رساله نكاحيه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اين گونه دكترها كه بعضي از آنان هم واقعاً زحمت كشيده و دانشمند ميباشند و عمري را در قسمت پزشكي مختصّ بخود صرف نموده، و در زمان
كهولت، يك خانم دكتر مُسنّ را به نكاح خويش درميآورند (كه ديگر طبعاً يائسه و نازا شده و قدرت بچّه زائيدن را ندارد) و فقط به يكي دو سه تا طفل اكتفا كردهاند، حيف نيست اين سرمايههاي علمي متخصّصين زير خاك مدفون گردد! بايد اين درآمدهاي سرشار را كه متحيّرند كجا مصرف كنند، همه را صرف تعليم و تربيت پزشكاني از اولاد خودشان و در رشته خودشان بنمايند ؛ نه آنكه آنان را آزاد بگذارند تا در رشتههائي كه با علوم و رشته خصوص پدرشان مباينت دارد متفرّق شوند، بچّه دكتر بايد دكتر بشود ؛ بچّه مهندس، مهندس ؛ بچّه معمار معمار.چرا ؟! براي آنكه اين فرزند در زير چتر علوم پدر خود چيزهائي را به رايگان ميآموزد كه از اجانب محالست بتوان آموخت. فوت كوزهگري را كوزهگر به نورچشم خودش ياد ميدهد نه به همه اجانب. به هر حال سزاوار بود كه براي نداشتن فرصت كافي، اينگونه دانشمندان با ازدياد طبقه فرزندان بديشان كمك برسانند. خانهها مملوّ از فرزندان متديّن و متخصّص گردد ؛ همه عالم و كارآزموده ؛ آنوقت نه تنها علم پزشكي بلكه سائر رشتهها و علوم، همگي رونقي به سزا ميگرفت.امّا آنگونه عمل سر از همان شعار عصر و دوره شاه در ميآورد كه ميگفتند: فرزند فقط 2 تا:
يكي دكتر، يكي مهندس !اگر منظور اتلاف نفوس نبود، بايد بين اين دو طبقه توانگر و ناتوان قاعده و قانوني بود تا با از ميان رفتن فرزندان طبقه مستضعفان، كثرت فرزندان طبقه قدرتمندان جايشان را پر كند. ولي مع الاسف، فشار همه و همه بر طبقه ضعيف و مستمند است. مجلس شوراي اسلامي بينوايان و بيمه شدگان تحت پوشش را منع ميكند. كميتههاي امداد امام خميني از كمك به ضعفا و فقيران دريغ دارند.