خوانده بودم، آنجا كه ميگويند:«ژاپن را نبايستي تنها در شهر «توكيو» جستجو كرد. نقاط جالب اين كشور افسانهاي اينجا و آنجا پراكندهاند...
بسوي هيروشيما، كعبه صلح
ما بوسيله موتورسيكلتهاي خود از توكيو بيرون آمديم، و پس از يكي دو ساعت رانندگي به مناطق كشاورزي رسيديم. كشاورزان ژاپني بر اثر فقدان زمين كافي حتّي از قطعه زميني كه ميان خطوط راهآهن ميباشد استفاده برده و برنج كاري كرده بودند.در اين مناطق كوهستاني كاشت توت فرنگي رواج بسيار دارد. بوتههاي توت فرنگي را در دامنه كوههاي پرشيب كاشته بودند، تا بخار متصاعد از دريا به آنها اصابت كند. امّا چون هوا سرد بود و ممكن بود به توتفرنگيها آسيب برسد، ديديم هر بوته توت را داخل پاكت كردهاند و سر آنها را بستهاند. هنگام شب با نايلن و پارچه روي آنها را ميپوشانند. و ما از اينهمه حوصله و بردباري نزديك بود شاخ در بياوريم.» [118]بايد دانست كه تصوّر نگردد اين زحمتها را براي عيش راني و سورچراني خود ميكنند ؛ ابداً ! ابداً ! تمام اين توتفرنگيها و احياناً بعضي از ميوهجات مثل خيار را صادر ميكنند و خودشان هيچ نميخورند براي آنكه ارز كشورشان بالا رود و استقلال اقتصادي پيدا نمايند. و لهذا ميبينيد بعد از بمب خانمانبرانداز آمريكا بر شهر هيروشيما كه 000 , 200 نفر را در آنِ واحد سوزانيد و گدازانيد و مبدّل به خاكستر نمود و كسي پس از اين واقعه و شرائط صلح، گمان نميبرد كه ژاپن تا قرنها بتواند سر بلند كند و بر روي پاي خودش بايستد ؛ امروز نه تنها با آمريكا تنه ميزند، بلكه در بسياري از صنايع الكترونيكي از آنجا مقدّم و بازارشدر عرصه جهان مقبول است.