رساله نكاحيه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
«تحقيقاً خداوند نميبخشد اينكه به او شرك آورده شود و ميبخشد غير شرك را براي هر كدام از كسانيكه بخواهد ؛ و كسيكه بخداوند شرك آورد،
تحقيقاً در گمراهي عميق و دور و درازي گمراه شدهاست، مشركان نميخوانند بجاي خداوند مگر موجود مؤنّث را، و نميخوانند مگر شيطان متجاوز و سركش را ؛ كه خدايش لعنت نموده است، و شيطان گفت: حقّاً من از بندگان تو مقدار مشخّصي را براي خودم برميگيرم ؛ و حقّاً من ايشان را گمراه مينمايم، و حقّاً من ايشان را به آرزوها و هواهاي باطل گرفتار ميكنم، و حقّاً من ايشان را امر ميكنم تا آنكه گوشهاي شترانشان را چاك بزنند و بشكافند، و من حقّاً ايشان را امر ميكنم تا آنكه خلقت خداوند را تغيير دهند، و هر كس كه شيطان را بجاي خدا، وليّ و صاحب اختيار براي خودش اتّخاذ كند، تحقيقاً در خسران و زيان آشكاري خود را به خسارت در افكنده است، شيطان آنان را وعده ميدهد و به آرزوهاي پوچ و بيمايه ميگراياند ؛ و شيطان آنها را وعده نميدهد مگر وعده كاذب و بيمحتوا و فريب آميزي، آنانند كه جايگاهشان در دوزخ ميباشد و از آن گريزگاهي را پيدا نميكنند.»مشركين عصر جاهليّت، وسائط ميان مخلوقات و خدا را موجودات إناث يعني قابل انفعال ميدانستند، و فرشتگان را دختر ميپنداشتند، و بنابراين بود كه بر روي بتهاي خود كه نمونه و ظهوري از آن فرشتگان بودند اسامي مؤنّث ميگذاردند مثل مَنات و لات و عُزَّي، خداوند در اين آيه وَ إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلا إِنَـثًا اين عقيده را ابطال ميكند.و نيز از رسم و دَيدَن مشركين عرب آن بوده است كه گوشهاي بعضي از شتران ماده را شكاف ميزدند تا آنكه علامت باشد براي حرمت گوشت آنها، و آنها را بَحِيرَه گويند و جمعش بَحائر و بُحُر آيد، و أيضاً بعضي از شتران ماده را رها ميكردند در ميان علفزار بچرد تا زمانيكه مرگش فرا رسد، و آنها را نميكشتند و از شيرشان بهره نميبردند مگر براي بچّه آن شتر و مگر براي ميهمان و اين بجهت نذري بود كه مينمودند ؛ و يا نسبت به ناقهاي كه ده شكم شتر ماده زائيده بود، و اينها را سائِبَه گويند و جمعش سَوائِب و سُيَّب آيد.