رساله نكاحيه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و درحقيقت اين چنين بانواني كه در اجتماع وارد ميشوند و خود را
خادم و دلسوز مجتمع ميدانند، با اين ضريب، خود را از اجتماع دور كرده و از خدمت به آن شانه خالي كردهاند.اينها همه بجاي خود محفوظ، و در عين حال تحصيل كمالات معنوي و علوم الهي، و تحصيل دانشهائي كه به درد بانوان ميخورد، از قبيل خانهداري، خيّاطي، غذاپزي، بهداشت و حفظ الصّحّه، قابلگي و پزشكي زنان، و فراگيري علوم تربيت فرزند و غيرها كه بسيار است، ابداً با بچّهداري منافات ندارد، بلكه كمال ملايمت را نيز دارد.از آنچه گفته شد، همچنين ميتوانيم اين نتيجه را بگيريم كه: بانواني كه با عمل جرّاحي لولههاي رحم خود را مسدود ميكنند، در حقيقت اساسيترين دستگاه موجوديّت خود را كه زنيّت است، خراب و تباه و فاسد مينمايند.رَحِم زن، مانند چشم و دست و پا و قلب او يكي از أعضاي پيكر اوست. بلكه از اعضاي بسيار مهمّ است كه با بقاء و سلامت آن، موجوديّت و زنيّت زن محفوظ، و با فناء و نابودي و مرض آن، زنيّت زن تباه شده است.پزشك و جرّاح، حقّ بستن لولههاي رحم را ندارد، گرچه با اجازه و يا امر زن و شوهرش باشد؛ زيرا موجب نقصان عضو است، و نقصان عضو شرعاً و عقلاً حرام است.همانطور كه كسي حقّ ندارد به جرّاح بگويد:
دست مرا ببر! و يا گوش مرا ببر! و يا پاي مرا قطع كن! همينطور نميتواند بگويد: لولههاي رحم مرا
مسدود كن! انسان اختيار اجزاء و اعضاي بدن خود را نداشته، و حقّ از بين بردن و خراب كردن آنها را ندارد. مالك انسان خداوند است، و او به انسان، نه عقلاً و نه شرعاً إجازه اينگونه تصرّفات را نداده است.كسي كه لولههايش را بستهاند، بكلّي عقيم و نازا ميگردد؛ و با فرض بازكردن لولهها با عمل جرّاحي دگر، باز حمل برداشتن و آبستن شدن او بسيار بعيد است. ولي أحياناً اگر بانوئي كه از روي جهالت خود و يا شوهرش