ سياق آنها از تخصيص إبا دارد
در اينجا ميبينيم كه رسول خدا وزن و ارزش زمين را به مرد مؤمنِ گوينده لا إله إل الله ميداند ؛ و با چه عبارت لطيف و دلپذيري مؤمنين را ترغيب ميفرمايد تا زوجهاي اختيار كنند، تنها به سبب آنكه بچّهاي بزايد و آن طفل ذينفس و داراي روح در روي زمين شرف اهل آن گردد ؛ و با رسيدن به توحيد برتري بر سائر كائنات پيدا كند.در اينصورت آيا براي ما ترديد و شكّي باقي ميماند در آنكه منظور از روايات، كثرت از جهت نور توحيد ميباشد ؛ نه دكتر شدن، مهندس شدن، نظامي شدن، شاه و رئيس شدن ؟ اينها امور اعتباري است و نتيجهاش مقدّمه كمال نفس است و ثمرهاي بالاصالة بر آن مترتّب نخواهد گرديد.بنابراين سياق و اين مفاد از مضمون، محال مينمايد اختصاص به زماني داشته باشد غير از زمان ديگري. و كدام مخصِّص يا مقيِّدي ميتوان يافت كه در عمومات، تخصيص يا در مطلقات آن، تقييد وارد نمايد !امّا قرائن مقاميّه از ضعف مسلمين و قوّت كفّار در آنزمان، بعد از سياق و محطّي كه بيان نموديم، نميتواند شاهد قرار گيرد ؛ مضافاً به آنكه ضعف مسلمين و قوّت كفّار، امروز نيز بهمان نهج يا بيشتر از آن، باقي ميباشد. و امّا قرائن مقاليّه غير از روايات، دگر چيزي نيست و آنها بر عكس مطلوب، دلالتشان بيشتر است ؛ زيرا همگي دلالت بر لزوم تكثير اولاد دارند ؛ و در اينكه مطلوبيّت كثرت فرزند در اسلام از مسلّمات ميباشد، هيچكس حتّي ملل و نحل خارج از آن ترديد ندارند.